کافه گردی با جوانان ایرانی، از تهران تا سیدنی

ایران وایر , مریم واحدی :اصفهان در دوران صفویان و سلطنت شاه عباس اول مملو از قهوه خانه‌هایی بوده که مردم کوچه و بازار برای نقالی، شاهنامه خوانی، شعر خوانی، مشاعره، قصه گویی، ترنا بازی و فال حافظ خوانی در آن دور هم جمع می‌شدند. قهوه خانه‌ها در شهرهای مختلف فضاهای متفاوتی داشتند. در تهران قهوه خانه‌ها یک فضای روباز با حوض و باغچه بودند که آب جوی خیابان یا قنات در آن ها جاری بود. اما فارغ از هر چیز، قهوه خانه‌های آن دوران محل نشست و برخاست اشخاص مختلف به خصوص اهالی فرهنگ و شاعران و اشراف بود. در برخی از قهوه خانه‌ها نیز برنامه‌های موسیقی و رقص و آواز و نمایش روحوضی اجرا می‌شد.

امروزه نیز بخش مهمی از زندگی امروز مردم ایران در کافه‌ها می‌گذرد. جشن تولد‌ها، قرارهای عاشقانه، دورهمی‌های دوستانه، گرد همایی‌های ادبی و گاهی پژوهشی از جمله رویدادهایی است که آدم های این دوران برایش یک کافه را پیشنهاد می‌کنند.

«رامبد خ» نزدیک به دو سال است در یکی از کافه‌های تهران برنامهٔ داستان خوانی دارد. جمعه‌ها از ساعت ۵ تا حوالی ٨ یک عده از دوستانش آنجا دور هم جمع می‌شوند. داستان می‌خوانند و درباره‌اش حرف می‌زنند. برای آنها، کافه محلی است برای تبادل نظر و مطرح کردن دغدغه‌های مشترک گروه های ادبی خودجوش که در اغلب موارد رابطهٔ دوستانه‌شان آن‌ها را گردهم آورده است.


«سارا» دانشجوی هنر است. به همراه دوستانش بیش از سه سال است مشتری کافه‌ای حوالی خیابان وزرا است.جایی که موزیک لئونارد کوهن پخش می‌کند. ماه رمضان‌ها از ساعت ۴ بعد از ظهر به بعد برای مشتری‌های خاصش در را باز می‌کند و سیگار کشیدن در فضای آن آزاد است. البته چیپس و پنیر‌هایش هم معرکه‌اند. جمع آن‌ها معرف گروه دیگری از کافه نشین‌های پایتخت است. برای گروهی دیگر از جوانان شهرهای بزرگ در ایران، اصلیترین جایگزین تفنن و تفریح در دنیای امروز حضور در کافه هاست. کسانی که دستشان به دهانشان می‌رسد، کافه‌ها و بعضی از غذاخوری‌های خاص را پاتوق خود کرده‌اند، به امید اینکه بخشی از نیازهای روانی و جسمی خود را چاره کنند. برای تخلیهٔ تنش‌ها، میل به جلب نظر، پیدا کردن دوست، زندگی اجتماعی فراخور حال و نیازهای دیگر.

نام کافه نادری و صادق هدایت با هم گره خورده اگر چه او نخستین ایرانی کافه نشین نبوده است. او شیوه‌ای را بنیاد نهاد که به یک سنت روشنفکرانه در ایران تبدیل شد و با گذر از جریان‌های روشنفکری به دوران ما رسیده است. سودابه و همکارانش عکاس‌اند، آن‌ها ورک شاپ‌های خود را در کافه‌ها برگزار می‌کنند. از توجه سایر مشتری‌ها به این اتفاق برای تبلیغ کلاس‌ها استفاده می‌کنند و البته مشکلاتی هم دارند. «همهٔ کافه‌ها اجازهٔ استفاده از فضا را به این شکل به ما نمی‌دهند. بعلاوه مردم هم گاهی فکر می‌کنند ما یک مشت بچه پولدار بی‌دردیم که داریم خودمان رو به رخ می‌کشیم».

کافه نشینی برای عده‌ای دیگر در ایران حس خاص بودن را القا می‌کند. زیرا بنا بر سنت، بسیاری از روشنفکران، دفتر روابط عمومی و اتاق جلسات نیمه خصوصی خود را از دیر باز در کافه‌ها بنا می‌کردند. این اتفاق به دنبال سفر برخی روشنفکران ایرانی و مشاهدهٔ کافه‌ها در شهرهای بزرگ جهان رخ داد و با گذر زمان و تغییر سبک زندگی، قهوه خانه‌های قدیمی جای خود را به کافه‌های مدرن امروزی دادند.

نزدیکی دانشکده هنر تهران؛ در و دیوار کافه پر است از تابلوهای نقاشی. شبیه یک آتلیهٔ کوچک است. زیر هر تابلو، نام صاحب اثر و مبلغ آن نوشته شده. صاحب کافه مرد میان‌سالی است که می‌گوید: «بیشتر مشتری‌های من دانشجو هستند. اینجا نزدیک در خروجی دانشکدهٔ هنره، خیلی هاشون مشتری ثابت‌اند، منم دیدم این کار بهشون کمک می‌کنه. گفتم هم من مشتری هامو از دست نمی‌دم هم اون طفلکی‌ها یه درآمدی دارن می‌تونن به یه زخمی بزنن. فروش هم می‌ره! یه گروهی هستند که هفته‌ای یک بار میان فقط واسه دیدن کارای تازه و خرید نقاشی. بعضی هاشونم تا حالا سفارش دادن به بچه‌ها، همینجا هم اومدن سفارششون رو تحویل گرفتن»!

مشخص نیست چند درصد از کافه‌های ایران چنین نگاهی به مشتریان ثابت خود دارند. در برخی کشور‌ها مانند فرانسه، کافه‌هایی وجود دارد که سرو قهوه در آن مسئلهٔ فرعی است و اغلب مشتریان آنجا برای حراج آثار هنری و اجناس عتیقه به آن مراجعه می‌کنند. در واقع کلکسیونر‌ها پای ثابت قهوه خوری در کافه‌های این کشورند. کافی شاپ‌ها در شهرهای بزرگ فرانسه، بیشتر اوقات، مملو از جماعتی است که به بحث، خواندن و نوشتن مشغول‌اند و صد البته به محض تمام شدن قهوه یا چای مجبور به ترک محل نیستند. سیگار کشیدن در فضای بستهٔ کافه‌ها ممنوع است. جایی در نزدیکی محل ورود و خروج که عموما یک پیشخدمت برای خوش آمدگویی به مشتریان ایستاده محلی برای حیوانات خانگی مشتریان وجود دارد. در فرانسه هم کافه نشینی برای عده‌ای از برنامه‌های روزانه است که در جا و زمان خاصی اتفاق می‌افتد. مطالعه، نوشتن و مباحثه از رویدادهای معمول کافه‌ها در فرانسه است.

«فرشته» دانشجوی دکترای آی تی در هندوستان است. او معتقد است در کافی شاپ‌های هندوستان نمی‌توان برای صحبت کردن یا خواندن و نوشتن دور هم جمع شد. معمولا صدای موزیک‌های تند چیزی است که در همهٔ کافه‌ها و همیشه هست به همین دلیل صحبت های دوستانتان به سختی شنیده می‌شوند. اما با همهٔ این احوال در بیشتر کافه‌های هندوستان به سبب تردد دانشجویان کتابفروشی وجود دارد. فروش برخی محصولات از جمله قهوه، لیوان قهوه خوری، فلاکس، بلوز و کلاه که مارک کافی شاپ بر روی آن است نیز مرسوم است. کافی شاپ‌ها همچنین محلی برای فروش بلیت‌های کنسرت بزرگ موسیقی و خوانندگان نامدار هندی و خارجی هستند. سیگار کشیدن در همهٔ کافی شاپ‌های هند ممنوع است.

کافه‌های زنجیره‌ای در ترکیه اقبال خوبی برای تبدیل شدن به محل‌های گردهمایی و تبادل اطلاعات دارند. در استانبول و میدان تاکسیم و خیابان استقلال، گروه های مختلف پاتوق‌های مربوط به خود را دارند. خیابان‌های باریک و فرعی که در هر کدام صندلی‌ها در برابر کافه‌ها چیده شده‌اند و طیف وسیعی از مردم را در خود جای داده‌اند. از LGTBها و دگرباشان جنسی تا احزاب و گروه های سیاسی در پاتوق‌های خود دور هم جمع می‌شوند. گردشگران معمولی و دانشجویان اغلب در کافه‌های زنجیره‌ای استارباکس، مادو یا سیمیت سارای همدیگر را ملاقات می‌کنند. ویژگی مثبت استارباکس آن است که اگر در فضای بیرونی کافه نشسته باشید بدون سفارش هم می‌توانید از فضا و اینترنت کافه استفاده کنید. همچنین میز مطالعه برای دانشجویان در نقاط مختلف کافه تعبیه شده است.

«نسیم» بیش از ده سال است که در استرالیا زندگی می‌کند. او می‌گوید: «کافه نشینی یکی از زیبا‌ترین اتفاقات هر روز در گوشه و کنار شهر است. عطر قهوه در کنار شیوه پذیرایی، نورپردازی‌های کافه‌ها، دکوراسیون داخلی و شکل یک دست لباسهای سیاه گارسون‌های خوش اخلاق همگی دست به دست هم می‌دهند تا حتی رد شدن از کنار کافه‌ها برایتان لذت بخش باشد.» وقتی نسیم دربارهٔ فضای داخلی کافه‌های استرالیا حرف می‌زند همهٔ تصویرهای دیده شده از کافه‌های تاریک و پراز دود سیگار در ایران فراموش می‌شود: «مهم نیست ابعاد کافه چقدر باشد، دیوار‌ها همه مملو از هنرهای تصویری و تجسمی است. تابلوهای عکاسی، نقاشی، طراحی و مجسمه‌ها در همهٔ کافه‌ها هست. خیلی از این آثار به هنرمندان آماتور، دانشجو‌ها یا هنرمندان شناخته شده تعلق دارد که برای فروش به دیوار‌ها آویخته شده است. روزنامه‌های روز و شماره‌های آخر مجله‌های مطرح در کافه‌ها در دسترس و روی میزهاست. بروشورهایی که اطلاعات مربوط به محصولات فرهنگی، فیلم‌های در حال اکران و تئاترهای در حال اجرا را معرفی می‌کند هم در بخشی خاص از کافه در دسترس مشتری هاست». فضایی که در کافه های ایران، از قهوه خانه های قدیم تا کافی شاپ های مدرن کمتر به چشم می آید، در بسیاری از کافه ها، دود حرف اول را می زند، دیروز قلیان بوده، امروز سیگار.

+24
رأی دهید
-18

truck driver - سیدنی - استرالیا
من عاشق کافه ام اینجا، ویکندا صبح که پا میشم تا دوش میگیرم عین برق میزنم از خونه بیرون (صابخونه ام هنوز خوابه وگرنه از پنجره باید بپرم بیرون)، دیلی تلگراف بعلاوه صبحونه و کافی، با هیچی حاضر نیستم عوضش کنم. بیکن با دوتا تخم مرغ نیمرویی، خودمم یخوده ویسکی دارم میبرم میریزم تو کافی ام.... واه واه چه زندگی، بعد از ناهارم ماساژ و حال و حول.
‌سه شنبه 9 دي 1393 - 07:51
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.