راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل چهارم - مذاکره با قاچاقبر

شراگیم زند

خب در مبحث قبل آموختیم که چطور قاچاقبر خود را پیدا کنیم.  در فاصله ی بین این دو جلسه تعدادی از پناه پژوهان عزیز تماس گرفتند و ابراز نگرانی کردند که آیا ممکن است ترفندهای مطرح شده در درس قبل را قاچاقبرنماها و افراد نااهل نیز مطالعه نموده و منبعد با گفتن: "داداش اشتباه گرفتی" اعتماد پناهجو را جلب و او را به دام عنکبوتی خویش کشانده و اقدام به قطعه قطعه کردن ایشان نمایند؟
متاسفانه پاسخ مثبت است...توصیه اکید ما به شما در این مرحله این است که با شنیدن این جمله بلافاصله موقعیت را ترک کنید و به شخص دیگری مراجعه نمایید.

اما برویم سر درس مان...فرض ما این است که شما در این مرحله با توجه به مباحث قبل و البته توکل به ائمه ی اطهار توانسته اید قاچاقبر درست را پیدا نمائید... اولین سوالی که یک قاچاقبر از شما میپرسد این است که برای چه میخواهید از مرز به صورت قاچاقی رد بشوید؟ پاسخ به این سوال به ظاهر ساده، خیلی مهم است...به هیچ وجه نباید کاری کنید که قاچاقبر حس کند خارج شدن از مرز برایتان حیاتی و مساله ی بین مرگ و زندگی ست. اگر این اتفاق بیفتد دیگر قدرت چانه زنی نخواهید داشت و باید چندین برابر قیمت معمول به او پول بدهید تا از مرز ردتان کند. قاچاقبرها معمولا بیشترین هزینه را از قاتلین زنجیره ای، متجاوزین به عنف، سارقان مسلح  و به خصوص روزنامه نگارها و وبلاگ نویس ها میگیرند...یعنی کسانی که اگر به چنگال عدالت بیفتند، عدالت ماتحتشان را پاره پوره خواهد کرد.

برای تشریح مشکل خود به قاچاق بر، موارد زیر بهترین گزینه ها هستند:

  •     هیچی بابا...اومدیم با تور زمینی بریم استامبول که لب مرز فهمیدم پاسپورتم رو جا گذاشتم...دیگه دیدم خیلی راهه برگردم پاسپورتم رو بردارم...گفتم به شما زحمت بدم...
  •     با پدرم دعوام شد گفتم بزنم بیرون یه سیگاری بکشم و یه بادی به سرم بخوره  و برگردم...منتهی پاسپورت نداشتم اینه که مزاحم شما شدم...به جان خودم!
  •     من یه کارآفرین هستم که یک شرکت تولیدی راه انداخته بودم... (دیگه لازم نیست بقیه ش رو بگین...همینقدر بگین یارو  متوجه میشه هم آس و پاس هستین، هم بدهکار هستین، هم بدبخت هستین و هم ته جیبتون مگس داره جفتک میندازه و صرفا میخواین برین ترکیه خودکشی کنین)
  •     همسرم مهریه ش رو که پنج سکه ی بهار آزادی به نیت پنج تن آل عبا بوده همراه با یک شاخه گل و یک جلد کلام الله مجید به اجرا گذاشته...منم که نداشتم بدم مجبور شدم فرار کنم...


البته الان با توجه به تحولات اخیر میتونین این مورد رو هم مطرح کنین :

    من ناظم مدرسه بودم...یه چند تا از بچه های کلاس چهارمی بهم گرایش داشتن...هی برام ایجاد مزاحمت میکردن ...گفتم قبل از اینکه گرایش دو طرفه بشه بذارم برم...پاسپورتم آماده نشد...خدمت شما رسیدم.

در کل تنها چیزی که مهم است این است که قاچاقبر بداند که  برایتان خارج شدن از ایران آنقدرها هم مهم و حیاتی نیست و هر لحظه ممکن است نظرتان عوض شود و به کل منصرف شوید. وقتی علت را شرح دادید حالا این شما هستید که باید از قیمت و چند و چون مساله بپرسید...قاچاقبر معمولا چند گزینه دارد که آنها در می آورد و میگذارد جلویتان...!

 

  1.     اسب
  2.     خر
  3.     قاطر
  4.     گوسپند
  5.     پیاده


نگارنده خود سه روش از این پنج روش را با موفقیت امتحان کرده و توانسته در یک "هت تریک" تاریخی در عرض 24 ساعت دو بار از مرز خروج و یک بار به مرز دخول نماید که در جای خود به جزئیات آنها خواهیم پرداخت.

چون مرز با مرز متفاوت است از قاچاقبر خود بخواهید دقیقا به شما شرایط هرکدام از این آپشن ها را بگوید. مثلا اینکه اگر با اسب می روید چقدر راه است و اگر پیاده بروید چقدر طول میکشد. فقط توجه به این مهم داشته باشید که مقیاس زمان و مقیاس طول در ذهن قاچاقبر با استانداردهای جهانی که ما میشناسیم تفاوت دارد..  اگر قاچاقبر به شما بگوید نیم ساعت پیاده روی خواهیم داشت شما روی دو ساعت و چهل و پنج دقیقه پیاده روی حساب کنید و اگر گفت با اسب ده دقیقه ای از مرز رد میشویم شما این ده را ضرب در پنج و نیم نمائید و خودتان را برای حدود یکساعت سوار کاری آماده کنید.
همچنین یک متر ما، برای قاچاقبر ده سانتی متر هم نیست و وقتی میگوید صد متر جلوتر خاک ترکیه است یعنی حداقل یک کیلومتر باید بروی تا به خاک ترکیه برسی.

اما مهمترین مطلب قبل از اینکه به چه شیوه ای رد میشوید و چقدر راه است بحث این است که چقدر این رد شدن برایتان آب میخورد. هر قاچاقبری نگاه به تیپ و قیافه تان میکند و قیمت میدهد. اگر مثل نگارنده با کفش سالمون و کوله ی دیوتر و جین دیزل اصل خدمت قاچاقبر رسیده باشید زیر شش میلیون به شما قیمت نمیدهد. اما اگر با تیپ خودتان بروید احتمالا میگوید چهار میلیون که حالا باید چانه بزنید تا این چهار میلیون را به سه میلیون و یا دو و نیم میلیون تومان برسانید. تکنیک های چانه زنی با قاچاقبر با تکنیک های چانه زنی در بوتیک لباس فروشی فرق دارد. در اینجا فقط "یک تکنیک" وجود دارد. همیشه بگوئید رفیقم هفته ی پیش رفته و دو میلیون داده...اگر پرسید با چه کسی رفته بگوئید "کاک احمد"...آن سمتها دو هزار تا کاک احمد داریم که همه قاچاقبر هستند...این را که بگوئید به دو و نیم میلیون هم راضی میشود.

در درسگفتار  بعد به تشریح چگونگی عبور عملی از مرز خواهیم پرداخت.

لینک های مرتبط :

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل اول - مرز

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل دوم - تجهیزات

راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل سوم - پیدا کردن قاچاقبر

+24
رأی دهید
-7

koros_nl - امستردام - هلند
عزیزم برو ویزا بگیر خودتو راحت کن , تازه وقتی میای اینجا , باید از دست ایرانیا فرار کنی , چون فقط می خجالت هستن , درضمن همشون نوکر کلفت داشتن , ننه بابا میلیاردر , همه خانواده دکتر و مهندس , آقا حوصلش سر رفته امده اینجا , داره از ی سازمانی شبیه کمیته امداد ماهیانه ی چیزی میگیره بخوره تا نمیره , والی ادعا ,,, خدا تا
جمعه 30 آبان 1393 - 12:44
Hojati 47 - استکهلم‌-سوئد - استکهلم‌-سوئد
ای خدا هر کی‌ که دوست داری رو برات نگاه داره حرف از دلم من زدی ؛؛هر کی‌ که به من اینجا میرسه باباش یا بنگاه در بوده یا رئس بانک میل،،و خیلی‌‌هاشون میگن اون رزی که ما مرسدس و کلفت داشتیم خارجی‌ها مرسدس ندیده بودن koros_nl - امستردام - هلند
جمعه 30 آبان 1393 - 13:01
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.