ترانس سکشوال‌ یا تراجنسی‌؛ زیستن در کالبد جنس مخالف

کوهیار گودرزی

فعال حقوق بشر

در زندگی اجتماعی انسان عضویت در گروه و برخورداری از مزایای آن در رضایت فردی نقش مهمی به عهده دارد. در جریان پروسه‌ عضویت در یک گروه معمولا دو عامل نقش مهمی ایفا می‌کند: نخست پذیرفته شدن از سوی جمع و دوم احساس تعلق فرد به آن.

حال اگر ویژگی گروه‌های اجتماعی بنابر سنت‌های تاریخی و باورهای مذهبی و فرهنگی به شکلی تعریف شود که برخی را شامل نشود، مواجهه با واقعیت‌های زندگی برای آن دسته پیامدهای سخت‌تری به همراه خواهد داشت.

به عنوان مثال جامعه‌ای را در نظر بگیرید که تنها جنس مرد و زن را به رسمیت می‌شناسد و گرایش جنسی سالم از نظر آن دگرجنس‌خواهی یعنی کشش جنسی و عاطفی مرد به زن و بالعکس است.

در چنین جامعه‌ای مردان یا زنان همجنس‌گرا اغلب با پدیده‌ طرد از اجتماع مواجه می‌شوند. این موضوع علاوه بر هم‌جنس‌گرایان که با گرایش‌جنسیتی معمول (دگرجنس‌خواهی) مطابقت ندارند در مورد اقلیت‌های دیگر جنسی همچون ترانس‌ (تراجنسی‌)، دوجنس‌گرا و تراجنسیتی‌(ترانس‌جندر) نیز صادق است. هدف این نوشته توضیح پدیده‌ تراجنسی و تصحیح برخی تصورات نادرست نسبت به آن است.

گذار از مرز یک جنسT تراجنسی یا ترانس (Transsexual) به فردی گفته می‌شود که احساس ذهنی وی از جنسیت خود در تضاد با جنس فیزیکی که با آن به دنیا آمده باشد. در واقع تراجنسی بودن وضعیت متضاد بین جنس و جنسیت فرد است. وقتی که به عنوان نمونه فردی با جنس مرد به دنیا آمده و در از نظر ذهنی خود را زن می‌داند.(و همین طور بالعکس)


در توضیح تفاوت این دو اغلب تاکید می‌شود که جنس (Sex) مجموعه‌ای از مشخصات فیزیکی فرد است در حالی که جنسیت (Gender) به ویژگی‌های ذهنی و هویتی فرد بازمی‌گردد. جنس و جنسیت افراد به صورت یک طیف پیوسته در نظر گرفته می‌شود که در دو سوی آن مردانگی و زنانگی قرار دارند و افراد مختلف بنابر شاخصه‌های فیزیکی و اکتسابی در نقاط مختلفی از این طیف قرار می‌گیرند.

هویت جنسیتی (Gender Identity) افراد بنابر نظر اکثر روان‌پزشکان در سنین کودکی (حول و حوش سه‌سالگی) شکل می‌گیرد و پس از آن غیر قابل تغییر است. بنابر این تراجنسی‌ها به دو دسته‌ کلی تقسیم می‌شوند: کسانی که زن به دنیا آمده و اما احساسات درونی آن‌ها مردانه است (ترامرد) و در مقابل گروهی که مرد متولد شده‌اند و خود را زن می‌دانند (ترازن).

پیشوند ترا (یا ترانس) در واژه‌هایی مثل تراجنسی، ترامرد و ترازن معادلی است برای (Trans) در عبارت انگلیسی که خود مخفف (Transition) به معنای گذار و انتقال است. یعنی فرد تمایل دارد تا از جنسی که در آن متولد شده به جنس مخالف گذار کند. در نتیجه‌ هویت جنسیتی که در سنین کودکی شکل می‌گیرد، اغلب تراجنسی‌ها در سال‌های دبستان از ناراحتی خود آگاه هستند و مشکلات آن‌ها با خانواده، دوستان‌شان و جامعه از همین دوره آغاز می‌ود.

ترانس‌ها بخشی از گروه تراجنسیتی‌ یا ترانس‌جندر (Transgender) به شمار می‌روند. تراجنسیتی یک مفهوم کلی برای توصیف افرادی است که جنسیت ذهنی آن‌ها با جنسی که در آن متولد شده‌اند انطباق ندارد. تراجنسیتی خود شامل زیرگروه‌هایی نظیر تراجنسی، دگرجنس‌پوش (Transvestite) یا مبدل‌پوش‌ها (Crossdress)(افرادی که مایل هستند در پوشش و ظاهر به صورت جنس مخالف ظاهر شوند که می‌تواند شامل زنانه‌پوش و مردانه‌پوش شود)، کوئیرها و چندین گروه دیگر است.

دپارتمان جامعه‌شناسی دانشگاه کالیفرنیا واقع در سانتاباربارا تراجنسیتی را این گونه تعریف می‌کند: «تمام افرادی که احساس می‌کنند آناتومی جنسی‌شان با هویت جنسیتی آن‌ها مطابقت ندارد و همچنین آن‌ها که ظاهر و رفتارشان با نقش‌های جنسی که جامعه از ‌آن‌ها انتظار دارد هماهنگی ندارد.»

تراجنسی‌ها و دیگر گروه‌های دگرباشدگرباش معادل فارسی است که برای معادل انگلیسیLGBT در نظر گرفته شده، LGBT خود مخفف حروف نخست واژه‌های Lesbian، Gay، Bisexual و Transgender است.

در حالی که سه گروه دیگر دگرباشان یعنی لزبین‌ها (همجنسگرایان زن)، گی‌ها (همجنس‌گرایان مرد) و دوجنس‌گرایان به گرایش جنسی افراد اطلاق می‌شوند، تراجنسیتی (و همین طور ترانس یا تراجنسی به عنوان یک زیر گروه آن) برای توصیف هویت جنسی بکار گرفته می‌شود.

در نتیجه نبایستی یک تراجنسی را با یک همجنسگرا یکی فرض کرد و اشتباه گرفت. در حالی که همجنس‌گرایان بین ۲ تا ۵ درصد افراد جامعه را تشکیل می‌دهند (این درصد در بررسی‌های مختلف تا ۸ هم ذکر شده) آمارها در مورد تراجنسی‌ها رقمی در حدود یک در ۳۰۰۰۰ هزار را نشان می‌دهد.

هم‌جنس‌گرایی از دو دهه‌ پیش توسط اغلب انجمن‌های معتبر روان‌شناسی و روان‌پزشکی در دنیا از فهرست بیماری‌های روانی خارج و به عنوان یکی از سه گرایش طبیعی جنسی شناخته شده است. در این بین تراجنسی به همراه دگرپوشی از سوی پزشکان به عنوان یک اختلال در هویت جنسی شناخته می‌شود.

تفاوت عمده‌ تراجنسی‌ها با گروه‌های دیگر در تعریف دستورالعمل تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی (DSM) ذکر شده: « یک ترانس کسی است که به علت تضاد میان هویت و اندام جنسی خود (و رنج ناشی از آن) درخواست درمان به منظور پیوستن به جنس مخالف را دارد.» تراجنسی که از آن با عنوان بی‌قراری جنسیتی (Gender Dysphoria ) هم یاد می‌شود نبایستی با هرمافرودیت یا دوجنسی به معنای فردی که دارای اندام تناسلی هر دو جنس مذکر و مونث اشتباه گرفته شود. (دوجنسی واقعی پدیده‌ای نسبتا نادر است)

تفاوت دیگر بین این دو گروه آن است که همجنس‌گراها با جنسیت خود مشکلی ندارند، آن‌ها از اندام فیزیکی و جنسی که دارند احساس رضایت می‌کنند، تنها برخلاف انتظار جامعه به جای جنس مخالف به همجنس‌ خود گرایش و کشش جنسی و عاطفی دارند. تراجنسی‌ها اما از جنسی که در آن قرار دارند رنج می‌برند و خواستار تغییر جنسیت به جنس دیگر هستند، در واقع درمان یک ترانس سکشوال همان چیزی است که وی خود طلب می‌کند: تغییر جنسیت که بطور معمول شامل دو مرحله‌ی کلی است، دوره هورمون درمانی و سپس جراحی‌های تغییر جنسیت.

تفاوت عمده تراجنسی‌ با دیگر گروه‌های تراجنسیتی مانند مبدل‌پوش‌ همین مساله است که گروه‌های دیگر نیازی به درمان ندارند (یا خواستشان این نیست) در حالی که یک ترانس سکشوال احساس می‌کند زندگی در جنسیت فیزیکی‌ که دارد قابل تحمل نیست و صرف پوشیدن لباس جنس مخالف یا ایجاد شباهت ظاهری برای رضایت او کافی نیست.

در مورد هم‌جنس‌گرایان در اکثریت قریب به اتفاق موارد چنین نیست و فرد اگر آگاهی کافی در مورد وضعیت و گرایش طبیعی جنسی خود داشته باشد به دنبال درمان نیست. (از آنجایی که همجنسگرایی یک گرایش طبیعی جنسی است درمان آن توسط نهادهای معتبری مثل انجمن روانشناسان امریکا (و بسیاری نهادهای مشابه دیگر) نهی شده و اصرار به اقدامات درمانی معطوف به تغییر گرایش جنسی افراد می‌تواند آسیب‌های روانی جدی و غیرقابل بازگشتی ایجاد کند).

نیز یک تراجنسی اگر چه معمولا به همجنس خود گرایش جنسی دارد ولی همجنسگرا نیست. به عنوان مثال یک ترامرد (ترانس سکشوالی که زن به دنیا آمده ولی خودش را مرد حس می کند) مادامی که تغییر جنسیت نداده و طبعا پس از آن می‌تواند به یک زن گرایش جنسی داشته باشد و از این نظر دگرجنس‌گرا محسوب می‌شود، چرا که ملاک گرایش جنسی نه لزوما اندام جنسی که جنسیت نشات گرفته از هویت افراد است.

ذکر این نکته مهم است که همان طور که به دلیل تابوهای وابسته به مردسالاری همجنس‌گرایی میان دو مرد به نسبت دو زن به مراتب سخت‌تر از سوی جوامع پذیرفته می‌شود، در مورد تراجنسی‌ها نیز عمدتا یک ترازن (مردی که تمایل به زن شدن دارد) از نظر پذیرفته شدن در میان خانواده و جامعه شرایط دشوارتری را نسبت به یک ترامرد تجربه می‌کند.

در واقع جامعه‌ مردسالار الگوی مطلوب خود را در قالب فاعل مسلط به مثابه یک نقش جنسیتی برای مردانش تعریف می‌کند، در نتیجه قرار گرفتن مرد را در جایگاه همجنس‌گرا یا تراجنسی و به دنبال آن سرپیچی از نقش‌های جنسیتی سنتی را تحمل نکرده و معمولا مجازاتی از نوع طرد در مورد آن نظر می‌گیرد.

این شکل از عدم توجه به نیازهای عاطفی تراجنسیتی‌ها عواقبی همچون فروپاشی شخصیتی و ناراحتی‌های روحی را به دنبال دارد. نتایج یک نظرسنجی آماری که در سال ۲۰۱۱ انجام شد نشان می‌داد ۴۱ درصد افراد تراجنسیتی در طول عمر خود دست کم یک بار اقدام به خودکشی کرده‌اند. در میان ترانس‌های طرد شده و بی‌خانمان ۶۹ درصد و آن‌ها که از سوی یک پزشک رد شده بودند،۶۰ درصد سعی کرده بودند خودشان را از بین ببرند.

دو سوم از تراجنسیتی‌هایی که در خانواده‌ مورد برخورد خشن واقع شده بودند هم اقدام به خودکشی کرده بودند. نتیجه‌ پژوهش نشان داد اغلب ترانس سکشوال‌هایی که خودکشی کرده بودند از تبعات تبعیض یا خشونت (نظیر تجاوز جنسی) رنج می‌بردند.

تبعیض یا برابر فرض نشدن در موقعیت‌های مختلف انسانی اشکال متعددی دارد. از تبعیض علیه شهروندان جامعه تا تبعیض جنسیتی علیه زنان، تبعیض علیه قومیت‌ها و مذاهب و همین طور نسبت به دگرباشان جنسی.

در این بین به عنوان بخشی از بدنه‌ اجتماعی که برای دست یافتن به دنیای بهتر تلاش می‌کند، کمترین مسئولیت ما در قبال این میزان محرومیت افراد از حقوق‌ انسانی‌شان (اگر دردی را چاره نمی‌کنیم) باید تمرین شکلی از «مدارای اجتماعی» باشد، در کنار آن بالا بردن آگاهی و درک عمومی نسبت به مسائل منجر به نقض حقوق اقلیت‌ها در میان جامعه‌ای که قرار است فردای بهتر را تجربه کند.

فردای بهتری که با ترویج نفرت، عدم تحمل و نادیده گرفتن یکدیگر دست نیافتنی‌ است.

+34
رأی دهید
-12

homopersia - ملبورن - استرالیا
ممنون از اطلاعات مفیدتون ولی بنده به شخصه اعتقاد دارم اگر از همان دوران کودکی شخص تحت نظر روانشناس باشه و در کنار این از نظر روند رشد و طبیعی بودن غدد درون ریز تحت نظر یک متخصص غدد باشه ، مسائلی همچون همجنس گرایی تو جامعه خیلی کمتر میشه. نمیخوام بگم همجنسگرایی یک بیماریه ولی اگه در دوران کودکی مشخص بشه قابل تغییر خواهد بود. در نهایت این رو هم باید گفت انسانها باید به حریم خصوصی همدیگه احترام بگذارند با هر جنسیتی، نژادی، مذهبی و ملیتی.
یکشنبه 14 ارديبهشت 1393 - 11:45
salomeh_f - ساکرامنتو - آمریکا
homopersia - ملبورن - استرالیا این اتفاق مملکنه گاهی‌ اوقات از کودکی دیده بشه اما مساله اصلی‌ اینه که در آغاز نوجوانی و شروع دوران بلوغ ظاهر میشه. و اگه ریشه در عدم کارایی غده‌های بدن داشته باشه( چنانچه که گاهاً پیش میاد) از دست روانکاو و روان پزشک کاری بر نمیاد.
یکشنبه 14 ارديبهشت 1393 - 21:32
perser68 - آلمان - آلمان
homopersiaملبورن - استرالیا. به دوران کودکی اشاره کردی!ما وقتی تمام این موردهای بالا رو زشت و بد و خراب و فاسد و ابنه ای و و و منامیم تو جامعه خودمون،تو همون دوران کودکی هم خانواده ها از تحقیق و پرسوجو و درمان دوری میکنن!فقط زمانی میتونیم به جلو بریم که این مورد ها رو از شکل تابو بودن درآریم و به قول نویسنده راه درستش تحقیق و مطالعه بیشتر و از دیوار های زندانی بزرگ به اسم ایران سرکی هم به دنیای آزاد بکشیم!ترد کردن این آدمها جز تولید سربار جامعه و هزینه اضافی در دست مردم سود دیگری نخواهد داشت!مثل معتادان، که روزگاری لولو خورخوره بودن و نهایتاً تصمیم به درمان و مدارا شون گرفتن!بدرود
یکشنبه 14 ارديبهشت 1393 - 22:37
sepherdad - سیدنی - استرالیا
باور کنید اگر در دوران کودکی بشون تجاوز نشده بود هیچ مشکلی پیش نمیومد!
‌سه شنبه 16 ارديبهشت 1393 - 01:29
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.