روایت فاجعه بند ۳۵۰ زندان اوین , خانواده ها: گفتند دفعه بعد زندانیان را می کشیم

روز آنلاین : روایت خانواده های زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین از آنچه دیروز در سالن ملاقات زندان اوین گذشته، تکان دهنده است: "فاجعه بود، زندانیان را که آوردند برای ملاقات، دیدیم یکی سرش شکسته، یکی گردنش شکسته، یکی دست اش شکسته، دیگری تمام بدنش کبود است، یکی پاهایش زخمی است. موهای سر و صورت همه را تراشیده بودند، اینقدر فاجعه بود که مادر اکبر امینی بیهوش شد و او را به بیمارستان منتقل کردند، مادر سعید متین پور حالش بد شد، مادر دیگری از حال رفت. خانواده ها باور نمی کردند با بچه های زندانی شان در اسارت چنین رفتاری بکنند".

۵ روز پس از درگیری و ضرب و شتم بی سابقه زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین، دیروز خانواده های تعدادی از این زندانیان با آنها به صورت کابینی ملاقات کردند. خانواده هایی که می گویند علیرغم پی گیری های فراوان شان از مسئولان دادستانی و نمایندگان مجلس، تاکنون هیچ توضیح درستی درباره این فاجعه به آنها داده نشده و مسئولان تنها فاجعه را انکار کرده اند. آنها همچنین از اعتصاب غذای تعدادی از زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین خبر می دهند.

مادر اکبر امینی که دیروز پس از دیدن گردن شکسته و سر شکسته فرزندش در سالن ملاقات زندان اوین بیهوش و با آمبولانس به بیمارستان منتقل شده، در مصاحبه با "روز" می گوید: اینقدر دارو خورده ام که کمی بهتر هستم، تازه از بیمارستان آمده ام. گفتند از اعصاب است. آخر کدام مادری تحمل می کند؟ بچه خودشان را اینطور بزنند طاقت می آورند؟

او توضیح می دهد: اکبر گردنش شکسته بود، که بسته بودند. سرش پارگی داشت، اما ندوخته بودند، بخیه نزده بودند و همین طور تیکه روی سرش بود. گوش اش هم مشکل داشت، گوش راست اش نمی شنود. می گفت نمی شنود. از انفرادی آوردند او را دیدیم و سریع هم بردند. خودش که اصلا نمی توانست صحبت کند. فقط گریه می کرد، می گفت خیلی اذیت کردند همه را و زدند.

خانم امینی از اینکه فرزندش را بعد از ملاقات به سلول انفرادی منتقل کرده اند یا بند عمومی بی خبر است و می گوید: هیچ خبری ندارم، با آن حال ناجور نمی دانم خیلی حالش بد بود. می گفت اینقدر گفتیم بیمارستان ببرند قبول نکردند. می گفت هر چه می گویم حالت تهوع دارم و درد دارم مرا دکتر هم نمی برند.

زندانی های سیاسی در زندان هم امنیت ندارند

مادر داور حسینی، دیگر زندانی بند ۳۵۰ زندان اوین که دیروز موفق به ملاقات با فرزندش شده به "روز" می گوید: پشتش را کبود کرده بودند. کتف اش کبود است. ۵ روز است که در اعتصاب غذا است. زندانیان دیگر هم از دو روز پیش برای همراهی با اینها دست به اعتصاب زده اند. صحنه هایی که امروز دیدم خیلی حالم را بد کرد. همه زندانیان را زده بودند. یکی گردنش بسته بود یکی دست اش بسته بود و... مادرها را دیدم خیلی بی تاب بودند، خودمان هم دیگر روحیه مان را باختیم. در زندان هم دیگر برای ما امنیت نیست. توی خانه مان که امنیت نداشتیم، آمدند شب عاشورا بچه های مرا عین دو طفلان مسلم دزدیدند و بردند، حالا سه سال است. یکی را که دیدند بچه است ۱۵ سال دارد ول کردند و این یکی را ول نکردند. این هم بچه بود ۱۸ سال داشت بعد گفتیم باشد راضی شدیم به زندان که تحمل می کنیم حالا در زندان چنین می زنند. کمی بالاتر از کتف اش می خورد نخاع اش قطع می شد، آن موقع چه می کردند؟

مادر داور حسینی توضیح می دهد: پسرم می گفت درگیری شد آمدند به بهانه تجسس ولی منتظر بهانه بودند که بزنند، به قصد زدن آمده بودند. وگرنه همیشه تجسس می کنند، سه سال است به قول خودشان هر ماه تجسس می کنند ولی این دفعه را به قصد زدن رفته بودند. بند یک و سه را می زنند. پسر من بند سه بود. بچه من سن اش کم است و من خیلی نگران هستم. سه سال است شب و روز نداشته ام، هر شب می گفتم خدایا اتفاقی نیفتد. بعد گفتند زندان است و مشکلی نیست. حالا توی زندان چنین زدند. بچه من ۲۱ سالش است. ۷ نفر شب عاشورا با اسلحه ریختند خانه ما. بعد می گفتند چرا از خودتان دفاع نمی کنید. آخر بچه های من چه شکلی دفاع کنند؟ اسلحه را گرفتید بالای سرشان می گویید چرا دفاع نمی کنید؟ بچه های من اصلا هیچ وقت اهل دعوا هم نبوده اند. با کابل اینقدر بچه مرا زده بودند که برادرش سعی می کند کابل را بگیرد، می گویند مشت و لگدهای ما سنگین تر است می زنیم می کشیم. بعد برداشتند و بردند. دیدند یکی بچه است شبانه ول کردند این یکی را که ۱۸ سال اش بود نگه داشتند و گفتند ۸۸ که ۱۷ سالش بوده در تظاهرات شرکت کرده. دادگاه اطفال هم نبردند محاکمه کردند و حکم دادند بعد ۴ ماه انفرادی.

خانم حسینی که روز یکشنبه به اتفاق خانواده های رونقی ملکی، عرب گل و حائری و به نمایندگی از خانواده های زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین با حضور در مجلس با تعدادی از نمایندگان دیدار کرده، می گوید: با سه خانواده دیگر به نمایندگی از خانواده ها رفتیم مجلس و با آقای مطهری، آقای تابش و آقای محجوب دیدار کردیم. آنها گفتند حق با شما است. حالا اینکه آقای اسماعیلی تکذیب می کند من نمی دانم چه فکری می کند. مسئولین بلند شوند بیایند بند ۳۵۰ ببینند چه کسی راست می گوید و چه کسی دروغ. بیایند ببینند بچه های ما که در اسارت هستند چه وضعیتی دارند. نماینده ها گفتند می رویم بازدید می کنیم اما نیامدند. قرار بود کمیسیون جلسه بگذارند نماینده زندان و ما هم برویم اما ما را راه ندادند. آقای مطهری خیلی خوب بود، همدردی کرد و گفت به ما اجازه دهند می رویم بازدید می کنیم. اما آقای بروجردی گفت من صحبت می کنم ببینیم چی می شود. متاسفانه اجازه نداده اند و تا حالا نرفته اند برای بازدید.

او می افزاید: هر کجا دست می اندازیم نمی رسند به درد ما که. من برای بچه ام سه سال همه جا رفتم همه جا نامه دادم هیچ کسی توجهی نکرد. در این مملکت یک نفر وجود ندارد که به درد ما برسد. به درد ما مادرها. بچه مرا بی گناه زندانی کردند حالا اگر گناهی هم کرده بود آخر اینقدر بدبختی؟ کجا می ریزند زندانی بی دفاع را اینطور می زنند؟ به قران ما دیگر بریده ایم. نمی دانیم چه باید بکنیم. ما میگوییم محکومیت را نوشتند، آقای صلواتی که کیلویی محکومیت می نویسد، می گوییم عیب ندارد تحمل می کنیم بعد می بینیم مدام پرونده درست می کنند، این طور رفتار می کنند و... پیش هر مسئولی می رویم می گویند حق با شماست اما هیچ کاری نمی کنند. آقای آوایی به من می گفت این حکم درست نیست و نهایت ۶ ماه باید می دادند، بعد چیکار کرد برای ما؟ هیچی. چه فایده ای داشت؟ چه قدمی برداشتند؟ هیچ کسی هیچ قدمی برنداشت. همه دروغ می گویند، قاضی جز دروغ حرفی نمی زد، آخر مگر قاضی دروغ می گوید؟ خدا شاهد است هر بار رفتم یا بددهنی کرد یا دروغ گفت. قاضی این مملکت است. نمی دانم با چه وجدانی توی خانه شان می خوابند. با چه وجدانی زندگی می کنند.

دشت کربلا

مادر حسین رونقی ملکی هم در مصاحبه با "روز" از آنچه در سالن ملاقات زندان اوین دیده، می گوید: واقعا فاجعه بود. حسین روی دستان اش زخمی شده بود. زانویش کبود بود. به شکم اش زده بودند. با باتوم به سرش زده بودند. امروز کم آمده بودند ملاقات اما چند نفری که دیدم واقعا فاجعه بود. دشت کربلا بود امروز زندان اوین. بچه ها را داغون کرده اند. بچه ها را که دیدم دیگر نتوانستم طاقت بیاورم. زدم توی سرم. گردن شان شکسته بود. دست شان شکسته بود. پای شان زخم بود. اکبر امینی را داغون کرده بودند. زیر بغل بعضی شان را گرفته بودند و نمی توانستند راه بروند.

او می افزاید: از حسین پرسیدم چرا اینطور شده؟ گفت بیش از صد نفر ریختند. توی هواخوری صف کشیده بودند، فحش دادند به ما، فحش های خواهر و مادر دادند. همه را زدند. بعد گفتند سرهنگ امانیان گفته دفعه دیگر شما را می کشیم. نمی دانم این چیکاره است. من زخم های بچه خودم را که دیدم نفس ام گرفت. می گفت همه را زدند. خیلی ها را هم اجازه ملاقات ندادند. اصلا امروز اینقدر مادرها حال شان بد بود. مادر اکبر امینی را که به بیمارستان بردند. مادر سعید متین پور حالش بد شد. یک مادر دیگر از حال رفت. امروز فقط داد و بیداد بود در اوین.

مادر حسین رونقی ملکی سپس با اشاره به تکذیب درگیری بند ۳۵۰ از سوی رئیس سازمان زندان ها می گوید: دروغ می گویند. اسماعیلی دروغ می گوید. امروز دیدیم، کهریزک درست کرده اند در اوین؟ دشت کربلا بود من با چشم خودم دیدم. دروغ می گوید. پسر من مریض است چرا اینجوری زده اند؟ اگر بچه های ما را کشته بودند چه پاسخی داشتند؟ خدا که هست. شرم ندارند اینطور دروغ می گویند. وجدان ندارند؟ از خدا شرم ندارند؟

اومی افزاید: امروز گفتند که اعتصاب غذا هستند. حسین برای اینکه من ناراحت نشوم چیزی به من نگفت. اما خانواده های دیگر به من گفتند که بچه ها اعتصاب غذا کرده اند.

به قصد کشت زدند و فحاشی کردند

پریناز حسنی، همسر محمدصدیق کبودوند، دیگر زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین که دیروز با همسرش ملاقات کرده در مصاحبه با کاوه قریشی به "روز" می گوید: بعد از اعتراض خانواده زندانیان مقابل زندان حدود ساعت چهار به بعد با ملاقات زندانیان ممنوع الملاقات با خانواده هایشان موافقت کردند. ۱۱ نفر از آنهایی را که ملاقات ممنوع بودند ده دقیقه به ده دقیقه آوردند که خانواده‌هایشان را ببینند. ابتدا قصد نداشتند آقای کبودوند را بیاورند. ولی درنهایت نفر آخر که من بودم بعد از نیم ساعت معطلی موفق به ملاقات آقای کبودوند شدم. او را از بهداری زندان به سالن ملاقات منتقل آورده بودند و صد در صد حمله را تائید کرد. گفت که به زندان حمله کردند و به صورت وحشیانه و فجیع زندانیان را مورد ضرب و شتم قرار دادند.

 به گفته او، آقای کبودوند هم در بند ۳۵۰ و هم در بند ۲۴۰ که بعدا با مینی‌بوس به آنجا منتقل شده مورد ضرب و شتم قرار گرفته است و در بند ۲۴۰ بعد از دست بند و پا بند به صورت گروهی به او حمله می‌کنند.

 همسر آقای کبودوند توضیح می دهد: به جز فحش‌های رکیک و جنسیتی، به قصد کشت به او حمله کرده‌اند که منجر به بیهوشی اش شده است. بعد از آنکه به هوش می‌آید می بیند که دستگاه تنفس مصنوعی به صورتش وصل است و یک دکتر هم بالای سرش بوده. آقای کبودند حتی قادر به توضیح در مورد بیماری قلبی‌اش نبوده است. بعد متوجه می‌شود که به هنگام بیهوشی موی سرش را هم تراشیده‌اند. بعد از سه روز نگهداری در انفرادی به بهداری منتقل می‌شود. آنجا مشخص می‌شود سه دنده سینه و دو انگشت پای چپشان شکسته. به هنگام ملاقات شخصا مشاهده کردم که تاندم دست چپ از آرنج به بالا به علت پارگی و خونریزی کاملا سیاه و کبود شده بود. از ناحیه کمر و پشت هم مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود و به هنگام ملاقات از این بابت هم احساس درد می‌کرد. کوفتگی و برآمدگی پشت سر هم موردی بود که ما به هنگام ملاقات مشاهده کردیم.

خانم حسنی سپس به نقل از همسرش آنچه در روز پنج شنبه در بند ۳۵۰ زندان اوین رخ داده را توضیح می دهد: در ۳۵۰ اول به اتاق یک و سه حمله می‌کنند. آقای کبودند گفت که هنگام مراجعه ماموران در اتاق سه حضور داشته، توضیح داد که بازرسی انجام شده و حتی تشکر هم کردند و رفتند. بعد به اتاق اول می‌روند و بازرسی انجام می‌دهند. بعد گفت دوباره دنبال او و برخی دیگر از زندانیان آمده‌اند و گفته‌اند کارشان دارند. بعد هم ماموران آقای کبودوند را با ضربات باتوم تا سالن هواخوری زندان برده‌اند. داخل بند زندانیان را رو به دیوار می‌کنند و با باتوم به آنها حمله می‌شود. دست بند و پا بند می‌زنند و بعد با مینی‌بوس به مکان نامعلومی در زندان منتقل می‌کنند که بعدا مشخص می‌شودبند ۲۴۰ است. در مینی‌بوس به علت اعتراض به نحوه رفتار بار دیگر هم مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرند. به محض پیاده شدن ازمینی‌بوس هم مورد هتاکی و فحاشی های جنسی و مذهبی قرار می‌گیرد. آقای کبودند ترجیح داد فحش‌ها را بازگو نکند ولی از جمله گفت که او را با عنوان "پیر سگ" مورد خطاب قرار داده‌اند.

 همسر آقای کبودوند معتقد است که حمله به زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین از قبل طراحی شده بوده: در هشت سال گذشته بارها زندانیان مورد بازرسی قرار گرفته‌اند اما هیچ گاه به این صورت مورد ضرب و شتم قرار نگرفته‌ بودند. گویا یکی از بهانه‌ها داشتن تلفن و وسائل ممنوعه در زندان بوده است. این سئوال مطرح است که یک زندانی چرا باید از حقوق اولیه خودش محروم باشد که مجبور به استفاده از موبایل شود؟ حتی اگر زندانیان بر اساس ادعاها موبایل داشته باشند، برخورد با این موضوع باید به صورت قانونی و طی مراحل دادسرا تا صدور حکم صورت می‌گرفت نه اینکه به این صورت وحشیانه به آنها حمله شود و به آنها بگویند بار بعد به قصد مرگ می‌زنیم. ما خانواده‌ها نگران هستیم از این بابت که هیچ گونه تامین جانی برای زندانیان مان وجود ندارد.


هدف شان تحقیر زندانیان سیاسی بود

همسر عبدالفتاح سلطانی هم که دیروز در سالن ملاقات همسرش را با سر و صورتی تراشیده دیده به "روز" می گوید: هدف شان تحقیر آقای سلطانی و بقیه بچه ها بود. اما باز می گویم کاش اصلا موهای همه را می تراشیدند اما هیچ کدام را نمی زدند و این فاجعه را بار نمی آوردند. من واقعا مانده ام که چرا با اسیرها چنین رفتاری کرده اند. آخر کجای دنیا با اسیر چنین رفتاری می کنند؟ الان هم گفته اند که در همراهی با بچه هایی که برده اند انفرادی اعتصاب غذا کرده اند.

علاوه بر داور حسینی، امید بهروزی و دیگر زندانیانی که از ۵ روز پیش دست به اعتصاب غذا زده اند، دیروز ۱۲ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین هم در بیانیه ای اعلام کردند که در اعتراض به برخوردهای غیرقانونی و تضییع حقوق زندانیان و نیز اعتراض به عدم رسیدگی به این تخلفات فاحش و بی سابقه و ارائه اخبار کذب در جهت قلب واقعیت ها از بعد از ظهر روز دوشنبه اول اردیبهشت ۹۳ دست به اعتصاب غذا می زنند.

حسن اسدی زیدآبادی، امیر اسلامی، اکبر امینی ارمکی، عماد بهاور، قربان بهزادیان نژاد، مسعود پدرام، امین چالاکی، محمدصادق ربانی املشی، علیرضا رجایی، سید حسین رونقی ملکی، رضا شهابی و محسن میردامادی زندانیانی هستند که از روز گذشته دست به اعتصاب غذا زده اند.

اما این همه آن چیزی نیست که این روزها بر زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین و خانواده های آنها می رود. عطیه طاهری، همسر سعید متین پور که در سلول های انفرادی بند ۲۴۰ زندان اوین زندانی است از روز گذشته دست به اعتصاب غذا زده است. او در صفحه فیس بوک خود نوشته که در همراهی با همسرش که در اعتصاب غذاست اعتصاب می کند: "چاره ای جز اعتصاب غذا برایم نمانده است. امروز یک قدرت نامشروع به اسیران بی پناه تجاوز کرده است. دیگر نمیتوانم سکوت کنم".

بهزاد عرب گل هم که در انفرادی به سر می برد دیروز موفق به ملاقات خانواده خود نشده اما وب سایت کلمه از تماس تلفنی این زندانی سیاسی با همسرش خبر داده است. آقای عرب گل به همسرش گفته که از ناحیه بینی و سر دچار جراحت و ضرب دیدگی شده است.

سعید حائری هم که به بند ۲۴۰ و سلول انفرادی منتقل شده بود روز گذشته به بند عمومی بازگشته. به نوشته وب سایت کلمه او از زندانیانی بوده که از بین تونل باتوم عبور داده شده و آثار ضربات باتوم و ضرب و شتم به صورت کبودی و تورم بر روی بدن وی همچنان قابل مشاهده است. خواهر این زندانی سیاسی نوشته: از ساعت ۱۰ صبح تا ۲ بعد از ظهر فقط به کسانی ملاقات دادند که توی بند عمومی بودند. هر کسی که از ملاقات و دیدن بدنهای آسیب دیده برمیگذشت فریاد الله اکبر خانواده ها بلند میشد مادرها از شدت گریه بی هوش میشدند. خانواده ها بغض فروخورده ای دارند که به آسانی ازبین نخواهد رفت. جمله مشترکی که از زبان همه عزیزان دربند نقل قول میشد این بود "اینجا زندان ابوغریب شده" با دستهای بسته در یک ردیف نشانده شدند و با زانو و لگد پوتین و باتوم میزدند بعضی ها رو به قصد کشتن زدند حتی به کسانی که از قبل میدانستند ناراحتی جسمی دارند رحم نکردند. تا ساعت ۲ بعدازظهر به سعید و بچه هایی که انفرادی بودند ملاقات ندادند. اما خانواده ها دست از پیگیری و اعتراض برنداشتند. در نهایت گفتند به شرطی ملاقات میدهیم که یک نفر از هر خانواده توی سالن بماند و بقیه بروند بیرون، تا ساعت ۶ به این افراد با همراه مامور و در حد ۵ دقیقه گفتگو ملاقات دادند. بقیه اعضای خانواده بیرون سالن توی خیابان با حضور تعداد بسیار زیاد ماموران اطلاعات و نیروی انتظامی منتظر ماندند. خانواده ها گفتند چهره همیشگی شان بخاطر اعتصاب غذا رنگ پریده و زرد رنگ است.

مریم شفیعی، همسر عماد بهاور پس از ملاقات روز گذشته با این زندانی سیاسی در صفحه فیس بوک خود نوشته است: آثار کبودی رو بدنشان مشخص بود، میگفت اصلا هیچ مدرک پزشکی یا عکسی تهیه نکردن حتی از کسانی که شکستگی داشتن که مدرکی به جا نمونه از جنایت … پرده ها ی سالن ملاقات که بالا رفت همه خانواده ها گریه می کردن و برخی مادرها غرق زمین شدن … شعار خانواده ها و فریاد الله اکبرشان بلند شد … بچه ها میگفتن ما سالمهای بند هستیم و کسانی که حالشان خوب نبود در انفرادی و ممنون ملاقات، برای همدردی با دوستان انفرادی سرشان را تراشیده بودن … عماد زمان جنگ داخل بند، مسئول بیت العباس بوده طبقه بالا وقتی فریاد بچه ها رو شنیده که پایین کتک می خوردن اعتراض کرده ده تا لباس شخصی بهش حمله کردن اون صاف واستاده تو چشم اطلاعاتی ها نگاه می کرده زمین می خورده و دوباره بلند میشده … یک لحظه از خودش دفاع نکرده خدا خودش حفظش کرده. بچه ها رو زده بودن بد هم زده بودند.

عاطفه خلفی، همسر حسن اسدی زیدآبادی، دیگر زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین هم در صفحه فیس بوک خود و پس از ملاقات با همسرش نوشته است: امروز ملاقات و همه چشم هایی که منتظر بودند عزیزانشان و سایر برادرانشان را ببینند پر از وحشت بود سالن انتظار پر از صدای فریاد و شعار بود. اورژانس امده بود مادر اکبر امینی را به بیمارستان برساند، ؛ پسرش را دیده بود و چند بار غش کرده بود. جلوی در نیروی انتظامی و امنیتی هم ایستاده بودند. اکثر زندانیان در همراهی با برادرانشان موهای خود را تراشیده اند. پرده ها که بالا می رود همه خانواده ها گریه می کنند…. آقای اسماعیلی دروغگو که میگی هیچ کس هیچ طوریش نشده واقعا منظورت چی بوده. به یک سری آدم حمله کردید. کتک زدید. فحش های رکیک دادید. شما مسلمانید؟ شما انسانید؟ کور خواندید که بگذاریم عزیزانمان را اینگونه ذره ذره از بین ببرید. قرار نبود کسی هم عاشورای خونین را به یاد بیاورد اما قرنها از آن گذشته و داستانش اشک در چشمانمان می آورد. قرار نیست که شما هر کاری که دلتان خواست بکنید و ما هم نظاره گر باشیم. گندهایی که زدید از سر و روی این لباس بدشکل دروغین که به تن کردید دیده می شود

مادر یاشار دارالشفا به بی بی سی گفته که این قدر فرزندش را زده بودند که نمی‌توانست روی پایش بایستد: اعتصاب غذا هم هستند و قدرت نداشت که حرف بزند. همسر سهیل بابادی هم گفته که با یک اسیر جنگی هم چنین رفتار نمی کنند و "همه چیزهایی را که در سایت‌ها خوانده بودیم تایید کردند. با دست بسته کتکشان زده بودند. بدن‌هایشان کبود بود و یک سری شکستگی داشتند".

فرزانه میرزاوند، همسر سیامک قادری هم در مصاحبه ای با وب سایت کلمه توضیح داده: "با صحنه هایی که دیدم، هنوز سردرد شدیدی دارم. اینقدر امروز صحنه های بدی را شاهد بودیم، اینقدر حال خانواده ها بد بود که قابل توصیف نیست، به خصوص خانواده هایی که بی اطلاع بودند از وضع فرزندانشان. شرایط واقعا ناراحت کننده ای امروز داشتیم. در این چهار سال واقعا من این صحنه ها را ندیده بودم. قای عرب چوب دار را دیدم. ایشان لباسشان را نمی توانستند تنشان کنند، به خاطر این که دستشان را با باند بسته بودند. دور سینه و بازویشان هم کبود بود. من این کبودی را دیدم، چون لباسشان را درست نپوشیده بودند. گفتند گویا کتفشان در رفته و باند بسته بودند. امروز خانواده هایی بودند که کنترل عصبی خودشان را از دست داده بودند، مثل مادر سعید متین پور یا مادر آقای داوری واقعا.. این بنده های خدا از راه دور آمده بودند. اینقدر حالشان بد شده بود، اینقدر خودشان را می زدند و گریه می کردند. می گفتند فقط بگذارید ببینیم بچه هامون زنده اند، سالم اند؟

همسر پیمان چالاکی هم گفته: "آنها از امروز دست به اعتصاب غذا زده اند، چون تا به امروز صبر کردند بلکه شاید دوستانشان از انفرادی خارج شوند. این امر برای ما خانواده ها به لحاظ سلامتی عزیزانمان بسیار نگران کننده است، اما چه تضمینی وجود دارد که سلامتی شان به دنبال تکرار رفتارهای نامعقول و غیر قانونی آقایان به مراتب بدتر از اتفاق پنجشنبه به خطر نیفتد و باز هم این رفتارهای بی دلیل و قانون شکنانه به داستان تکراری تبدیل نشود"؟!

وب سایت کلمه گزارش داده است که اکثر زندانیان با عصا و کمربندهای طبی به ملاقات آمده‌اند، موی سرشان را در اعتراض توهین به سایر هم‌بندیانشان تراشیده‌اند و برخی دیگر هم بازوی هم‌بندی خود را گرفته‌اند تا بتوانند به ملاقات بیایند. کبودی‌ها و آثار ضرب و شتم مشهود است و البته این وضعیت افرادی است که گویا کم‌تر از بقیه مورد خشونت قرار گرفته‌اند. بیش از ۲۰ نفر از زندانیانی که به شدت مضروب شده‌اند و در انفرادی هستند وضعیت به مراتب بدتر دارند. زندانیان به خانواده‌هایشان می‌گویند هیچ مدرک پزشکی یا عکسی از مصدومین تهیه نشده تا مدرکی از شکستگی‌های دست و پا به جا نماند. به گفته زندانیانی که امکان ملاقات برایشان فراهم شده بود، آنان جزء سالم‌های بند هستند و کسانی که وضعیتی به مراتب بدتر دارند به انفرادی منتقل شده و ممنوع از ملاقات هستند.


سیاست مسئولان؛ سکوت و انکار

تاکنون مسئولان قضایی و امنیتی در قبال درگیری و ضرب و شتم زندانیان هیچ توضیح رسمی نداده و سکوت اختیار کرده اند. غلامحسین اسماعیلی، رئیس سازمان زندان ها و مصطفی پورمحمدی، وزیر دادگستری تنها مسئولانی هستند که در این زمینه اظهارنظر کرده اند؛ اظهارنظراتی که در تناقض با همه خبرها و شواهدی است که از درگیری روز پنج شنبه در بند ۳۵۰ زندان اوین تاکنون منتشر شده است.

اسماعیلی که طی روزهای گذشته به تکذیب هرگونه درگیری در بند ۳۵۰ می پرداخت دیروز در ادعایی دیگر به خبرگزاری ایلنا گفته است که :در بازرسی صورت گرفته عده‌ای از زندانیان مقاومت کردند و بیرون نمی رفتند که همکاران ما آنها را جابجا کردند و آنان نیز در مقابل به همکاران ما توهین و ناسزا گفتند و اقدام به شکستن در کردند.

منصور حقیقت پور، نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس هم دیروز پس از حضور اسماعیلی در این کمیسیون، به خبرگزاری فارس گفته است: تعدادی تبلت و گوشی تلفن همراه در جریان بازرسی از بند ۳۵۰ زندان اوین کشف شد که زندانیان از این طریق اخبار غلطی را از زندان به رسانه‌های ضدانقلاب مخابره می‌کردند.

او مدعی شده که :در جریان بازرسی دو نفر از عناصر فتنه با توجه به امکانات غیرقانونی که برای خود فراهم کرده بودند زندان را ترک نمی‌کنند و با مأموران درگیر می‌شوند.

همزمان سایت تابناک به نقل از یک منبع آگاه مدعی شده که: در جریان بازرسی اخیر زندان اوین نیز صرفا افراد ۲ اتاق ممانعت کرده و قصد داشتند به صورت حرفه‌ای در روند بازرسی اختلال ایجاد کنند به طوری که هدف آنها ایجاد درگیری بود که خوشبختانه با سعه‌صدر مامورین حاضر در بازرسی این اقدام پیش‌بینی شده آنها ناکام ماند. این افراد از طریق تیزی ساخته‌شده از اجزای تختخواب‌ها بنا داشتند به مامورین حمله کنند تا آنها را وادار به واکنش کرده و اهداف خود را پیاده کنند اما این مسئله نیز ناکام ماند.

این وب سایت سپس خبر داده که فیلم مستند لحظه به لحظه بازرسی‌ها و همه شرح این اتفاق‌ها در حال تدوین است.

+121
رأی دهید
-2

omide por jalal - لس‌انجلس - آمریکا
این است اسلامِ واقعی‌ !
‌چهارشنبه 3 ارديبهشت 1393 - 00:10
sharafYabi - بیمبه - انگولا
همش خبرهای خوب میاد از ایران. واقعا ملتهای دیگه دیوانگی میکنند که حکومت ایران را هنوز کپی نکرده‌اند.
‌چهارشنبه 3 ارديبهشت 1393 - 00:20
taghebostan - فرانکفورت - آلمان
اسلام راستین همینه دیگه !! فقط در مملکت اسلامی زندانی را میزنند و چکنجه میکنند در هیچ کجای دنیا این کار را نمیکنند فقط آخوند قاتل زندانی و ملت است
‌چهارشنبه 3 ارديبهشت 1393 - 00:45
آرتادخت - تهران - ایران
سلامتی سه تن؛ ناموس و رفیق و وطن؛. سلامتی سه کس؛ زندونی و سرباز و بی کس؛. سلامتی باغبونی که زمستونشو از بهار، بیشتر دوست داره؛. سلامتی آزادی،. سلامتی زندونیای بی ملاقاتی...
‌چهارشنبه 3 ارديبهشت 1393 - 00:42
paksan - آمریکا - آمریکا
این فیلمی که پخش کردن بیشتر باعث رسوایی شد برای دیکتاتور. سپاه فک میکنه با این جریان سازی ها می تونه دولت رو تحت فشار قرار بده و مثل روز روشنه اول داستان اون ایران شناس رو راه انداختن ولی دولت با ظرافت خاصی برخورد کرد و عملاً سپاه رو ناک اوت کرد طوری که خودشون با خودشون درگیر شدن و آخرش هم فراموش شد .دولت فقط گفت که وصی به وصیت عمل کنه و دولت نقشی در این ماجرا نداره .همین خیلی زیبا عمل کرد و سپاه که می خواست این موضوع رو به درگیری با دولت با لباس شخصی ها تبدیل کنه هاج و واج گیر کرد.بعدش این داستان حمله به زندان رو درست کردند و خودشون اخبارش رو پخش کردن تا دولت خودش رو قاطی موضوع کنه و آخرش مجبور شدن فیلم رسوایی خودشون رو بسازند و جالبه کسی که می گفت اصلاً درگیری نشده و نبوده بیاد جلو دوربین و درگیری رو تشریح کنه!!خخخخ. سپاه بازم شکست خورد و باید منتظر روایت یا داستان بعدی بود.
‌چهارشنبه 3 ارديبهشت 1393 - 03:02
بت شکن - مونترال - کانادا
اینها همه عقده گشایی آقا است که چرا مردم عزیز دل آقا (جلیلی) و یا پدر داماد مفنگی خود (حداد ناعادل) را انتخاب نکردند!! عقده گشایی‌های دیگری که چرا در مذاکرات هسته‌ای شکست خوردند و شانس بمب اتم ساختن را از دست دادند. تصمیمشان این است که به تعداد هر قطره اورانیوم غنی شده‌ای که رقیق می‌کنند فشار بر مردم (اسرای آزاد) و اسرای در بند را بیشتر کنند بی‌ آنکه بدانند هزینه آن چیست!!!
‌چهارشنبه 3 ارديبهشت 1393 - 06:54
shahramareia - تهران - ایران
omide por jalal - لس‌انجلس - آمریکا--taghebostan - فرانکفورت - آلمان. این ربطی به اسلام ندارد در قرون وسطی مسیحیت هم هرکسی مخالف کلیسا حرف میزد آتشش می زدند در یهود هم متعصبین یا بعبارتی طالبان در هر دینی همین داستان است تندرویهای المان هم میشوند گشتاپو و فجایع جنگ جهانی دوم افراط و تفریط در هر چیزی آخرش فساد است علی الخصوص دین و ابزار قرار دادن آن
‌چهارشنبه 3 ارديبهشت 1393 - 07:25
shahramareia - تهران - ایران
omide por jalal - لس‌انجلس - آمریکا--taghebostan - فرانکفورت - آلمان. این وحشیگری ها ربطی به اسلام ندارد در هر کاری افراط و تفریط میشود همین . قرون وسطی اروپای پیشرفته کنونی نیز هرکسی خلاف کلیسا حرف می زد آتشش می زدند تندروهای یهود هم بویی از انسانین نبرده اند همگی طالبانند چه مسیحی چه یهودی چه مسلمان یا هر دین دیگری افراط آن میشود حیوانیت این ربطی به دین ندارد آمریکا 150 سال قبل هم همین بود غیر از این است همه دیکتاتورها این راه را رفته اند استالین- هیتلر- ناپلئون- صدام - قزافی - خامنه ای و جایگاه همه شان زباله دان تاریخ است منتهی هر کدام در دوره خود گمان میکردند بهترین انسانها هستند گمان میکردند علی ع مسیح س و موسی کلیم الله هستند اما حرف کجا و عمل کجا - دین آمده است انسان بسازد نه اینکه حکومت کند هر وقت انسان ساخته شد حکومت بخودی خود اصلاح می شود
‌چهارشنبه 3 ارديبهشت 1393 - 07:49
raha1984 - هامبورگ - المان
باغ وحش اسلامی
‌چهارشنبه 3 ارديبهشت 1393 - 08:14
iran e azad - هورتن - نروژ
shahramareia - تهران - ایران. این زندان حکومت اسلامی است. جمهوری اسلامی !!! پس لطفا بیدار شو ! ما در قرن ۲۱ زندگی‌ می‌کنیم ، نه در قرون وسطا ! اما آقایان تاریخ ما را با .. ۱۴ قرن پیش محصور کرده اند. نتایج آن را خودت ببین . ظلم، فقر، جرم،ناحقی، اختلاف طبقاتی، دروغ و ریا کاری گسمتی از زندگی‌ ایرانی‌ ‌ها شده. ناموس و شرافت ایران و ایرانی‌ به واسطه این حکومت اسلامی از بین رفت . زمانی‌ که همه چیز را با سیفون عاشورا پایین میدهیم، همین ‌اش و همین کاسه هست. خشت خشت این زندان و ده‌ها زندان دیگر از اه ، ناله ، ظلم ، خشونت و خون جوانان این وطن، پر شده است.
‌چهارشنبه 3 ارديبهشت 1393 - 17:38
iran e azad - هورتن - نروژ
دوست گرامی‌ raha1984 - هامبورگ - المان. باغ وحش !!!!! ؟؟؟؟؟. برخی‌ از ما بنابر شرایط گُذاشتیم و گذشتیم ! درود بر آنهایی که ماندند و ایستاده اند !
‌چهارشنبه 3 ارديبهشت 1393 - 18:41
غلامعلی - تهران - ایران
شهرام اریا احسنت ،جالب بود
‌چهارشنبه 3 ارديبهشت 1393 - 20:06
کبالت3 - کرج - ایران
استبداد به هر شکلش بده اما این شکل دینی و مذهبیش تهوع آور ترین نوعشه تصور کن اون بی مخ نعره میزنه الله اکبر و چماقش رو در راه رضای خدا و نایبش میکوبه تو سر هموطنی که گفتن کافره یا مطیع ولی الله نیست یا اون یکی با اسم خدا بر زبان و بمب بر کمر جماعتی رو که اصلا نمیشناسه و یا حتی میشناسه در راه خدا به خاک و خون میکشه این رود خون از بعد طی دوران استحکام هر دینی با قتل و آزار غیر مومنین شروع میشه انواع آیات در قتل و کشتار و تبری از مشرک و بیدین هست که هر روز هم تعریف اون گسترده تر میشه یعنی اگه 1400 سال پیش خط و مرز بین شرک و ایمان خدا و رسولش بود امروز به ائمه و امامزاده و ولی و تقی و نقی و آقا و آقازاده و نظر کرده بی عبا و عمامه هم رسیده تو هیچ جای دنیا از این درخت پوسیده مذهب هیچ جوانه ارجمندی نرسته همه سیاهی و تباهی همه خون و جنون ...
‌چهارشنبه 3 ارديبهشت 1393 - 20:37
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.