وصیتنامهای برای افشای راز جنایت
روزنامه ایران : وصیتنامه یک مرد که سر مزار مادرش میخواست خودکشی کند پرده از راز یک جنایت خاموش برداشت.
از ساعت 3 صبح 17 فروردینماه وقتی جسد مردی در بلوار پژوهش اتوبان خرازی پیدا شد تجسسهای جنایی و پلیسی در دستور کار قرار گرفت.
در نخستین دقایق تیمی از مأموران کلانتری 181 عوارضی، خود را به بالای سر جسد مرد ناشناس که لابهلای پرده پیچیده شده و با طناب بسته شده بود، رساندند و دیدند وی با ضربات چاقو کشته شده است. بامخابره این جنایت به بازپرس «رودگر» از شعبه چهارم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
هنوز هیچ سرنخی از سرنوشت مرد ناشناس در دست نبود که روز 25 فروردین ماه سال جاری از کلانتری 205 شهید مصطفی خمینی ماجرای عجیبی به کارآگاهان جنایی اطلاع داده شد که نشان میداد مردی در بهشت زهرا خودکشی کرده است و در جیبهایش وصیتنامهای پیدا شده که در آن به قتل یکی از دوستانش و رها کردن جسد آن در غرب تهران اعتراف کرده است.
کارآگاهان خیلی زود خودشان را به بیمارستان رساندند و با مرد 40 سالهای بهنام «سیروس» روبه رو شدند.
این مرد در بازجوییها ادعا کرد که قربانیاش مرد 55 سالهای به نام «سعید» است که خانهای در منطقه جردن تهران داشته و چون ازدواج نکرده تنها زندگی میکند و برادری دارد که در خارج از ایران است. «سیروس» که گریه میکرد به افسر بازجو گفت: «از 15 سال پیش با سعید که مانند من ازدواج نکرده بود دوست صمیمی بودیم، در سال 82 مبلغ 80 میلیون تومان از سعید قرض گرفتم و چون نتوانستم پرداخت کنم با شکایت دوستم دوسال پشت میلههای زندان افتادم.
وی افزود: دو سال که تمام شد سعید رضایت داد و من از زندان آزاد شدم، باز با هم دوست بودیم تا اینکه پولش را خواست و من تحت فشار قرار گرفتم.
ساعت 9/5 صبح 16 فروردین ماه قرار بود با سعید برای دید و بازدید به خانه یکی از دوستانمان در کرج برویم. ساعت 11/5 بود که در اتوبان خرازی در مسیر حرکت به سمت کرج بودیم که دوباره با سعید درگیر شدم، در حالی که عصبانی بودم از وی خواستم خودرو را نگه دارد و من در یکی از خیابانهای فرعی از خودرو پیاده شده و پنج دقیقهای پیادهروی کردم. سعید نیز برای دلجویی نزدم آمد و هر دو در نزدیکی یک تپه نشسته و مدتی با هم صحبت کردیم اما پس از دقایقی باز با هم درگیر شدیم. در حالی که کنترل خود را از دست داده بودم، این بار با سنگ ضربهای به سر سعید زدم که روی زمین افتاد و بلافاصله با چاقویی که همراه داشتم چندین ضربه به سعید زدم.
پس از بازگشت به حالت طبیعی، ابتدا همه مدارک شناسایی سعید را برداشتم تا شناسایی نشود، سپس جسد را در پردهای گذاشتم که سعید قصد تعمیر آن را داشت. پس از قرار دادن جسد داخل پرده و بستهبندی آن با طناب، به سرعت سوار خودرو شده و به سمت قزوین رفتم، قصد داشتم جسد را در قزوین رها کنم که در بین راه به سمت هشتگرد کرج تغییر مسیر دادم، اما محل مناسبی برای رها کردن جسد پیدا نکردم و باز به سمت تهران برگشتم. ساعت 9 شب شده بود که در تاریکی شب و در بلوار شهید خرازی جسد را داخل جوی آب قرار دادم.
سیروس ادامه داد: پس از رها کردن جسد، خودروی سعید را در منطقه ولنجک در یکی از کوچههای فرعی پارک کرده و به سفر رفتم، یک هفته بعد باز به تهران آمدم و خودروی سعید را از ولنجک برداشته و به بهشتزهرا رفتم، ابتدا به زیارت قبر مادرم رفتم و میخواستم خودکشی کنم، نامهای نوشتم که نشان دهد من سعید را کشتهام و ای کاش نجات پیدا نمیکردم.