پرونده آتش سوزی درکارگاه زنانه
روزنامه ایران : در این ساختمان یک زن کشته شد و 2 زن بشدت سوختند
یکی از سه زن سوخته در آتشسوزی ساختمان قدیمی پس از 8 روز دست و پنجه نرم کردن با مرگ برای همیشه خاموش شد. با مرگ این زن 60 ساله که «شهلا کاظمیان» نام دارد پرونده به مراحل قضایی تازهای با حمایت بیشتر برای شناسایی مقصران حادثه وارد شد. زن کارآفرین که همراه شهلا و زن دیگری در این ساختمان قدیمی در آتشسوزی هولناکی سوخته است، میگوید از مقصران شکایت خواهد کرد. این زن هنوز در بستر درمان است و از جزئیات حادثه آتشسوزی و خانهای که کارگاه وی شده بود، میگوید.
بنابر این گزارش، ساعت 6 عصر 18 فروردین ماه سال جاری مأموران آتشنشانی ایستگاههای 2 و 93 در جریان حریق یک کارگاه صنایع دستی در خیابان شهید حسینی قرار گرفتند و به ساختمان آتشین شماره 39 اعزام شدند و شعلههای آتش که از طبقه دوم این ساختمان در حال زبانه کشیدن و سرایت به طبقه پایین بود را مهار کردند. در این آتشسوزی سه زن در میان شعلههای آتش و دود گرفتار شده بودند که با پیکرهای سوخته و دودزدگی از ساختمان بیرون کشیده شدند. بررسیهای ابتدایی متخصصان اورژانس نشان داد این سه زن که «شهلا» 60 ساله، «منصوره» 57 ساله و صاحب کارگاه «زهرا نوجوان» 54 ساله نام دارند همگی بشدت دچار سوختگی شده و بلافاصله به بیمارستان انتقال یافتند.
بررسیهای میدانی نیز نشان داد آتشسوزی از طبقه دوم یک کارگاه صنایع دستی تحت نظر شهرداری تهران شروع شده بود و اگر به طبقه پایین که کارگاه کاغذ و پوشاک بود سرایت میکرد خسارت زیادی بر جای میگذاشت. با انتقال سه زن سوخته به بیمارستان شهلا و زهرا که حالشان وخیم بود بلافاصله تحت عمل جراحی قرار گرفتند و منصوره که سوختگی سطحی داشت به صورت سرپایی مداوا شد. بنابر این گزارش، چندین عمل جراحی روی صورت و بازوی چپ زهرا نوجوان انجام گرفت و شهلا نیز هم اکنون با 60 درصدی سوختگی و با وجود چندین عمل جراحی در بخش «آیسییو» به سر میبرد که نفس هایش به شماره افتاد.
گلایههای زن سوخته
زهرا صاحب کارگاه صنایع دستی که از زنان کارآفرین و نمونه منطقه 7 تهران است گفته دار و ندارش را در این آتشسوزی از دست داده است.
وی با بغض به خبرنگار شوک گفت: روز حادثه با شهلا و منصوره که از زنان سرپرست خانوار هستند مشغول رنگ کردن قاب آینه بودیم.
بخاری روی پیلوت و هواکش نیز روشن بود، در حالی که بنزین و رنگ مخلوط میکردیم ناگهان آتش گرفت و سوختم بلافاصله به تراس فرار کردم و روی زمین غلتیدم تا آتش خاموش شود. در همین حال بود که صدای فریاد سوختم سوختم شهلا و منصوره را هم شنیدم، به سختی خودم را به آنان رساندم و شیلنگ آب را به سمت آنان گرفتم تا آتش خاموش شود اما بیفایده بود. کپسول آتشنشانی را برداشتم ضامن را کشیدم، با زحمت زیاد منصوره و شهلا را بیرون کشیدم. آتش در حال زبانه کشیدن بود، همزمان زنان سرپرست خانوار دیگری که در طبقه پایین کارگاه حضور داشتند موضوع را به آتشنشانی خبر دادند. وی ادامه داد: سوختگی شهلا زیاد بود و من حالا از شهرداری منطقه 7 شکایت دارم، چرا که من دار و ندارم را در این کارگاه سرمایهگذاری کردم، چرا ملکی که کاربرد مسکونی دارد را در اختیار من گذاشت بدون اینکه به نکات ایمنی آن توجه کند. حتی من خودم برای بیمه حوادث به یک مرکز بیمهای رفتم اما در آنجا به من گفتند که ساختمان مسکونی است. در صورتی که شهرداری باید همه این نکات را رعایت میکرد. هزینههای درمانی من و همکارانم بسیار سنگین است، از همان روزهای نخست حادثه از شهرداری به ما گفتند با هیچ کجا مصاحبه نکنید و وعده دادند مشکلاتمان را رسیدگی میکنند اما مسئولان شهرداری در مدتی که در بیمارستان بودیم حتی به عیادت ما نیامدند. تنها شب نخست شهردار ناحیه یک آمد و البته نیت آن سرزدن به من نبود بلکه همراهانش به ما گفتند که با هیچ خبرنگاری نباید مصاحبه داشته باشید.
من بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم نامهای به شورای شهر تهران نوشتم و خواستار رسیدگی به قصور شهرداری شدم زیرا زحمات چندین سالهام با یک جرقه به باد رفت و جان خودم نیز به خطر افتاد.
علاوه بر این، حادثه به مرگ همکارم انجامید. نمیدانم چه کسی در این خصوص باید پاسخگو باشد، آیا نباید عذاب وجدان داشته باشند. زهرا نوجوان که به سختی قادر به حرف زدن است، ادامه داد: از دوران کودکی به صنایع دستی علاقه داشتم و سعی کردم کارهای هنری را یاد بگیرم.
پدرم ما را مستقل بار آورد و همیشه میگفت روی پای خودتان بایستید. چون آن زمان دانشآموز بودم بیشتر فعالیتم تابستانها بود که مدارس تعطیل میشد تا اینکه با مرد مورد علاقهام ازدواج کردم. از آنجا که همسرم تولیدی دکمه داشت با ورود اجناس چینی ورشکست شد و من مجبور شدم ساخت گل را یاد بگیرم. صبحها کار را آماده میکردم و عصرها به گیشا برده میفروختم تا اینکه شوهرم به دلیل بیماری درگذشت. وقتی دیدم کسی نیست از من و دو فرزندم حمایت کند به ناچار برای تأمین امرار معاش خانواده وارد بازار کار شدم.
ابتدا با ساخت گلدان از لوله پولیکا آغاز کردم. کار سختی بود چرا که هیچ پشتوانه مالی نداشتم اما من ابتدا به خدا باور داشتم بعد به توانایی خودم؛ اینکه خواستن، توانستن است. وقتی دیدم این نوع گلدانها در بازار زیاد است تصمیم گرفتم کارم را تغییر بدهم بنابراین وارد کار صنایع دستی یعنی درست کردن قاب آینه شدم. این زن کارآفرین گفت: مردادماه سال گذشته به شهرداری منطقه رفتم و به عنوان زن کارآفرین یک ساختمان کلنگی را که دو طبقه بود به من و زن دیگری که او هم جزو زنان کارآفرین بود، دادند.
من کارگاهم را به طبقه دوم منتقل کردم، ایشان نیز طبقه اول مشغول به کار شد. از آنجا که باور من این بود آموزش دادن به دیگران خمس و زکات است بنابراین شهلا و منصوره را که از زنان سرپرست خانوار بودند دعوت به کار کردم و با هم کارگاه را میچرخاندیم. روز حادثه هم قرار بود دو زن سرپرست خانوار دیگر به کارگاه بیایند که خوشبختانه نیامدند وگرنه آنها هم دچار سوختگی میشدند.
وی در پایان گفت: شکایتم را با کمک خواهرم که الان من را به خانهاش آورده و نگهداریام به گردن وی افتاده است از طریق پلیس و دادگاه پیگیری خواهم کرد و امیدوارم بتوانم به نتیجه برسم و از مسئولان شهرداری میخواهم با جان مردم بازی نکنند.
مرگ تلخ
شهلا کاظمیان که در این خانه دچار آتشسوزی شده است پس از 8 روز، صبح سهشنبه 26 فروردین ماه به کام مرگ فرو رفت. بنابر این گزارش، ماجرای این آتشسوزی مرگبار به بازپرس مخابره شد و دستورات ویژهای برای تحقیقات جنایی و کارشناسانه صادر شده است.