مادری که قاتل فرزندش را پای چوبه‌دار بخشید: حالا که بخشیده‌ام آرام هستم / جوان اعدامی: تنم لرزید

عصر ایران - مادری که چند روز پیش لحظاتی قبل از اعدام قاتل فرزندش، او را بخشید در مصاحبه ای احساس خود را در این باره بیان کرد.

سامره علی‌نژاد همسر عبدالغنی حسین‌زاده از فوتبالیست‌های قدیمی شهر نور مازندران است. پدر و مادر مقتول در حالی که طناب دار به گردن متهم به قتل پسرش آویخته شده بود، اعلام گذشت کردند.

ساعاتی قبل از اجرای حکم در روز سه شنبه گذشته در شهر نور استان مازندران، متهم توسط ضابطین قضایی به محل منتقل شد، در این هنگام برخی از مردم از خانواده مقتول درخواست بخشش متهم را داشتند.


مادر مقتول بعد از بخشش جوان اعدامی




 دقایقی قبل از طلوع آفتاب طناب دار را به گردن متهم آویختند و مردم همچنان از اولیای دم خواستار عفو متهم بودند در لحظه آخر پدر و مادر مقتول در اقدامی غافلگیر کننده طناب دار را از گردن متهم به قتل پسرشان برداشتند و اعلام گذشت کردند.
در سال 86 یک درگیری در شهر نور اتفاق افتاد که منجر به قتل «ع - ح» توسط فردی به نام «ب- ق» شد.

عبدالغنی حسین‌زاده پدر مقتول از فوتبالیست‌های بنام استان مازندران و شهر رویان است که یک مدرسه فوتبال نیز دارد.

روزنامه شرق در گزارشی درباره این بخشش جوان اعدامی در مازندران نوشت:

 «بی‌خود نیست که خداوند بهشت را زیر پای مادران قرار داده. مادر به‌خاطر فرزندش هر کاری می‌کند. فرزندم تاروپود زندگی من بود.» این را سامره علی‌نژاد مادر عبدالله حسین‌زاده می‌گوید، زنی که دو فرزندش را یکی تصادفی و یکی در قتل عمدی از دست داد و در لحظه آخر قاتل فرزندش را بخشید. او در گفت‌وگویی با «شرق» از چرایی این تصمیم و روزهای سختی که گذرانده ‌است، می‌گوید.


دو مادر - مادر مقتول (سمت راست) و مادر قاتل بعد از عفو جوان اعدامی



گفته‌های اطرافیان شما حکایت از آن داشت که در اجرای حکم قصاص خیلی مصر هستید، چطور شد که از تصمیم خودتان پشیمان شدید؟

در این مدت اتفاقات زیادی افتاد. از وقتی پسرم کشته‌ شد خیلی ناراحت بودم مخصوصا اینکه چهار سال قبل از این حادثه یک پسر دیگرم را هم از دست داده ‌بودم. پسرم 10‌ساله بود که در یک تصادف کشته‌ شد. بعد از چهار سال هم که عبدالله‌ کشته ‌شد. داغ دو فرزند خیلی آزارم می‌داد دیگر توان زندگی نداشتم اما به این موضوع هم فکر کرده ‌بودم که اعدام یک جوان دیگر هیچ‌کدام از آن بچه‌ها را به من برنمی‌گرداند اما مگر می‌شود به همین راحتی بخشید؟ او شاهرگ پسرم را زده‌ بود می‌دانید این برای یک مادر یعنی چه؟

چه اتفاقاتی افتاد که تصمیم شما را تغییر داد؟

 من آدم معتقدی هستم. اول خودم خواب دیدم که پسرم از من می‌خواست ببخشم. به من گفت مادر جای خوبی هستم اگر تو از من انتظار‌ داری که بچه خوبی باشم. باور کن جایی که هستم خیلی خوب است و در آرامش هستم. با این حال راضی به گذشت نشدم و گفتم امکان ندارد قاتل را ببخشم.

فامیل‌هایم به من می‌گفتند پسرت را در خواب دیده‌ایم که خواسته تو قاتلش را ببخشی اما من قبول نمی‌کردم تا اینکه دخترم به من گفت برادرش را در خواب دیده گفت برادرم می‌گفت عیدت مبارک خواهر عید خود را با قصاص خراب نکنید به مادر بگو گذشت کند دخترم هم گفته ‌بود خودت به خوابش برو و بگو گذشت کند. خیلی به من فشار می‌آوردند از آشنا و فامیل گرفته تا خانواده خودم حتی مادرم از من خواست که ببخشم آخر سر به شوهرم گفتم همه‌چیز پای چوبه‌‌دار مشخص می‌شود.

خانواده قاتل چه واکنشی نسبت به این قتل داشتند؟

شوهرم، آدم سرشناسی است فوتبالیست بوده و حالا هم مربی فوتبال است همه مردم شهر می‌دانستند ما در چه وضعیتی هستیم و چقدر عذاب می‌کشیم حتی خانواده قاتل هم می‌دانستند و خیلی نسبت به کاری که بچه‌شان کرده ‌بود متاسف بودند آنها می‌گفتند شرمنده رفتار پسرمان هستیم و نمی‌دانیم به شما چه بگوییم.

شب قبل از اجرای حکم، برنامه «90» و چهره‌های فوتبال خیلی از شما درخواست کردند که قاتل را ببخشید آیا این برنامه در تصمیم شما تاثیری داشت؟

آقای فردوسی‌پور انسان شریف و بزرگواری است و قصدش هم کار انسانی بود من خیلی از او تشکر می‌کنم که از یک برنامه فوتبالی برای یک کار انسانی استفاده کرد. بزرگان دیگر مثل آقایان دایی، بنگر و قلعه‌نویی هم با ما تماس گرفتند اما آن موقع تصمیم نگرفتم و همان حرف خودم را زدم.

اینکه چهره‌های فوتبالی به شما اصرار کردند که ببخشید تاثیری در تصمیم شوهرتان نداشت؟

وقتی برنامه «90» در مورد این مساله صحبت کرد شوهرم گفت ببین بزرگان از تو چه می‌خواهند گفتم برای من مادرم بزرگ‌ترین است به مادرم گفتم لحظه اجرا تصمیم می‌گیرم و حالا هم روی حرفی که به مادرم زدم چیزی نمی‌گویم. تا صبح سوره‌ واقعه را خواندم و گریه کردم.

چه زمانی به شما گفته ‌شد زمان اجرای حکم فرا رسیده‌ است؟

وقتی رای قصاص صادر شد و پرونده به دیوانعالی کشور رفت سه‌سال طول کشید که برگردد و وقتی برگشت ماه صفر بود. به شوهرم گفتم صفر ماه حرام است و من نمی‌توانم جوان مردم را در این ماه قصاص کنم. در اجرای احکام گفتند مساله شرعی ندارد و شما می‌توانید حکم را اجرا کنید گفتم حالا نمی‌کنم. برایم خیلی عجیب بود که در این ماه تایید حکم آمده ‌است و این برایم پیغامی داشت. بعد گفتند قبل از عید حکم را اجرا کنید. قبول کردیم.

وقتی برای ابلاغ رفتیم مسوول زندان گفت شب عید است و ما معمولا به‌خاطر اینکه خانواده‌های اعدامیان شب عیدشان خراب نشود حکم اجرا نمی‌کنیم اگر شما بخواهید حکم را اجرا می‌کنیم اما باز ترجیح این است که این کار را نکنید با خودم گفتم این اعدامی هم مادر دارد و من نباید شب عید مردم را عزادار کنم قرار شد 26فروردین حکم اجرا شود تا اینکه یک شب قبل از اعدام خوابی دیدم که تصمیمم را تغییر داد.

چه خوابی بود؟

پسرم را در 10سالگی دیدم. همه ما نشسته‌ بودیم و غذا می‌خوردیم پسرم بشقاب پلویش را برداشت و از خانه بیرون رفت گفتم پسرم چرا از ما جدا می‌شوی گفت دیگر با تو حرف نمی‌زنم و دیگر در این خانه غذا نمی‌خورم آن موقع بود که تصمیم خودم را گرفتم من نباید کاری می‌کردم که بچه‌ام در عذاب باشد.

در مورد زمان اجرای حکم بگویید. آن موقع چه اتفاقی افتاد؟

تا صبح نخوابیدم و مرتب دعا می‌خواندم کسی در خانه ما نخوابید صبح با شوهرم برای اجرا رفتیم همه چیز آماده بود و مردم زیادی آمده ‌بودند اول از مسوولان خواستم به من یک میکروفن بدهند چون می‌دانستم موقع اجرای حکم مردم خیلی به اولیای‌دم فحش می‌دهند و از کار آنها بدشان می‌آید خطاب به مردم گفتم: من یک مادر هستم و می‌دانم حالا که می‌خواهم حکم را اجرا کنم شما به من فحش می‌دهید و نفرینم می‌کنید اما می‌دانید همه زندگی یک مادر فرزندش است‌؟ می‌دانید در این‌ سال‌ها چه کشیدم و زندگی برایم زهر شده؟ می‌دانید زندگی‌ام به چه روزی افتاده ‌است؟ می‌دانید فقط گریه کردم و خواب و خوراک نداشتم و همه ما تحت‌تاثیر قرار گرفتیم؟ چرا باید جوان‌های ما چاقو با خودشان حمل کنند و اینطور خودشان و خانواده دیگری را بدبخت کنند؟

مردم اطراف گفتند این حق توست حتی اگر حکم را اجرا کنی کسی توهینی نخواهد کرد اما بدان مادری هم آن سوتر منتظر فرزندش است. بعد رفتم سراغ چوبه‌‌دار قاتل گریه می‌کرد و از من می‌خواست او را ببخشم گفت تو را به روح فرزندت ببخش. سیلی را که زدم آرام شدم. گفتم به خاطر آسیبی که به من زدی تنبیهت کردم و بعد هم با شوهرم طناب را از گردن او بیرون آوردیم. مردم خیلی خوشحال بودند و کف زدند و گریه کردند. من این بخشش را هدیه کردم به مردم نور.

دست ها برای بیرون آوردن طناب دار از گردن جوان اعدامی



مادر مقتول در آن لحظات چه می‌کرد؟

وقتی بخشیدم به پایم افتاد که خاک پایم را ببوسد گفتم از خدا تشکر کن. او را بلند کردم و گفتم به‌خاطر مادربودنت خیلی برایت احترام قایل هستم این کار را نکن.

شوهرتان چه واکنشی داشت؟

او همیشه به من می‌گفت هر تصمیمی خودت گرفتی قبول می‌کنم. قاتل شاگرد شوهرم بود شوهرم به او فوتبال یاد می‌داد. با اینکه درگیری قاتل با شخص دیگری بود اما پسرم کشته‌ شده ‌بود و ما هیچ ‌تقصیری نداشتیم اما نتوانستم حکم را اجرا کنم.

پسرتان چطور شد کشته‌ شد؟

یک چهارشنبه بازاری در شهر نور بود که پسرم در حال عبور از آنجا بود. قاتل تنه‌ای به او زد. پسرم معترض شد و قاتل که در حال دعوا با کسی دیگر بود چاقو بیرون کشید و به شاهرگش زد که منجر به مرگ پسرم شد.

بعد از بخشش مردم چه واکنشی داشتند؟

شاید باورتان نشود، از هفت صبح که به خانه برگشتیم تا 11 شب پنج نفر در خانه ما در حال پذیرایی از مردمی بودند که برای تشکر آمده ‌بودند باز هم نمی‌توانستند به همه رسیدگی کنند، مردم نور خیلی به ما لطف داشتند.

تشویق پدر مقتول از سوی مردم برای بخشش جوان اعدامی




خانواده‌های بسیاری در شرایط شما هستند و مرگ و زندگی یک فرد در انتظار تصمیم آنهاست، چه توصیه‌ای به آنها دارید؟

توصیه می‌کنم در مورد قاتل تحقیق کنند وقتی به این نتیجه رسیدند که واقعا پشیمان شده و دیگر به جامعه آسیب نمی‌زند او را ببخشند. بخشش آرامش زیادی به آدم می‌دهد البته باز هم می‌گویم کسی نمی‌تواند خودش را جای یک مادر که بچه‌اش را از دست داده بگذارد.

 


روایت قاتل بخشیده‌شده در دقیقه 90 از لحظات اعدام: تنم لرزید



رییس زندان و دیگر کارکنان تولدش را تبریک می‌گویند. «بلال» روز سه‌شنبه 26فروردین تا بالای چوبه‌دار رفت و به زندگی برگشت. هفت‌سال پیش وقتی که 19ساله بود درگیری او و چند جوان دیگر در چهارشنبه‌بازار شهرستان نور منجر به کشته‌شدن عبدالله حسین‌زاده، فرزند یکی از پیشکسوتان فوتبال شهرستان شد و بلال به قصاص محکوم شد.


روز اجرای حکم روبه‌روی دادسرای شهرستان نوشهر، چندقدم دورتر از دریا داربست فلزی زدند. مردم از پنج صبح دور این داربست ایستادند و با فریادهای یاحسین از خانواده حسین‌زاده که از هفت‌سال پیش داغدار پسرشان، عبدالله هستند طلب بخشش کردند.

مادر مقتول به مردم گفت خالی‌شدن خانه چقدر سخت است. او در آخرین لحظات به‌صورت بلال سیلی زد و بعد طناب را از گردن او برداشت. بلال می‌گوید فاصله بین قصاص و بخشش او همین سیلی بود. ساعتی بعد از پایان مراسم و بخشش این محکوم به مرگ، با او در داخل زندان گفت‌وگو کردیم.

 کی فهمیدی که حکم قرار است اجرا شود؟

حکم قرار بود سه‌ماه پیش اجرا شود اما با تلاش انجمن حمایت از زندانیان و همکاری رییس زندان به تعویق افتاد. روزهای آخر سال قبل قرار بود اجرا شود که باز هم عقب افتاد. بار سوم قرار بود 15 فروردین اجرا شود که تا امروز- روز اجرا- عقب افتاد اما این‌بار دیگر وقت من تمام شده بود. من دوشب قبل از روز اعدام به بچه‌های بند گفتم به احتمال 99‌درصد فردا صبح مرا به سلول انفرادی پایین می‌برند برای اجرای حکم. بیرون همه خبر داشتند. چند روز قبل که به خواهرم زنگ زدم پرسید پایین نرفتی؟ گفتم داستان چی است؟ گفت هیچی. فهمیدم که قرار است حکم اجرا شود.

 وقتی برای اجرای حکم صدایت زدند چه کردی؟

وقتی که مرا صدا کردند و گفتند افسر نگهبانی کارت دارد، بلافاصله وضو گرفتم، سجاده‌ام را برداشتم و پایین رفتم. با بچه‌ها خداحافظی کردم. گفتند برمی‌گردی. گفتم نه، این‌بار می‌روم برای همیشه. پایین که رفتم. چندرکعت برای خودم و مقتول نماز خواندم و به دعای توسل و زیارت عاشورا مشغول شدم. نماز امام زمان خواندم. شب آخر کار من فقط نماز و دعا بود.

 در آن شب به چه فکر می‌کردی؟

حاج آقا مفیدی از واحد فرهنگی زندان آمد پیش من. گفتم برگه‌ای بده وصیت بنویسم. گفتم من خودم را ساختم برای آن دنیا. هر 10دقیقه برای عبدالله و خودم نماز خواندم و گفتم دارم می‌آیم پیش تو فقط نمی‌دانم چطور ببینمت.

 استرس داشتی؟

بله، داشتم ولی فکر هم می‌کردم که این شتری است که در خانه همه خوابیده. یکی جوان می‌‌میرد و یکی پیر. همه یک‌روز می‌روند. به حاجی گفتم چوبه‌دار چطور است، باید چه‌کار کنم؟ گفت وقتی رفتی پای چوبه‌دار «اشهد» بگو. من مدام همین را در ذهنم تکرار می‌کردم. دورکعت نماز «حاجت» خواندم.

 وقتی صدای «یا حسین» مردم را از بیرون زندان شنیدی چه حسی داشتی؟

ساعت پنج بود که صدای «یا حسین» «یا حسین» از بیرون آمد، یک دفعه بغضم ترکید.

به مادرت هم فکر کردی؟

مادرم رفیق من است. الان هم خدا فقط به خاطر مادرم به من رحم کرد.

 به مادر مقتول هم فکر می‌کردی؟

آن صحنه‌ای که میکروفن را به دست گرفت، همه که سکوت کردند و او گفت من 11سال است که «یا حسین» «یا حسین» می‌گویم، یکهو تنم لرزید. فقط گفتم «یا ابوالفضل».

 تو شاگرد پدر مقتول، عبدالغنی حسین‌زاده بودی؟

نه فقط من بلکه همه بچه‌های محله‌مان به مدرسه فوتبالش می‌رفتند. خیلی‌ها را فرستاد برای تیم‌ملی نوجوانان. سیدحسن حسینی را فرستاد تیم‌ملی نوجوانان. خیلی‌ها را به جایی رساند. من نمی‌دانستم فوتبال چیست، اما در مدرسه فوتبال یاد گرفتم و بعد رفتم کشتی.

 با اینکه همه اینها را می‌دانستی با پسرش درگیر شدی؟

بله می‌دانستم، می‌شناختمش. چند دقیقه قبل از حادثه هم او را در جمعه‌بازار دیدم و گفتم عبدالله من دارم می‌روم جشن عروسی دوستم. گوشی موبایلت را به من می‌دهی که گفت آره. من هیچ مشکلی با او نداشتم. من همیشه از کودکی کار می‌کردم. جوشکار بودم حتی با لباس کار به عروسی برادر و خواهرم رفتم. گاهی که از سر کار بر می‌گشتم راننده‌ها لباس سیاه مرا که می‌دیدند سوارم نمی‌کردند.

 پس آن روز چه شد؟

آن روز دعوا اصلا بین من و عبدالله نبود اما در نهایت در درگیری که دونفر دیگر هم بودند؛ عبدالله کشته شد و من محکوم شدم.

 روز اعدام دوستانت هم آمده بودند، بعید نبود بعضی از آنها هنوز چاقو در جیب داشته‌ باشند.

من امروز هم در فیلمی که می‌گرفتند به دوستانم گفتم سعی کنند چاقو دست نگیرند، اگر بزرگ‌تری هم زیر گوششان زد صلاح و خوبی‌اش را می‌خواهد. ای‌کاش همان موقع کسی زیر گوش من می‌زد.

 سیلی‌ای که مادر مقتول به‌صورتت زد درد داشت؟

من فکر می‌کنم فاصله میان رضایت و قصاص من همین سیلی بود. بین من و این مادر همین سیلی بود که باید زده می‌شد. وقتی گفتم مرا ببخشید و به پدر و مادرم رحم کنید، پدرش گفت مگر تو به ما رحم کردی؟ من یک لحظه یادم آمد آن «اشهد» را فراموش نکنم. من نمی‌دانم چگونه از آنها تشکر کنم به‌ویژه از مادر و پدرش.

سیلی مادر مقتول بر صورت جوان اعدامی




 فکر می‌کنی اگر مثلا برادر شما در این درگیری کشته شده بود تو و خانواده‌ات می‌توانستید ببخشید؟

مادر من دل رئوفی دارد.

 ولی بخشیدن خیلی راحت نیست.

بله، اصلا راحت نیست. مادر من همیشه سعی می‌کند به همه کمک کند. پسردایی مرا مثل فرزند نگهداری می‌کند. مادر من همه عمرش کار کرده.

 فکر نمی‌کنی باعث رنج بیشتر این مادر شدی؟

این تقدیر من بود و سرنوشتم. نمی‌خواستم اینطور شود.

 شنیدی که هنرمندان زیادی برای بخشش تو تلاش کردند. برنامه «90» هم از خانواده مقتول خواست تو را ببخشند.

من ساعت‌های آخر در سلول طبقه پایین بودم ولی وقتی برگشتم بچه‌ها می‌گفتند که برنامه «90» هم در مورد من گفته. به نظرم این بخشش، بخشش همه مجرمانی بود که پشیمان هستند.
 ولی خانواده مقتول این نگرانی را هم داشتند که با بخشش تو، جوان‌ها باز هم دست به چاقو ببرند به این امید که بخشیده می‌شوند.

جوان‌ها باید به من نگاه کنند و من درس عبرت‌شان بشوم. زندگی خانواده من خراب شد. وقتی به دعوا و چاقو فکر می‌کنند باید مرا پای چوبه‌دار به یاد بیاورند و مادرم را که چه می‌کرد. در یک چشم به‌هم‌زدن صندلی ممکن بود بیفتد.

 وقتی بالای صندلی بودی ترسیدی؟

بله، ترسیدم.

 هر آن ممکن بود خشم و غصه خانواده باعث شود تو را نبخشند.

بله. من مسلمانم و نماز می‌خوانم و به هر تصمیمی که آنها برای من گرفته باشند پایبندم. حالا هم به قول‌هایم عمل می‌کنم.

 تو باید بعد از محکومیت 10سال از این شهرستان دور باشی. به این قول عمل می‌کنی؟

بله. اگر من زیر قول خودم بزنم، یعنی آبروی خانواده‌ام را هم زیر سوال برده‌ام و باز آنها را پیش خانواده آقای حسین‌زاده شرمنده کرده‌ام. اینها هیچ، آه خدا را چه کنم. منِ بلال نمی‌دانستم نماز چیست. درست است که در زندگی کار به کار کسی نداشتم ولی حالا در زندان و به خاطر درس‌هایی که از رییس زندان گرفتم خیلی چیزها را آموختم و زندگی‌ام فرق کرده.

مادر جوان اعدامی قبل از بخشش فرزند اعدامی اش نشسته بر روی زمین




 هیچ‌وقت مقتول را به خواب دیدی؟

یک بار خواب دیدم که من، او، خواهرش و خواهرزاده من در محله سنگ‌سفید هستیم. یک پاترول مشکی هم داریم. من یکهو خیلی شدید گریه کردم. بچه‌های بند مرا بیدار کردند گفتند چه شده که گریه می‌کنی؟ یک‌بار دیگر بعد از هشت‌ماه که در زندان ساری بودم و خیلی نگران، خواب دیدم در حیاط مسجد محله‌مان هستم. یک چنار بزرگ قدیمی آنجاست. در خواب دیدم که به یکی از شاخه‌های این درخت طناب‌دار بسته و به گردن من انداخته‌اند. عمو غنی آمد و طناب را از گردن من برداشت. امروز دوباره یاد آن خواب افتادم.

 تو باید محکومیتت را بعد از این بخشش بگذرانی. بعد از آزادی چه کار خواهی کرد؟

اینجا در زندان خیاطی و آرایشگری یاد گرفتم. بعد از این همه حبس لباس مردم را می‌شویم تا پولی به دست بیاورم. از این در که بیرون بروم کارم را ادامه می‌دهم. من جوشکاری را دوست دارم. همه این نرده‌های آهنی زندان را خود من جوش داده‌ام. دوست دارم زندگی سالمی داشته باشم.

مادری که قاتل فرزندش را پای چوبه‌دار بخشید: حالا که بخشیده‌ام آرام هستم / جوان اعدامی: تنم لرزید

جوان محکوم به اعدام پس از بخشش توسط اولیای دم

مادری که قاتل فرزندش را پای چوبه‌دار بخشید: حالا که بخشیده‌ام آرام هستم / جوان اعدامی: تنم لرزید

بوسیدن پای مادر مقتول توسط مادر جوان اعدامی پس از بخشش او

مادری که قاتل فرزندش را پای چوبه‌دار بخشید: حالا که بخشیده‌ام آرام هستم / جوان اعدامی: تنم لرزید

اشک های مادر مقتول و مامور نیروی انتظامی پس از بخشش جوان اعدامی

مادری که قاتل فرزندش را پای چوبه‌دار بخشید: حالا که بخشیده‌ام آرام هستم / جوان اعدامی: تنم لرزید

بوسیدن پدر مقتول پس از بخشش جوان اعدامی

+347
رأی دهید
-9

عاشق تبریز - تبریز - ایران
اره حسین یا ابولفضل عرب نجاتت دادن ..این بخشش از ذات ایرانیست که از کوروش بزرگ به ارث بردیم...حسین همان کسی بود که تو جنگ اسلام به ایران در شمال سردسته لشکر اسلام بود و یک شهر سر بریدن ...بغیر از یک نفر .....
جمعه 29 فروردين 1393 - 02:17
eydad - مونترال - کانادا
ای بابا، می‌خواستی ببخشی همون اول میبخشیدی دیگه، فیلم هندی راه افتاده. تا توی سی‌ ان ان هم این داستان پخش شده، کم ابروزی ریزی داشتیم آن هم روش
جمعه 29 فروردين 1393 - 01:46
سرسره - اهواز - ایران
مملکت شده دارالمجانین همه زود قاطی میکنن وادم میکشن همه هم خواب بین حرفه ای شدن همون خواب به خواب برید بهتره کاری که برای نجات مملکت نمیکنید لا اقل به جون هم نیفتید
جمعه 29 فروردين 1393 - 04:12
یا علی مدد - منچستر - انگلستان
عاشق تبریز - تبریز - ایران / جنابعالی و برخی که درک درستی از دین اسلام و اعتقادات افراد ندارید باید هم اینگونه قضاوت کنید !! ضمنا مردم شمال ایران هرگز با زور شمشیر مسلمان نشدند . شمال ایران بخاطر جنگلهای انبوه قابل تسخیر نبودند. این منطقه توسط علویان و از طریق تبلیغ دین توسط خاندان پیامبر و آگاهانه اسلام آوردند و از اول هم شیعه بودند . این تاریخی که شما از اسلام می دانید همانند همان اطلاعات تاریخیست که در خصوص کوروش ارائه دادید !! و آنهم غلط است !!
جمعه 29 فروردين 1393 - 05:07
Moama123 - بوداپست - مجارستان
عشق تبریز، اون یک‌نفرم که نکشتن لابد عمه تو بود
جمعه 29 فروردين 1393 - 07:32
هستیا - شیراز - ایران
یه کی از اقوام من نزدیک13سال پیش تو سربازی کشته شد قاتل رو پیدا کردن و بعد از 8سال حکم اعدامش اومد حالا چرااینقدر طول کشید من نمیدونم نامرد تو خواب کشته بودتش بعد از این همه سال همه خونواده رضایتشونو اعلام کردن به جز مادره روز اعدام هم که رسید تا قاتل رو بردن قصاصش کنن بخشیدش
جمعه 29 فروردين 1393 - 08:20
shamillan - مونترال - کانادا
اگر حضرت علی قاتل خودش رو میبخشد و میگفت قصاص اش نکن .. الان مردم هم از حضرت علی پیروی میکردن .....اما حضرت علی قاتلش رو نبخشید و گفت : یک ضربه به من زد شما هم یک ضربه بزنید و ...بقیه داستان رو هم میدونید امام حسن و امام حسین هم قاتل باباشون رو با یک ضربه کشتن !!!!ولی بگم ها من هم مذهبی هستم اما این شبهه های مذهبی من رو آروم نمیزاره چرا قصاص !!
جمعه 29 فروردين 1393 - 09:24
aram.01 - کردستان - ایران
چند رکعت برای خودم و مقتول نماز خواندم...عجب!!!
جمعه 29 فروردين 1393 - 10:09
*Fanoos* - ایران - ایران
خدا کنه ریحانه جباری رو هم ببخشن...
جمعه 29 فروردين 1393 - 10:28
reality check - تهران - ایران
باید سپاسگذارتلاش تمام کسانی بود که ۹۰٪ در تغییر نظر این مادر سهیم بودند از جمله جامعه ورزشکاران. پاسخ خشونت با خشونت در هیچ جامعه ای جواب گو نبوده همه چیز باید ریشه ای حل شود. تمام این تغییرات و تلاشها فونداسیون یک جامعه ازاد و اگاه در اینده است .راه بسیار پر فراز و نشیبی وطولانی است ولی به هر حال برای رسیدن به ان چارهای جز شروع نیست.خبر بسیار مثبتی بود .ارامش دوخانواده ایرانی .
جمعه 29 فروردين 1393 - 11:02
فراوانی - قطر - قطر
حالا بحرحال یک انسان دیگه کشته نشد از اینکه مردم خودشون میفهمند واینکار را نمیکنند سیلی محکمی است بروی قانون گزاران رژیم اعدام چیزی را درست نمیکند
جمعه 29 فروردين 1393 - 11:24
perser68 - آلمان - آلمان
واقعاً مادر مادره و فرقی نمیکنه که مادر مقتول باشه و یا مادر قاتل و اینجاست که همیشه باید شرایط خانواده قاتل رو هم درک کرد و اعدام رو حذف کرد!و حکم طولانی تری برای قاتل وضع کرد و هزینه دورانه زندان قاتل رو از خونواده قاتل گرفت و برای قاتل تو زندان کار تولید کرد!البته با قوانین ارتجاعی آخوندی چنین چیزی قابل اجراع نیست چون آسایش و آرامش خانواده ایرانی و جامعه ایرانی با اساس و بنیانه حکومت آدمکش آخوندی در تقابله! تو عکس آخری میشه کاملاً دید که پدر مقتول از فشار و درد و غم شوکه شده!
جمعه 29 فروردين 1393 - 11:27
عاشق تبریز - تبریز - ایران
یا علی مدد - منچستر - انگلستان.....تو ایدیت مشخص هست که از کی کمک میگری ...درود بر بهمن جازویه و فیروز نهاوندی که تو از تجاوزگرانی که به ایران حمله کرده بودن را مثل......از وسط نصف کردن......در ضمن چرا از حقیقت فرار میکنید و میگید از اسلام چیزی نمیدانی اگه دروغ مثل شماها راجب اسلام بگم همچی میفهمم از اسلام......و بعد یه اسلامی که خوب باشه بغیر ایران را بگو....چرا همه مسلمانان از سودان لیبی پاکستان مصر سوریه ایران افغانستان اکثر کشورهای مسلمان حتی خودت....به کشورهای مسیحی فرار میکنن و کمک میگرن ..چرا نمیرن تو کشور مسلمان کمک بگیرن......؟ پس اسلام دیگر تو کشور رو به نابودی است چون از اولش بازور بوده و هیچ تو قلب ایرانی نرفت....
جمعه 29 فروردين 1393 - 12:18
غلامعلی - تهران - ایران
جالبه بعضیا ادعای متمدن بودن میکنن اینجا ولی خیلی راحت به دین ادما مخصوصا اسلام توهین میکنن،اخه شما که اینقد با شعورید!اینو نمیدونید اگه من نوعی بدم به دین و پیغمبر من ربطی نداره!!ا.
جمعه 29 فروردين 1393 - 12:33
باور عمیق - قم - ایران
خدایا چقدر زیبا بود .. مدتها بود اینجوری گریه نکرده بودم .. عاشق تبریز - تبریز - ایران . عزیزم لطفا چرت و پرت نگو .
جمعه 29 فروردين 1393 - 13:17
Faryade_Khamoosh - آخن - آلمان
دوستان معرفى میکنم. جناب یا على مدد. متخصص در تاریخ طبرى و یکى از اسلام شناسهاى معروف و همینطور مأمور وزارت اطلاعات جمهورى اسلامى. ایشون قرار شده روز سه شنبه بیان فرودگاه تهران به استقبال من و خلاصه ما رو خجالت بدن با مهمان نوازیشون در زندان اوین. در ضمن قراره کلاس فارسى هم برام بگذارند. على جان ببین غلط املایى ندارم؟ :-)))) واقعا خنده ام میگیره که میگه مردم ایران خودشون دلبخواه مسلمان شدن. و الآن هم مردم عاشق جمهورى اسلامى هستن نه؟
جمعه 29 فروردين 1393 - 13:43
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
eydad - مونترال - کانادا- خوبه روندِ تصمیم گیری اش را شرح داده، یادِ کارِ ملا نصرالدین در رابطه با مردم و حرف و نظرِ آنها افتادم، وقتی‌ که با پسرش و الاغش. میخواستند راهی‌ را طی‌ کنند که آن حکایت پیش آمد و هر کار کردند به مذاقِ مردمی خوش نیامد، اینها افسانه نیست حقایقِ زندگی است ما باید از آنها بیاموزیم تا دوباره به آن مسائل دچار نشویم.
جمعه 29 فروردين 1393 - 13:26
Faryade_Khamoosh - آخن - آلمان
بخشش یکى از زیباترین اخلاقهاست و همینطور انتقام یکى از پلیدترین اخلاقهاست. حال این انتقام به حق باشد و یا زیاده از حد باشد. یک جوان ١٩ ساله در یک دعوا در یک لحظه بدون فکر کردن به عاقبت این کار، تنها با یک حرکت جوان دیگرى را از پاى درآورد و باعث مرگ آن جوان و غم بى انتهاى مادر و پدر آن جوان شد. حالا؛ فرق این مادر داغ دیده که هفت سال است اشکهاى چشمانش خشک نشده اند با آن قاتل ١٩ ساله چیست؟ فرقش در این است که آن جوان سرکش ١٩ ساله بدون فکر و در یک لحظه بدون اینکه واقعا بخواهد کسى را بکشد مرتکب به قتل شد. ولى این مادر هفت سال منتظر ماند و چندین بار با مراجعه به زندان خواهان اجراى قصاص شد حتى در شب عید. یعنى این کارى که این مادر و دیگر اولیاهاى دم انجام میدهند، چیزى نیست غیر از یک قتل عمد و برنامه ریزى شده. بدون اینکه فکر کنند که این جوان قاتل هم مادرى دارد که بى گناه باید داغ پسرش را ببیند. خوشبختانه این مادر حالا به هر دلیلى که داشت بخشش را پیشه کرد و احساس آرامش را هم تجربه کرد. باشد که همه بخشش را پیشه و از انتقام چشم پوشى کنند.
جمعه 29 فروردين 1393 - 14:00
حامد22 - بروکسل - بلژیک
مسخرشو در آوردن تو که میخواستی رضایت بدی مردم علاف کردی تو خیابون چکار البته باید گفت خاک تو سر مردمی که از بیکاری اومده صحنه اعدام ببینن
جمعه 29 فروردين 1393 - 14:08
حامد22 - بروکسل - بلژیک
مسخرشو در آوردن تو که میخواستی رضایت بدی مردم علاف کردی تو خیابون چکار البته باید گفت خاک تو سر مردمی که از بیکاری اومده صحنه اعدام ببینن
جمعه 29 فروردين 1393 - 14:08
Faryade_Khamoosh - آخن - آلمان
جناب یا على مدد با ارزش پوزش متخصص و کارشناس تاریخ طبرستان هستند و نه تاریخ طبرى که سلسله کتابهایى به این نام وجود دارند. البته من فکر میکنم حتى تمام اطلاعات ایشون در مورد اسلام و ایران همگى از ١٦ جلد کتابهاى تاریخ طبرى گرفته شده اند که هیچ اعتبار تاریخى ندارند. یک سرى نقل قولها و روایت ها و آمیخته با یک سرى درى ورى.
جمعه 29 فروردين 1393 - 14:20
واقع بین ایرانی - هامبورگ - المان
در عفو لذتی است که در انتقام نیست.از سیمای این زن بزرگواری و خانم بودن و انسان بودن میبارد من بنوبه خود از این مادر با گذشت و از این مادر بمعنی واقعی خود مادر متشگرم
جمعه 29 فروردين 1393 - 14:42
عاشق تبریز - تبریز - ایران
باور عمیق - قم - ایران همیشه حقیقت پیش نادانان و شماها چرت و پرت بوده و هست..چون شماها ایرانی نیستید و عرب پرستید...درود بر ایرانیهای که ضد ظلم و ستم اسلامی مبارزه کردن....مثل بابک خرمدین یعقوب لیث . ووووووووو.بزرگترین خدمت جمهوری اسلامی به مردم بخصوص این نسل این بود که اسلام را به مردم شناخت...فهمیدن چه دین جنایتکاری هست...
جمعه 29 فروردين 1393 - 14:31
گلپونه - رم - ایتالیا
این بخشش نیست. می‌خواست فقط قاتلو زجر بده بعد قهرمان هم بشه. هیچ انسانی‌ حق صدور فرمان قتل انسان دیگری رو نداره.
جمعه 29 فروردين 1393 - 17:54
datis - سن دیگو - امریکا
امیدوارم بلال عدم شه و ۸ ساله دیگه تو یه دعوا دیگه یکی‌ دیگرتو از پا درنیاره، این انگلا ۲ سال بد یادشون میره تا پای دار رفتند.
جمعه 29 فروردين 1393 - 18:43
raha1984 - هامبورگ - المان
عاشق تبریز - تبریز - ایران دوست عزیز از قدیم گفته اند جواب ابلهان خاموشیست !! بزار اینها توی جهالت خودشون باشن و باهاش حال کنند
جمعه 29 فروردين 1393 - 18:52
امير اهوازي - ادلاید - استرالیا
عشق تبریز ایکاش بجای ترویج نفرت و دوری کمی هم به بزرکی کار این مادر فکر میکردی. هزاران ایرانی سرتاسر دنیا پخش شدن و بجای پخش بذر محبت و اشتی مشغول دعوای کوروش و حسینن،همه ی بزرکان تاریخ عزیز و محترمن ولی از فضل انان مارا جه حاصل . همه دنیا داره بسمت صلح و یکی بودن پیش میره و ما همجنان اندر خم یک کوجه ایم
جمعه 29 فروردين 1393 - 19:54
کوروش مهری - یزد - ایران
یا علی مدد - منچستر - انگلستان-یارو مسیحی هنگام بلند کردن یه بار سنگین میگه یا علی!بهش میگن تو مگه مسیحی نیستی چرا نمیگی یا مسیح؟جواب میده فکر کردی مسیح هم عمله بوده؟؟!!
جمعه 29 فروردين 1393 - 20:32
راهجو - فریدونکنار - ایران
یا علی مدد - منچستر . مازندران و گیلان و دیلمان سالها ایستادگی کردن ساری رو با خاک یکسان کردن و حتی تا رویان اجداد شما پیشروی کردن! دیلمان چنان پوزی از اعراب به خاک مالید که خلیفه رو بجنون کشید! داعی ها خیلی بعد تر از یورش مسلمانان از کوهستانها سرازیر شدن و با خرافه و اظهار کرامات در نظر مردم ساده کوهستان و جنگل به مرور سواری گرفتن! و به تدریج در طول چهار یا پنج قرن مازندران از زرتشت دست کشید! به مازندران و گیلان ثغر میگفتن یعنی سرزمین کفار و پایان دنیای اسلام اما تنها بدلیل خصوصیات جغرافیایی منطقه نبود بلکه نوع نبرد شمالیها و استفاده از محیط جنگل و نبردهای پارتیزانی بود که پدر اون عرب متجاوز رو درآورده بود! ما به دلخواه مسلمان شدیم ؟!!! آره همونقدر که به دلخواه اکنون به حقیقت تاریخ پی میبریم و براه جدیدمان ادامه میدهیم
شنبه 30 فروردين 1393 - 18:00
Faryade_Khamoosh - آخن - آلمان
راهجو از فریدونکنار. توضیحات شما کاملا درست است. ولى این آقاى یا على مدد واقعیت ها به مغزش فرو نمیرود. اگر میرفت که الآن مأمور اطلاعات سپاه نبود. اینها انسان هایى هستند پست تر از یک پشه. بدبخت هاى بى خانواده اى که شانسشان را در خدمت به رژیم دیکتاتورى میبینند. من حتى فکر نمیکنم که ایشان غیر از لبنان و عراق و سوریه، در کشور خارجى دیگه اى بوده، چه برسد به انگلستان و شهر منچستر. آقاى یا على مدد هفته دیگه سه شنبه پرواز لوفتانزا LH600 ٠١:٢٠ بامداد منتظرتم تو فرودگاه. بیا جایگاه تشریفات اختصاصى CIP. بیا ببینم چجورى میخواى منو بگیرى :-)))
شنبه 30 فروردين 1393 - 22:29
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
کوروش مهری - یزد - ایران- احتمالا به قولِ خودت یارو ! از نوکیشانِ مسیحی‌ ایرانی‌ بوده که بر طبقِ عادت یا علی‌ گفته و باز بر طبق عادت ماله کشی‌ کرده البته که حضرتِ عیسی عمله نبوده و با کار بیگانه و به موظعه مشغول، ایشان حرفه اصلیشان چوپانی بوده چون به گفته مسیحیان ، آنها گله گوسفند یا بره اند ، و ایشان شبانِ آنها.
یکشنبه 31 فروردين 1393 - 01:37
Faryade_Khamoosh - آخن - آلمان
عیسى چوپان نبود، بلکه درودگر یا همون نجار بود. شغلى که پدرش داشت.
یکشنبه 31 فروردين 1393 - 09:49
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
shamillan - مونترال - کانادا- حضرتِ علی‌ از اطرافیانش خواست که قاتل را ببخشند و حتی در سه روزی که در بسترِ مرگ بود، هر بار برایِ او شیر آوردند او در خواست کرد ابتدا به قاتل دهند و از حالِ او غافل نشوند اما اطرافیان که احتمالا به خاطر موقعیتِ ایشان منحصر به خانواده‌شان نمی‌شد و دیگران هم خود را اولیاِ دم میدانستند تصمیم بر قصاص گرفتند ، ایشان گفتند اگر نخواستید ببخشید فقط یک ضربه به او زنید.
یکشنبه 31 فروردين 1393 - 21:27
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
تمامِ پیامبران شغلِ چوپانی داشته اند، در تصاویری که از حضرتِ عیسی کشیده اند هم به کرات به این اشاره دارد، شاید به خاطرِ فرصتِ خلوت کردن با خدا باشد که در دشت و بدونِ حضورِ آدمها به خودی خود مراقبه صورت می‌گیرد خصوصاً اگر طرف صاحبِ رسالت باشد و این شغل بهانه ائی است برایِ دریافتِ بیشتر از آسمان، البته فراموش کردم تنها این موضوع در موردِ پیامبرِ راستین آخر الزمان جنابِ حضرتِ بها الاه ایرانی ال اصل صدق نمیکند و به جایِ دشت و دمن نزدِ این استاد و آن استاد خصوصی تعلیم میدیده و آسمان را به چهار دیواری خود آورده بوده، و جبرائیل هم برایِ نزولِ وحی در علمای مختلفِ مسلمان ظهور کرده بوده چون اصلِ دینِ اخترأعی ایشان ایرانی است که حضرتِ زرتشت نزدِ ایشان باید بروند در برابر ایرانی بازی این پیامبرِ راستین کشکشان را بسابند! مخصوصا که بر این باور بوده هر کس خودش میتواند دریافت آنهم از این مدلی‌ بکرِ بکرِ بکر داشته باشد مثلِ خودش، اینرا منظور دارید تا به شبهه و شک نیفتید و پیروانِ ایشان ناراحت شوند.
یکشنبه 31 فروردين 1393 - 21:44
Faryade_Khamoosh - آخن - آلمان
نه عیسی چوپان بود، نه محمد. اون عکس‌هایی‌ که شما میگید، عکسی‌ بیش نیست. همانطور که عکس علی‌ رو کنار شیر نرر میکشیدن.. همانطور که عکس علی‌ و محمد و حسین و بقیه مقدسات شیعیان رو طوری میکشیدن که انگار همشون تاپ مدل بودند. همه ابرو‌های کمونی و برداشته شده و چشم‌های سرمه کشیده. ارواح عمشون. عرب این شکلی‌ اگه دیدین به ما هم نشون بدین. چه برسه به ۱۴۰۰ سال پیش. اصلا کسی‌ که با شمشیرش سر صد‌ها انسان رو میزنه و می‌کشه بهش میاد این شکلی‌ باشه؟ روایت زیاد است. یه بار میگن علی‌ گفت ببخشیدش، یه بار گفت همانطور که ضربه به کلّه من زد شما هم یه ضربه به کلّش بزنید و هزاران روایت‌های آبکی دیگه. بی‌ خیال. عرب جماعت چیزی از رحمت سرش نمی‌شه. نه رسولش نه مابقیش
دوشنبه 1 ارديبهشت 1393 - 15:20
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
هر دو چوپان بودند برایِ استناد به عکس رجوع دادم،از نوجوانی به این کار مبادرت کردند، معروف است چوپانی شغلِ پیامبران است، اون شیرِ نر هم باطنِ حضرتِ علی‌ هست که اسداله یا شیرِ خدا می‌نامند ، مأموریتِ حضرتِ علی‌ یا پیامبر به نژاد منتهی‌ نمی‌شود که شما راسیست بازی در میاورید، فراتر از مقوله نژاد و منطقه است فقط باید دنیایِ وجود فرد به آن فراخی برسد که این گونه مقوله‌ها را بتوان در آن گنجاند،عرب که از این مقوله حرمسرا و حبسِ زنان و سربریدن را گرفته ، آخوند همینطور با کمی‌ اختلاف ، امثالِ شماها هم که از سویِ بام افتاده اید، امام علی‌ امر به بخشش اما حقِ دیگران را هم منظور کرد و آنها را در تصمیم آزاد گذاشت گفت اگر میخواهید قصاص کنید به او همان یک ضربه ائی را بزنید که به من زده،...
دوشنبه 1 ارديبهشت 1393 - 23:36
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
.. ابنِ ملجم یک فرد نبود او نماینده گروهِ خوارج بود و یقیناً بخششِ او از سوی وابستگانِ امام علی‌ باعثِ توطئه‌های دیگر از سوی او میشده ، موضوع انتقام در میان نبوده ، موضوع خیلی‌ فرق می‌کند.ضمنا امام علی‌ با علمِ به اینکه از قصدِ او آگاه بده و شمشیرش را که در زیرِ عبایش مخفی‌ کرده می‌بیند او را برایِ نماز بیدار می‌کند و می‌گوید وقتِ نماز است چون خود پیشنماز بوده ، او تسلیمِ حق بوده، کسانی‌ که عمری از اردتمندانِ علی‌ بوده اند هنوز از شناختِ او ناتوانند چه رسد به امثالِ شما که او را تنها یک قاتل می‌دانید.
دوشنبه 1 ارديبهشت 1393 - 23:36
shady_sho - تهران - ایران
ملت بیکارو باش انگار اومدن تماشای کارناوال خدا یه عقلی به اینا بده یه پولیم به من
‌سه شنبه 2 ارديبهشت 1393 - 08:38
عقاب سرخ - پرسپولیس - پرشیا
shirzan e irani - استکهلم - سوئد- با اینکه ارادت و احترام زیادی واسه شما قائلم با سخنان شما در مورد علی‌ عرب مخالفم،اگر علی‌ بعد از بیست سال خون جگر خوردن و ب انتظار خلافت ثانیه شماری کردن که تازه به قدرت رسیده !دست به خود کشی بزنه؟؟!! منظور دیدن شمشیر ابن ملجم و دانستن از ترور خود و چیزی نگفتن بر خلاف عقل و منطق است زیرا علی‌ تازه به خلافت رسیده بوده و وجود علی‌ برای بقای افکار و عقاید و حمایت از جان هواداران خود لازم و ضروری بوده،در ضمن یاران نزدیک علی‌ همیشه مواظب و بادیگارد علی‌ بودن و ابن ملجم هم تنها نبوده بلکه با یکی‌ دو نفر دیگه که وظیفه آنها جنگیدن با محافظین علی‌ و باز کردن راه کشتن علی‌ به دست ابن ملجم بوده،بعدش هم امکان نداره علی‌ از گذشت قاتل خود گفته باسده،اگر علی‌ روح بزرگی داشت می‌تونست با بخشیدن قاتل خود درس بزرگ و حرکت انقلابی و ایثار و گذشت را در جامع بیمه‌ میکرد و هر ننه قمری دیگه به اسم اسلام ،،قصاص قصاص نمیکرد و با اینکار علی‌ حتی دشمنان علی‌ هم به او علاقه ماند می‌شدن و بر خلاف نوشته‌های اسلامی حسن و حسین نه یک ضربه بلکه ابن ملجم را تکّه تکّه می‌کنن...
‌سه شنبه 2 ارديبهشت 1393 - 23:19
عقاب سرخ - پرسپولیس - پرشیا
shirzan e irani - استکهلم - سوئد.،،بعد آیا شما ایمان دارید در غارت و اشغال ایران به دست اعراب کسی‌ یا سپاهی از یاران علی‌ یا فرزندان علی‌ نقش نداشته و در کشتار و تجاوز گسترده و بی‌ رحمانه بر علیه زنان و مردان ایران نقشی‌ نداشته اند،،آیا حمله روسیه تزاری یا عثمانی یا همین صدام عرب با حمله و یورش وحشیانه اعراب قران خون که پیامبر آنها محمد بوده فرقی‌ داشته یا نه؟عرب حالا چه علی‌ چه عمر یا عثمان به عنوان متجاوز و لشگر اسلام لشگری متجاوز خونخوار وحشی و بی‌ تمدن بوده, در تک تک شهر‌ها و روستا‌ها و ولایت‌های ایران جوی خون به راه انداخته بودن و دین اسلام را هم فقط از راه کشتار یا گرفتن جزیه‌های بسیار سنگین بر ایرانیان تحمیل کردن،،آیا ما باید فرقی بین عرب صدامی با عرب عمر‌ی یا علی‌ یا دیگران بگذاریم؟!!امیدوارم از حرفها و برداشت‌های شخصی‌ این دوستتان دلگیر نشده باشید،،شاد باشی‌
‌سه شنبه 2 ارديبهشت 1393 - 23:22
raha1984 - هامبورگ - المان
shirzan عیسی عمله هم اگه بوده یا هر کازه دیگه ای مردم رو برای قبول کردن حرفش و خودش به خاک خون نکشیده و غارتشون نکرده !! علی اقا هم روح بزرگشون از قصاص قاتلش و جنگ ها و خونریزهایش کاملا واضح و مشخصه !!
‌چهارشنبه 3 ارديبهشت 1393 - 11:17
کوروش مهری - یزد - ایران
پیرزن در مقابل استدلال و خرد مصونیت داره!!دنباله عربهای تازیه تا شفاش بدند!!
‌پنجشنبه 4 ارديبهشت 1393 - 16:56
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.