'شاید آقای لاریجانی درست می‌گوید، من خیالاتی شده‌ام'

تخریب گورستان بهاییان در مشهد



بی بی سی , صفحه ناظران : محمد جواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه ایران ده روز پیش با رد "هرگونه تبعیض و تضییع حقوق افراد به خاطر بهایی بودن" در ایران، اعلام کرد که افراد به صرف بهایی بودن در ایران محاکمه یا از تحصیل منع نمی‌شوند.

او در ادامه گفت: "مسئولان هیچ‌گاه به صرف بهایی بودن با پیروان این آیین برخورد نکرده‌اند، چراکه طبق قانون اساسی معتقدند هر شهروند ایرانی از حقوقی برخوردار است و نمی‌توان او را از حقوق مصرح در قانون اساسی منع کرد."

این در حالیست که در سی و پنج سال پس از انقلاب جامعه جهانی بهاییان و فعالان حقوق اقلیت های مذهبی در ایران می گویند که بهاییان از تصدی مشاغل دولتی و تحصیل در دانشگاه‌ها محروم بوده‌اند.

شادی بیضایی و سهیل کمالی دو متن زیر را برای صفحه ناظران فرستاده اند.


شادی بیضایی/ پرت استرالیا



شاید آقای لاریجانی درست می‌گوید. شاید من اشتباه می‌کنم. شاید الان ساعت الان دو صبح نیست. شاید ده و نیم شب است. شاید من این جا در بیست کیلومتری اقیانوس هند، در غرب استرالیا نیستم. شاید آن‌جا هستم هنوز. توی تهران.

بستنی فروشی سر کوچه‌مان هنوز باز است. دریانی هم. همه می‌روند خرید می‌کنند و بابای نگار هم سرِ چهارراه برایم دست تکان می‌دهد. کاش او درست می‌گفت. کاش آن‌جا بودم. راستی زندگی‌ام چه شکلی می‌شد اگر او راست می‌گفت. اگر هیچ حقی، زیر پا گذاشته نمی‌شد و اگر من مجبور نمی‌شدم ساعتم را به جای ده و نیم شب، روی دو و نیم صبح تنظیم کنم و دور از همه‌ دوست‌هایم و خاطره‌هایم، بنشینم این سر دنیا؟

شاید بابا و مامان، همان سال‌های اول انقلاب، وقتی من هنوز خیلی کوچک‌تر از آن بودم که بفهمم چه اتفاقی دارد می‌افتد، به جرم بهایی بودن، از آموزش و پرورش اخراج نمی‌شدند.

شاید مامان، بعد از مرخصی زایمانش که بعد از به دنیا آمدن من گرفته بود، دوباره برمی‌گشت سرکار و معلمی می‌کرد. بابا هم باز می‌رفت ساوجبلاغ که به بچه‌های آن‌جا درس بدهد و به کلاس‌هایشان سرکشی کند. بابا راننده‌ آژانس نمی‌شد و مامان، نمی‌شد مادرِ همیشه خانه‌دار. حتما یک جورِ دیگر زندگی می‌کردیم. جوری که هر کاری می‌کنم نمی‌توانم آن را تصور کنم.

ولی خب از یک طرف هم آقای لاریجانی مدیر ستاد حقوق بشر قوه‌ قضاییه است. کارش این است که نگذارد حقی از کسی ضایع شود و لابد درست می‌گوید که آب از آب تکان نخورده و این منم که خیال می‌کنم شیوا، خواهر پنج سال بزرگ‌ترم، سه بار از مدرسه اخراج شد. شاید آن نامه‌ای هم که شیوا هنوز نگه داشته و با خودش به هر شهری که می‌رود می‌برد، یک نامه‌ خیالی‌ست.

نامه‌ای که درست روز هفدهم مهر نوشته شده و نشان می‌دهد که نوجوان سیزده ساله را هنوز سه هفته از شروع سال تحصیلی نگذشته،‌ فرستاده‌اند خانه. آن هم به چه جرمی؟ این که وقتی سر کلاس پرسیده‌اند: «اقلیت‌ها دست‌هایشان را بالا بگیرند.» او هم دست بلند کرده و با این کارش، بدون این که بداند، تبلیغ کرده.

آقای لاریجانی درست می‌گوید. من خیالاتی شده‌ام که فکر می‌کنم آن شب پاسدارها آمدند توی خانه‌مان، همه چیز را زیر و رو کردند و کتاب‌ها و قاب عکس‌هایمان را بردند. مادربزرگم اصلا هم نمی‌لرزید و مامانم دنبال‌شان از این اتاق به آن آتاق نمی‌رفت تا نگذارد کتاب‌های دعا را ببرند.

شاید اصلا دانش‌آموز خوبی نبودم. عاشق ادبیات و نوشتن. عاشق کدکنی و صائب و امین‌پور. شاید ریاضی نمی‌خواندم. شاید فکر می‌کنم که معدلم بالا بود و می‌توانستم بروم دانشگاه و بنشینم سر کلاس‌هایی که دلم می‌خواست. کلاس‌هایی که من را به شعر نزدیک‌تر کنند. شاید خیال می‌کنم که دلم می‌خواست معلم بشوم و نشدم؛ که در هجده سالگی هر شب کابوس دیدم و افسرده شدم. که موهایم ریخت و تا مدت‌ها از آینه بیزار شدم. شاید اصلا ریزش مو بر اثر غصه و شب نخوابیدن، بر اثر جا ماندن و تماشای بقیه‌ همکلاسی‌ها که به دانشگاه می‌روند، مصداق نقض حقوق بشر نیست. شاید هجده ساله‌ها باید همان‌قدر غمگین باشند که من بودم…

ولی امروز چه؟ یعنی خیال می‌کنم که آن دوست‌های قدیمی، پشت میله‌ها هستند؟ یعنی خیال می‌کنم که بعضی‌های دیگرشان، حکم به دست، منتظر اجرای حکم زندان‌اند؟ یعنی همه‌ فامیل، همه‌ دختر خاله‌ها و پسرعمه‌ها، همه‌ بچه‌ها و نوه‌ها، پخش و پلا نشده‌اند این طرف و آن طرفِ دنیا؟ یعنی هنوز کنارِ هم‌ایم؟ شهاب آن سر دنیا نیست؟ یعنی می‌توانیم باز با شیوا و او یک عکس سه نفری بگیریم؟

شاید آقای لاریجانی راست می‌گوید. شاید هیچ کس به خاطر عقیده‌اش اعدام نشد. شاید موهای من، به امید رفتن به دانشگاه خاکستری نشد، شاید سنگ قبر پدربزرگ‌ها را کسی نشکست. شاید بابا بازنشسته‌ آموزش و پرورش شد و کمرش به خاطرِ سال‌ها رانندگی نیست که خم شده. شاید مامان پوشه‌های روزهای معلمی‌اش را یک روز دور نریخت و توی آشپزخانه مات نشد به کاشی‌های بالای اجاق‌گاز تا شیر سر برود.

شاید من الان این‌جا نیستم. نزدیکِ اقیانوس هند. شاید توی تهرانم. توی خانه. ساعت هم سه نصفه شب نیست. شاید یازده و نیم شب است. دریانی باز است و مردم می‌روند خرید. شاید ما همه دور همیم. پخش و پلا نشدیم. من مانتو‌ام را پوشیده‌ام که بروم برای بینِ دو نیمه‌ فوتبال از بستنی فروشی، معجون بخرم. شاید هم توی کوچه، آن‌قدر با همسایه‌ها حرف زده‌ام که معجون‌ها آب شده و چکیده روی لِی‌لیِ بچه‌ها.

رییسِ ستادِ حقوقِ بشرِ قوه‌ قضاییه‌ کشورم، جوری با اعتماد حرف زده که من به خودم شک می‌کنم. به حافظه‌ام و به خاطره‌هایم. فکر می‌کنم خیالاتی شده‌ام. خیال می‌کنم که زندگی‌ام را کابوس دیده‌ام. از آن کابوس‌ها که هرچه داد می‌زنی صدایت در نمی‌آید و کسی تو را نمی‌شنود.

لابد حقی پایمال نشده. شاید ما نرفته‌ایم. هر کس به طرفی؛ به ناچار و بدون حق انتخاب. با هق هقِ بی‌وقفه توی فرودگاه و شب‌بیداری‌ها کشدارِ دوری و غربت.

لابد چراغ خانه روشن است و از پنجره‌ آشپزخانه صدای خنده‌ و شادیِ ما از گل شدنِ ضربه‌ پنالتی تیم ملی فوتبال ایران می‌آید؛ و این، من نیستم که تنها توی اتاق، جایی شش هزار و دویست و شصت مایل آ‌ن‌طرف‌تر، روبه‌روی لپ‌تاپ، زل زده‌ به لبخندِ آقای لاریجانی و بغضِ لعنتی‌اش را فرو می‌دهد….


سهیل کمالی/ آستین تگزاس



نوزده سال از عمر خود را در زادگاهم ایران، زیسته ام. دورن کودکی را تا مقطع سوم راهنمایی در روستایی به نام حصّه از توابع اصفهان بزرگ شدم. کم کم که درک من از محیط اطراف و آدمیان دور و برم بیشتر شد به مرور فهمیدم که خانواده ما صفتی دارند که بقیه اهالی روستا از آن محرومند.

همه ایرانی بودند، و همه هم شهروند بودند. اما ما اضافه بر اینها بهایی هم بودیم. تا قبل از ورود به مدرسه آنچنان درک شفافی از این "ویژگی" نداشتم. تا اینکه به مدرسه ابتدایی رفتم. وقتی بچه ها را برای نماز جماعت به صف می کردند، و من مجبور بودم همیشه برگه ای در دستم داشته باشم تا اگر مدیری، ناظمی، معلمی، مستخدمی، یا هر کس از "بزرگسالان" به من بگوید چرا در نماز جماعت شرکت نمی کنم آن را نشان بدهم و خودم را معاف کنم.

خط خواهر بزرگترم بود: "بنده چون متعلق به جامعه اقلیت مذهبی هستم از شرکت در نماز جماعت معذورم." آن زمان جنبه ادبی این نوشته به نظرِ من بسیار عالی، و واژگان آن برای من بسیار دشوار بود. کم کم آموختم تا آن جمله را خودم به زبان بیاورم، و هم اینکه اگر لازم شد توضیحاتی بدهم.

سال پنجم دبستان ناظمی داشتیم که در همان ابتدای سال برای او هم برگه ای برده بودم، باز مثلِ همیشه در وقت برگزاری نماز در گوشه ای می ایستادم. نمی دانم چه شد یک روز دلش خواست گیر بدهد. آمد اصرار کرد که نمیتوانی اینجا بایستی و باید بر سر نماز حاضر شوی. این زمان دیگر معنی تک به تکِ کلمات جمله ادبی خواهرم را می دانستم.

به او گفتم که "اقلیت مذهبی" هستم و نمی توانم در نماز جماعت شرکت بکنم. با تندی و درشتی گفت "اینجا دلبخواهی نیست. صبح پشت بلندگو اعلام کردیم که همه باید در نماز جماعت شرکت کنند، استثنا هم ندارد."

باز با همان بیانِ کودکی توضیح دادم که نمازِ شما برای من هم مقدس است، و اگر شما بخواهید حاضرم نماز را به صورت فرادىٰ برای شما ادا کنم. اما او به این هم رضایت نداد.

پیشِ روی بچه ها مرا چنان ضرب و شتم کرد که تا چندین روز دردِ آن آزارم می داد. اما بدتر از آن، احساس می کردم جلوی بچه ها خورد شده ام. از طرفی پیش پدر و مادرم برای خودم ارزشی قائل بودم، و هم اینکه در دنیای کودکی از اینکه پای آنها در این نزاعها باز شود بیم داشتم. این شد که لب بستم و به آنها هیچ چیز نگفتم.

سالها بعد، زمانی که وارد دبیرستان شدم یک روز در تاکسی تصادفاً با آقای ناظم مواجه شدم. وانمود کرد که مرا نمی شناسد. اما چون پیشتر از او پیاده شدم کرایه او را حساب کردم و به او گفتم "مطمئن باشید هیچ بچه ای، نه محبتهای معلم، و نه ناظمش را فراموش نمی کند."

در دوران راهنمایی روزگار بهتری داشتم. چون وضعیت تحصیلی ام خوب بود معلم ها هرگز اذیتم نمی کردند. در این میان مثل بسیاری از بهائیان دیگر یک استثنا وجود داشت، و آن هم کلاس قرآن، دینی و عربی بود. معلم هر سه این درسها یک نفر بود. شخصیت بسیار جالبی داشت. اگر چه به شدت از بهاییان متنفر بود اما حتی یکبار هم نشد که نمره مرا کمتر بدهد.

    "دوستانِ صمیمی ام بعد از پایان کلاس به من می گفتند که آقای معلم به آن ها گفته بهائی ها نجس هستند، و شما پیش از اینکه بخواهید نماز بخوانید یا دست به قرآن بزنید حتماً بایستی از هرگونه تماس با کمالی بپرهیزید؛ هنوز خاطرم هست که یکی از صمیمی ترین دوستهایم از من پرسید:"راستی کمالی، تو نجس هستی؟" و من هم با همان حال و هوای کودکی چند دلیل آوردم تا ثابت کنم که نیستم."

یکی دو بار شد که از من خواست نیم ساعتی را از کلاس بیرون بروم و هوایی بخورم. دوستانِ صمیمی ام بعد از پایان کلاس به من می گفتند که آقای معلم به آن ها گفته بهائی ها نجس هستند، و شما پیش از اینکه بخواهید نماز بخوانید یا دست به قرآن بزنید حتماً بایستی از هرگونه تماس با کمالی بپرهیزید؛ هنوز خاطرم هست که یکی از صمیمی ترین دوستانم از من پرسید:"راستی کمالی، تو نجس هستی؟" و من هم با همان حال و هوای کودکی چند دلیل آوردم تا ثابت کنم که نیستم.

امروز وقتی به یاد معلمم می افتم بسیار بیشتر از بقیه کسانی که به من ظلمی کرده اند دلم می سوزد. اولاً حسرت اینکه دیگر هیچوقت دیداری با او دست نداد، و نتوانستم در زمان پختگی حرف دلم را ولو در چند کلمه باشد با او بگویم. اما دلیل بزرگتر برای ناراحتی من آن بود که او آدم خوبی بود، هرگز در رفتار خودش با شخصِ من به عنوانِ یک دانش آموز بی انصافی نمی کرد، و حتی به عنوان یک دانش آموز مرا دوست داشت.

اما او وظیفه شرعی خودش می دانست که در موردِ من به عنوان یک بهایی بدگویی کند؛ همین مرا آزار می دهد. اینکه کسانی مثل او که چنین خالص و دوست داشتنی بودند، و محبت مردم را در دل خویش جا داده بودند، به عنوان وظیفه شرعی، بدگویی از طفلی دوازده ساله را بر خود واجب می دانند.

تا کودک بودم این فقط جای سیلی معاون مدرسه بود که مرا آزار می داد، اما بزرگتر که شدم، تبعیض ها هم بزرگتر شدند. یا بهتر بگویم، بزرگتر که شدم توانستم تبعیضهای بزرگتری را ببینم. مادرم -که امروز نیست-، می نالید که چندین سال در رشته پرستاری به تحصیل مشغول شده، اما به جُرم انتساب به دیانت بهایی از کار در بیمارستان، و همچنین از آموزش بهیاری ممنوع شده. متن اعلان رسمی این اخراج که الآن پیش بنده حاضر است را با شما میخوانم:

"خانم پروین دست پیش، دانش آموز آموزشگاه بهیاری، برابرِ دستورالعملِ وزارت فرهنگ و آموزش عالی در مورد پیروان فرقه بهائیت، چون شما طبق اعتراف کتبی خود به این فرقه وابستگی دارید لذا از تاریخ صدور این نامه از آموزشگاهِ بهیاری اخراج می گردید-سرپرست آموزشگاه عالی پرستاری و بهیاری."

بعدها من نیز این محرومیت را از مادرم به ارث بردم. اگر چه رتبه ام در کنکور سراسری بد نشده بود، اما از ورود به دانشگاه ممنوع شدم، تنها به این خاطر که نخواستم در مقابل واژه 'مذهب' به دروغ چیزی جز بهایی بنویسم. نزدیک به شش ماه تحصیلات خودم را در دانشگاه بهایی ادامه دادم تا هشت سال پیش که همراه خانواده ام خاک ایران را ترک کردم.

آقای لاریجانی من واقعاً نمی دانم دیگر چه نشانه هایی لازم است تا در مغز منِ شهروندِ بهایی فرو رود که هرگز با بقیه برابر نبوده ام.

+85
رأی دهید
-6

داماهی - بندرعباس - ایران
لعنت به هرچه آدم پست فطرت ودروغگو لعنت به حکومت جهل وجنایت لعنت به هرچه نفهم وجاهل ولعنت به برادران دزد قاتل ودرغگوی لاری جانی ها.
‌پنجشنبه 28 فروردين 1393 - 11:57
بت شکن - مونترال - کانادا
قبل از انقلاب هم نه تنها معلم دینی که اصولا اکثر جامعه بر این باور بودند که بهاییان نجس! هستند و من اصلا نمی‌توانستم با تنها بهایی همکلاسیم دوستی که چه عرض کنم اصلا هم صحبت شوم، ولی‌ انقلاب آخوندی باعث شد که امروز با تنها کسانی‌ که نمیتوانم ارتباط بر قرار کنم مسلمانان است و بهترین دوستانم بهایی‌ها و مسیحی‌‌ها و زرتشتی‌ها هستند. پس اقلیت‌های هموطن مطمئن باشند که به غیر از شیخ، هیچ کتاب و مقاله و فیلم و سند و مدرکی‌ نمیتوانست ارتباط شما اقلیتها را با مردم نزدیک کند!!
‌پنجشنبه 28 فروردين 1393 - 11:49
nimaaa - نیویورک - امریکا
نه تنها در ایران به حقوق ادیان بلکه به حقوق اقوام هم احجاف شده است
‌پنجشنبه 28 فروردين 1393 - 12:18
omid85 - تهران - ایران
والا جز دروغ از این آخوندا چیزی نشنیدیم من هم با چشمان خودم دیدم که خونه‌هاشون رو خراب کردن رو سرشون کشتنشون و مردم هم اموالشون رو غارت کردن این هم از فایدهای دین جدید اسلام بود .
‌پنجشنبه 28 فروردين 1393 - 12:25
biparva-jan - تهران - ایران
فرقه بهاییت یک دین من در اوردی است. با یک پیامبر دروغیین. اما تا وقتی این افراد خطری برای کسی ندارند نباید باهاشون برخورد کرد.
‌پنجشنبه 28 فروردين 1393 - 12:33
agha_ehsan - تهران - ایران
انصافا به بهایی ها خیلی ظلم شد. من خودم بچه بودم تو همسایگیمون یه خانواده بودن که یه دختر بچه هم داشتن که هم سن ما بود و راهنمایی می خوند. واسه همه ما خیلی عجیب بود که چرا اینا مثل موش با ترس و لرز میرن و میان و هیچ حرفی هم با کسی نمیزنن. خلاصه یکی از دوستای ما عاشق این دختره شد و با هزار بدبختی باهم دوست شدن و اخرش دختره با هزار تا قسم دادن پسره که به کسی نگه بهش گفته بود که بهایی ان و میترسن که کسی بفهمه و اونوقا مجبورشون کنن که از ایران در برن! هنوز رفتارها و ترس اون دختر بی گناه یادمه. ( میگم الان منو نگیرن به جرم تبلیغ واسه بهاییت !!؟؟ )
‌پنجشنبه 28 فروردين 1393 - 13:09
kamran631 - لیون - فرانسه
همه مال و اموال این بنده خدا‌ها رو که مصادره کردند و از کار بیرونشون کردند، تازه میگن هیچ کس به صرف بهایی بودن در ایران محاکمه یا از تحصیل منع نمی‌شه ؟ آخر پر رویی هست این مردک, لاریجانی !!.
‌پنجشنبه 28 فروردين 1393 - 14:13
Ghomsheh - فیرفکس ویرجینیا - امریکا
باید این دو بیت شعر از حافظ را به خاطر بسپاریم و تنوع ادیان را بپذیریم:. من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست. تو هم زروی کرامت چنان بخوان که تو دانی. یکی ست ترکی و تازی در این معامله حافظ. حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
‌پنجشنبه 28 فروردين 1393 - 13:25
azadi-iran - وین - اطریش
من بعنوان یک مسلمان تنها آرزویم این است که تمام آخوندها و آخوند صفتان ایران برای همیشه به سزای اعمال 35 ساله شان برسند . یادم نمی رود که در دوران دبیرستان یک آخوند بعنوان معلم بینش دینی داشتیم که بی ادب تر ازن تا آن زمان ندیده بودم . یکی از یزرگترین هدیه انقلاب این بود که آخوند ماهیت خونخواری و ریا و دروغ خود را برای همیشه به مردم نشان داد.
‌پنجشنبه 28 فروردين 1393 - 14:37
HomeSick73 - ویرجینیا - امریکا
biparva-jan - تهران - ایران برادر من هر بار یه نفر به پیامبری انتخاب شد، همیشه کسانی‌ بودند که همین حرفای تو رو زدند که این طرف اصلا پیامبر نیست یا دینیش مشکل داره یا حالا هرچی‌.. همین حرفارو هم یه عده دربارهٔ حضرت محمد هم زدن.. حالا حضرت محمد و دینش واقعی‌ بود یا نه؟ تو اگه دربارهٔ بهاییت سوال داری، برو سوالاتو از یه نفر که بهائی هست و ثوات دینی داره بپرسه، نه یه آخوند که رفته بالای منبر یه مشت چرتو پرت سرهم می‌کنه اونم تازه برای منافع خودش.
‌پنجشنبه 28 فروردين 1393 - 15:56
HomeSick73 - ویرجینیا - امریکا
امیدوارم که تا زمانی‌ که زنده هستم یه ایرانی‌ رو ببینم که مردمش بخاطر ایرانی‌ بودن عاشق هم دیگه باشن نه بخاطر دین یا قومیت. پاینده ایرانو ایرانی‌. 3>
‌پنجشنبه 28 فروردين 1393 - 16:03
azadi199 - پاریس - فرانسه
biparva-jan - تهران - ایران- عزیز ، سپاس که شما هم اعتقاد دارید که با هیچکس تا وقتی‌ که خطری ندارد نباید برخورد کرد، ولی‌ از آنجا که من هم بهایی هستم میخواستم بپرسم چرا یهودیت، مسیحیت و اسلام دین هستند، ولی‌ آئین بهایی نیست ؟ ممنون میشم که کمی‌ توضیح بدید با دلیل و منطق.
‌پنجشنبه 28 فروردين 1393 - 18:06
azadeh11 - آمستردام - هلند
. فکر میکنی‌ شیعه من در آوردی نیست. پس برو اطلاعات را بیشتر کن.
‌پنجشنبه 28 فروردين 1393 - 18:48
کبالت3 - کرج - ایران
این مومنین که همگی دانشمند و علامه دهرن و از هسته هلو تا هسته زمین تا انتهای کهکشان رو اسرارش رو تو لوح محفوظ دارن و بقول قران هیچ تر و خشکی نیست که تو این کتاب مبین نباشه یه توضیحی بدن که چطور یه همسایه هموطن و همنژاد و همزبان من به محض اینکه دین و باورش عوض میشه تبدیل به نجاست میشه و من (چه امامزاده ای) باید در صورت تماس خودم رو هفت آب کنم یعنی چه تغییر ژنتیکی و بیو فیزیکی و نانو تکنیکی و متا فیزیکی و متالورژیکی و ژئو پولیتیکی تو ذرات بنیادین این یه سر و دو گوش پیش میاد که تنه اون به تنه من نباید بخوره آخه ایدزم اینطور واگیر نداره کبلائی بخدا.
‌پنجشنبه 28 فروردين 1393 - 18:13
azadi199 - پاریس - فرانسه
کبالت3 - کرج - ایران - درود بر شما دوست عزیز، کاش همه ادمها این درایت را داشتند که همه ما انسان هستیم با باور‌های متفاوت. اگه عقاید همدیگه رو قبول نداریم و یا نمی پسندیم, این دلیلی‌ بر نجس بودن، و یا بهتر و یا بدتر بودن کسی نیست و همه ما به نسبت مساوی حق آب و گل داریم.
‌پنجشنبه 28 فروردين 1393 - 23:42
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
azadi199 - پاریس - فرانسه- من جوابِ این سوالِ شما را در دو تاپیکِ مرتبط شفاف دادم باز شما از این فردی که مخاطب قرار دادید و دستِ چپ و راستش را از هم تشخیص نمیدهد می‌پرسید لیلی مرد بود یا زن.
جمعه 29 فروردين 1393 - 12:43
azadi199 - پاریس - فرانسه
shirzan e irani - استکهلم - سوئد- عزیز، شاید شما این فرد مورد نظر رو خوب میشناسی ( دستِ چپ و راستش را از هم تشخیص نمیدهد) ، ولی‌ من از آنجا که ایشان را نمیشناسم، به خودم اجازه توهین نمی‌دهم و با ایشان با کلماتی در‌ شان حرمت یک انسان صحبت می‌کنم. کامنت ایشان به یقین ریشه در عدم آگاهی‌ در باره آئین بهایی دارد، با چند گفت و شنود این قضیه روشن تر خواهد شد. جواب کامنت شما را در همان صفحه نوشتم، میتوانید بروید و مطالعهٔ کنید.
جمعه 29 فروردين 1393 - 18:21
کبالت3 - کرج - ایران
azadi199 - پاریس-درود بر شما هموطن بهائی .قبل از هر چیز بگم که من مدتهاست با هرنوع خدا خداحافظی کردم و اون رو به باور منداش سپردم ، حالا بماند که اون ول کن معامله نیست و بضرب چماق امثال این شیرین زن میخواد ما ها رو بکنه تو بهشت هر چی هم میگیم برادر ،خواهر ،خودت برو ،کاری به بقیه نداشته باش تازه به نفع خودتونه بهشت خلوت تر و بهره شما از نعمات بهشتی بیشتر میشه گوش نمیکنن مثل همین بانو که فکر کرده کامنتای صدتا یه قازش در باب تشیع ناب علوی کرامات ائمه و علمای شیعه رو هم خداش میخونه و تو دفترش براش ثواب بیشتر و کوبیده اضافه مینویسه اما در مورد دشمنی بیحد و بی پایان علما با بهائیت علت اصلی فقط یه مطلبه اونم تبریه که این مذهب به بنیان دکان امام زمانی این قبیله میزنه حالا کاری به حقانیت و درستی بهائیت یا هر مذهب دیگه ای به همون علتی که ذکر کردم ندارم و مشغله من نیست و هر کسی خودش میدونه و خدای درون خودش احترامش هم تا وقتی چماق نکشیده محفوظه حتی اون شیرزن هم تا وقتی فقط دیگ آش نذری شو هم میزنه و از ملاقه در جهت ارشاد و نهی از منکر و امر به معروف استفاده نکرده حقش نزد من محفوظه این کبلائیه.
جمعه 29 فروردين 1393 - 18:26
کبالت3 - کرج - ایران
شیرزن-زیادی شفاف نوشتی با باد هوا اشتباه شد سعی کن رو نوشته هات یه ضربدر قرمز بکشی تا شفافیتش به چشم بیاد کبلائی.
جمعه 29 فروردين 1393 - 20:05
azadi199 - پاریس - فرانسه
کبالت3 - کرج - ایران دوست عزیز، دقیقا همینطور است، اینها با آئین بهائی مشکل دارند چون که از یک طرف پیروان این آئین نقش بسیار پر رنگی‌ در نهضت سواد اموزی در ایران داشتند (۹۵% بی‌سواد در آخر حکومت قاجار !) و دوم, حضرت بها الله مقام روحانی را از این آئین حذف کردند، خوب این بنده خدا‌ها با مردمی که سو!د دارند و قشر دیگری که اصلا آخوند را قبول ندارند چطور کنار بیانند !!؟ این مثل شلیک مستقیم به قالب ارتجاع محسوب میشود ! موفق و پیروز باشید.
شنبه 30 فروردين 1393 - 00:32
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
azadi199 - پاریس - فرانسه- البته شما که بسیار به همه چیز احترام می‌گذارید و اصلا اهلِ حرفِ ناحساب نیستید برایتان حرمت گذاشتن مهمترین چیز است، آفرین ادامه دهید حتما بیش از این محترم تر میشوید، مرا یادِ یک داستان در کتابِ فارسی ابتدایی‌ انداختید، آسیابانی بود که پسرِ با ذکاوتی داشت یک روز در راه رد پای چهار پاائی و مقداری گندم دیدن، او که متوجه موضوع نشده بود از پسرش سوال کرد و پسر یک به یک ماجرا را توضیح داد و برای هر کدام دلیلی‌ آورد ، حال من از نشانه‌های واضح که از چشمِ شما به عمد دور مانده به این نتیجه رسیدم که حدِ ایشان چیست، بگذریم باز این موضوع را به آن داستان ربط ندهید که فقط برای درکِ مطلبتان این را گفتم، در موردِ جوابی‌ که دادید و برایِ ثابتی گفتید، البته که من بر طبقِ سیاستِ بهأیت و حساسیتِ جامعه باور نمیکنم که ایشان همان که گفته و خدا ناباور باشد، البته که نمیخواهد وجهه‌ بهائیت را خراب کند،...
یکشنبه 31 فروردين 1393 - 02:53
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
... شما مدعی بودید که اینها وصله است، در حدِ پاسخگویی شما پاره ائی از اطلاعاتِ به روزِ ویکی پدیا را به شما گفتم تا بدانید این حرفِ تاریخ است در کتبِ مختلف، هیچ چیزی که دور از باورِ خودم نباشد را مطرح نمیکنم، من به گفته هیچ بهأیی که بعد از ۱۵ سالگی میتواند مدعی شود که بهأی نیست ، بعد از ۱۵ سالِ موثرترین دورانِ زندگی‌ فرد ، قبول نمیکنم که غیر از بهأیی چیزی باشد، من حدِاقل با بیش از ۲۵ بهأیی در ایران ارتباط داشتم و چنان از بابتِ من در امنیت بودند که مراسمِ مذهبی‌ شان را با حضورِ من قطعِ نمی‌کردند، اطلاعاتی‌ که از بهأیت دارم چیزی نیست که بخواهم در اینجا مطرح کنم و برایِ جواب گویی و حدِ شما از تاریخِ فعلی‌ و در دسترسِ عموم استفاده کردم، هنوز بهأیانِ بسیاری را در خارج از ایران می‌شناسم ، شما وظیفه ات را انجام و برای بهائیت تبلیغ کن، حقایقی که لازم بود عنوان شد، همانگونه که گفتم هر کس مسولِ اعمالِ خود است،...
یکشنبه 31 فروردين 1393 - 02:53
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
.. اگر عده ائی مانندِ زنِ روسپی هر شب و هر دوره در کنارِ یک فرهنگ و طرز تفکر می لمند خود دانند, من نه در صددِ ارشادِ انسانهایِ مفلوکی که در خودشان گم هستند هستم و نه برایِ نظراتشان ارزش قائلم،چون از کوزه برون همان تراود که در اوست. من به دنبالِ آگاه کردنِ انسانهایِ ناآگاه یا پر مشغله غافل از همه چیز هستم تا درست دیدن و تفکر، تعمق و جستجو را در راهِ آگاه شدن بیاموزند و از مطالبِ مطرح شده بهره برده تا در مسیرِ آگاهی‌ به یاریشان بشتابد، ضمنا اگر شما خود را جهانِ سومی‌ می‌دانید، من نه از ابتدا در حکومتِ شاهِ فقید من نه خود را جهانِ سومی‌ دیدم و نه در حکومتِ اجنبی فعلی‌ ، چون با فرهنگِ جهانِ سومی‌ رشد نکردم، اگر میگویم ایرانی‌ صاحبِ تمدن هستم شعر تحویل نمیدهم، چون در همین جهانِ اول هم که در حالِ حاضر زندگی می‌کنم خیلی‌ چیزها را به همین جهانِ اولی‌‌ها آموخته ام، همه را چون خود عقب مانده فرض نکنید.
یکشنبه 31 فروردين 1393 - 02:54
azadi199 - پاریس - فرانسه
shirzan e irani - استکهلم - سوئد - عزیز، از کامنت‌های من ناراحت نشوید، نوشته بودید چند وزیر در حکومت شاه بهایی بودند، گفتم نام ببرید، در همین صفحه ! گفتم که ثابتی هیچ گاه بهایی نبوده، چون دیسیپلین تشکیلات بهایی این اجازه را به ایشان و هیچ کس دیگری نمیداد، او اگر در هنگام عضویت در ساواک عضو جامعه ما بوده و بعد کنار رفته بود، باز هم من حرف شما را باور می‌کردم، مشکل اینجاست که نام او هرگز در دفاتر ما ثبت نشده است، شما که با بهاییان در ارتباط بودید که باید این موضوع را خوب بدانید. لطف کنید تهمت نزنید، مستند صحبت کنید با ارائه منبع خبر؛ این تنها تقاضائی است که من از شما و دیگر دوستان دارم. خود شیفتگی‌ و غرور را را هم از خود دور کنید, این جهان اولی‌ بودن باید در کامنت های شما نمایان باشد, که نیست.
یکشنبه 31 فروردين 1393 - 17:29
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
azadi199 - پاریس - فرانسه- شما در جایگاهی‌ نیستید که مرا ناراحت کنید ، ناراحتی‌ من از نوعِ رفتارِ شماست که سیاست در ذره ذره آن بر طبقِ هدفی‌ که دارید جاری ست اما دم از دخالت نکردنِ سیاست در امورتان میزنید، من علتِ بازی کردنِ شما را میفهمم و اینکه چرا خودتان را اینگونه شیفتهٔ فرهنگِ جهانِ اول می‌دانید، شما قصدِ صید کردن دارید تورتان را انداخته اید, یک ماهی‌ هم به تورتان بییفتد برایِ جمعیتِ قلیل تان غنیمت است، خصوصا که در اینجا اکثریت اسلام زده اند و موقعیت برای بهره واری شما عالی‌ تا لقمه آماده را در دهان بگذارید، به شخصه همه کسانی‌ که اسلام زده هستند را ارزانی‌ شما و . نوکیشان می‌کنم ، برایِ خودتان ببرید خیرش را ببینید، حکومتِ آخوندی باید تبعاتِ کارش را بیش از این ببیند و بداند چه کرده و چه می‌کند،مردمِ ما انسانهایِ عمیق و اهلِ تفکری نیستند بیشتر دنباله رو و جو گیرند و آماده به تور افتادن در هر زمینه ائی , باید بداند ۳۵ سال است که مردم را اینگونه به مسخ شدگان تبدیل کرده,...
یکشنبه 31 فروردين 1393 - 23:08
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
.. اما اجازه نمیدهم مرا ساده لوح فرض کنید و با این رفتار متناقض به گمانِ خود بچه گول زنید، خود شیفتهٔ کسی‌ است که از اسلام سرقت می‌کند تمامِ موجودیتش از آن است و تعلیماتِ علمایِ آن ، پسوندِ الاه را برایِ نامِ خود استفاده و جملاتِ عربی‌ به خوردِ مردم برایِ وام گرفتن از قران میدهد تا به همه اعلام کند بیایید مرا ببینید و باور کنید و پیرو من شوید، من خودم هستم با خلوتِ خود و خدایِ خود زیرِ یک نامِ کاربری که بدونِ هوار کشیدن یا ادعا به وظیفه ائی که بر گردنِ خود حس می‌کنم عمل کرده، هویدا پزشکِ مخصوصِ شاهِ فقید، ثابتی شکنجه گر‌ و بسیاری از چهره‌هایِ موثر از خانواده بهأیی بر خواستند و بسیاری از اقتصاد دستِ آنها بود به گونه ائی که مخالفانِ مذهبی‌ به حکومتِ شاهِ فقید به این خاطر تهمت و او را با آنها هم دست می‌دانستند که جز ترفند‌شان بود، از آن سؤ بهأی‌های مشغول هم به خاطرِ نفوذ در همه جا خود را بهأیی قلمداد نمی‌کردند که این آئین دستشان را در این مورد کاملا باز گذاشته بود، ...
یکشنبه 31 فروردين 1393 - 23:09
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
...البته بسیاری از پیروانِ ساده دل‌ نمی‌دانند هسته‌هایِ اصلی‌ چه میکنند و غافل از ماجرا هستند چرا که نباید اهدافِ اصلی‌ رو شود، دیگر اینکه به اندازه کافی‌ برای یک آئین صد در صد جعلی، تنها به خاطرِ روشن شدنِ اذهان وقت گذاشتم, در موردِ چیزی که از بًن مایه اشکال دارد و ساختگی هست نه تنها احترامی قائل نیستم بلکه با دیده افسوس به آن می‌نگرم، دوستانِ بهأیی من هم هم وطنانی هستند که در کنارِ هم لحظاتِ خوبی‌ داشتیم، من اصلا به نوع باورِ آنها فکر نمیکردم چون در حیطه اختیارِ من نبود، به این خاطرکه هویتِ خود را اینقدر گم نکنید و سنگِ جهانِ اول را به سینه نزنید کمی‌ از سخنانِ بزرگی‌ را در این زمینه در اینجا مینویسم باشد که آگاه شوید و از این حقارت دست بکشید ...
یکشنبه 31 فروردين 1393 - 23:10
azadi199 - پاریس - فرانسه
shirzan e irani - استکهلم - سوئد - با وجود اینهمه روشنفکر جهان اولی‌ ایرانی‌ به‌‌ قول شما، کشور ما به این روز افتاده ! در حالی‌ که بسیاری از فرهیختگانی که شهرت جهانی‌ دارند و ایرانی‌ هم نیستند، زبان به تحسین این آئین گشوده اند، ولی‌ روشن فکرن وطنی آنرا به باد حمله میگیرند، و وقتی‌ از استدلال کم آو‌رداند، به تهمت، افترا و دروغ متوصل می‌شوند، پیدا کنید پرتغال فروش را !!
یکشنبه 31 فروردين 1393 - 23:11
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
.. / : جامعه از تو میخواهد مرده باشی‌ نه زنده ، همه ی زندگی‌ را در تو از بین برده و به جایِ آن کار آئی مکانیکی را جایگزین ساخته، تمامِ علاقمندی جامعه به تولید است حتی به بهایِ فدا شدنِ زندگی‌، بیشتر به کالا علاقمند است تا به رشدِ انسان، از این رو مدام مردم را اندرز میدهد که آرام و مطیع باشند، سر به راه باشند، آرامش را چنان تبلیغ که انگار چیزی مقدس است، اما وقتی‌ میتوانی‌ این چنین آرام باشی‌ که احمق باشی‌ و نتوانی تشخیص دهی‌ چه بهایِ گزافی بابتِ چنین آرامشِ مرده ائی می پردازی، آرامشی که پشیزی نمی‌ارزد، تو آزادیت ، هوشمندی ات ، شادابی ات ، عشقت ، روحیه ماجراجویت را فدا میکنی‌، همه ی وجودت را فدا میکنی‌، یک چرخِ دنده ، یک بخشِ قابلِ تعویذ میشوی، اگر الف بمیرد ، ب میتواند جایِ او را بگیرد، اگر ب بمیرد ج یا د میتوانند جایگزین او شوند، زیرا آنها یک فرد نیستند، فقط یک کار گذارند، مبلغان و سیاستمدران بینِ خود توطئه چینی‌ کرده اند تا انسانیت را از بین ببرند،...
یکشنبه 31 فروردين 1393 - 23:11
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
.. اندک کسانی‌ علیه این دسیسه به شورش بر خواسته اند ، اما آنها هم به افراط گرأیدند, خودِ آرامش را بیفایده و زیرِ هیچ سلطه ائی قرار نگرفتند و به جایِ آن شادمانی و لذت جویی را بر گزیدند، اما شادمانی بدونِ آرامش تب آور است ، مهیج اما خسته کننده است و هیچ رضایتی در آن نیست، این نوع شادمانی نه یک جایگزینِ مناسب ، بلکه قطبِ دیگرِ افراط است، آرامش و شادمانی ترکیبی‌ برتر همچون دو رویِ یک سکه اند، آنگاه پدیده ائی زیبا رخ میدهد، تو شادمان هستی‌ اما داغ نیستی‌، آرامش داری اما سرد نیستی‌، دقیقا در میانه قرار داری، هم گرمی‌ و هم خنک، شادمانِ آرام، یا آرامِ شادمان.
یکشنبه 31 فروردين 1393 - 23:11
azadi199 - پاریس - فرانسه
shirzan e irani - استکهلم - سوئد - خیلی‌ دوست دارم که در مورد این ۲ کامنت آخری شما بیشتر با هم گفت و شنود داشته باشم. انشا‌الله اگر امشب زود رسیدم به شهرم, نظر خودم را خواهم نوشت. موفق و پیروز باشید.
دوشنبه 1 ارديبهشت 1393 - 10:59
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
azadi199 - پاریس - فرانسه- دروغ شما و آئینِ شما می‌گوید که خود را پیامبر جا زده و بر رویِ اعتبارِ دیگران موج سوار‌ی می‌کند، بر آمدنِ پرویزِ ثابتی از یک خانواده بهأیی دروغ نیست، ادعایِ این شکنجه گر که آن را رد می‌کند و شماها که به آن صحه می‌گذارید دروغ است و فریب، آیا بالاتر از مقامِ نخست وزیری ، مقامی بعدِ شاهِ فقید بود که مرحوم هویدا دارایِ آن بود و از خانواده بهأی بود هر چند به خاطرِ آرامشِ جامعه و میدان داشتن ابراز نکرد، به شخصه مدیونِ خدماتِ ایشان هستم و درایتِ شاهِ فقید که از همه مهره‌‌ها برایِ پیشرفتِ ایران بهره می‌برد و بر سرِ اصول خود چه از نظرِ باور و چه ملی‌ ایستاده بود، مثلِ شما و طرفداران این آیین ، بهائیت ملت و میهن و مذهبش نبود، علت عقب ماندن ایران حضورِ سیاستِ مخرب ضدّ ایرانی در تمامِ دوران در ایران از سوئِ خارجی‌ و داخلی‌ وطن فروش است، و دلیل پیشرفت و گستردگی اقلیتِ ۸ میلیونی شما از نزدیکِ ۸ میلیارد جمعیت به خاطر همراهی سیاست کلِّ دنیا با آئین شما با هدفِ خاص بوده،...
دوشنبه 1 ارديبهشت 1393 - 13:37
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
.. پرتقال فروش برایِ صاحبان اندیشه و چشمان با بصیرت کاملا شناخته شده است و نیازی به جستجو ندارد، شما فکری برای خودتان بردارید تا‌ آن را پیدا کنید و سرتان را از سیاستِ مخربِ ایران و ایرانی بیرون آورید، زحمتِ تخریبِ ‌شیعه را حکومتِ آخوندی به جایِ شما کشید نگران نباشید اما لطفا دست از سرِ ملیّتِ ما بردارید بگذارید به دردِ خود باشیم ببینیم چه میشود برای زنده کردنِ مجددِ آن کرد.
دوشنبه 1 ارديبهشت 1393 - 13:37
کبالت3 - کرج - ایران
این وسط معلوم شد شکنجه گر دستگاه حاج ممرضا اگه شیعه باشه در جهت خدمت به خلق و امنیت و طی طریق برای رسیدن به دروازه تمدن گنده کارش قانونی و درست و ثواب بوده اما اگه بهائی بوده باشه حتما شکنجه گر و جلاد بوده حتی خود حاج ممرضا رو هم فلک میکرده جل الخالق از اینهمه استدلال برهان و حکمت و دانش و فرهنگ و صد رحمت به سستی بند تنبان کبلائی.
دوشنبه 1 ارديبهشت 1393 - 17:19
azadi199 - پاریس - فرانسه
shirzan e irani - استکهلم - سوئد - بانوی گرامی‌ ! باز هم که زدید به صحرای کربلا !! هویدا از مادری مسلمان و پدری بهایی زده و نه بهائی متولّد شد. مادر ایشان در سفر حج هم گروه مهدی بزرگان بود، و خودش هم که هیچ گاه نه ادعا کرد که بهایی است و نه نامش در دفاتر ما ثبت شد. پرویز ثابتی هم به همچنین. شما که اطلاعات درست ندارید چطور اینقدر ادعای جهان اولی‌ دارید !!؟ یک نفر از پدر و مادر بهائی متولد شده، لزوما بهایی نیست، تا وقتی‌ که خودش بعد از رسیدن به سنّ بلوغ به این موضوع اقرار کند و نامش در دفاتر بهایی ثبت شود، و این رویه در تمام جهان یکسان است. راجع به ایران هم که روشنفکران نظیر شما آنهمه طی این ۲ قرن به میهن ما محبت کرده اند و آنرا به این روز انداخته اند ! این ما هستیم که نمی‌‌دانیم به چه زبانی از شما بخواهیم که دست از اشتباهات سیاسی خودتان بردارید تا که مام میهن نفسی تازه کند. راه حل میخواهید ؟ باز هم تکرار می‌کنم : ۱ سواد آموزی در حد بالای ۹۵%، -۲ آزادی بیان و اندیشه در رسانه‌ها و مجامع عمومی، ۳ تسهیل دستیابی بانوان به پست‌های حساس و مهم کشوری.
‌سه شنبه 2 ارديبهشت 1393 - 01:03
azadi199 - پاریس - فرانسه
shirzan e irani - استکهلم - سوئد- اینجور که شما داری پیش میری، بعید نیست که دلیل نابسامانی این ۳۵ سال اخیر را هم به بهاییان نسبت بدی !! یه کم فکر کن قبل از کامنت نوشتن ! تو این زمینه معلومه که اطلاعات زیادی نداری، پس لطف کن و برو خوب تحقیق کن و بعد مطلب بنویس, که اینطور تابلو ناسی‌ !
‌سه شنبه 2 ارديبهشت 1393 - 01:17
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
azadi199 - پاریس - فرانسه - بهائیان معتقدند زن و مرد هر دو انسانند و امتیازی از نظر انسانی بر هم ندارند برای همین زن و مرد باید در جمیع حقوق اجتماعی برابر باشند.با این وجود نقاط تاریکی در این تساوی وجود دارد که تحریم عضویت زنان در بیت العدل، عدم توازن در دریافت حق‌الارث بین زن و مرد و نامساوی بودن مهریه زن روستایی و شهری از آن جمله اند / پس از رسیدن به سن بلوغ در ۱۵ سالگی خواندن نماز بر هر بهائی واجب است. سه نماز اصلی وجود دارد که فرد حق انتخاب از میان آنها را دارد. غیبت و افترا حرام است. بهائیان بالغ که از سلامت برخوردارند هر سال در آخرین ماه از تقویم بهائی، روزه می‌گیرند. بهائیان از نوشیدن مشروبات الکلی و استفاده از داروهای روانگردان منع شده‌اند مگر آنکه دکتر استفاده از آنها را تجویز نماید. رابطه جنسی فقط بین زن و شوهر مشروع است و همجنسگرایی حرام است. قمار و استفاده از مواد مخدر مانند تریاک به شدت نهی شده و حرام است./ اینها را هم از جایِ قبلی‌ چک کن تا باور کنید، ...
‌سه شنبه 2 ارديبهشت 1393 - 14:10
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
...اینها همه کپی از اسلام است فقط مدلِ دلخواهِ خودشان آنرا پخته اند و قانونش کرده اند در صورتیکه اسلام در بسیار مورد راه را به اختیار و زمان گذارده که انسانهای با تعقل و خردمند از آن به نحو درست و اقتضای زمانه بهره برند و بهره برسانند،/ من تقریبا از هر قشری از بهأییان را می‌شناختم و با آنها اشنا بودم، از استادِ دانشگاه گرفته معلمِ خصوصی ، هنرمند ، سیدی که بهأیی شده بود، تاجر ، کودک , نوجوان , خیلی‌ چیزها را میدانم , گفتم برای مطرح کردن در اینجا به اندازه شما و توجّهتان به تاریخ ذکر کردم نه برداشت‌ها و تجربیاتِ شخصی‌، آنها به تحصیلِ دختران بسیار بیشتر اهمیت میدهند چون بر این باورند کودک زیرِ دستِ مادر بزرگ و تربیت میشود ، اولویت را قبل از جهیزیه دختر به هزینه کردن برای علومِ مختلف یا هنر می‌گذارند و بر این عقیده اند که به جایِ پر کردن خانه اش این هزینه را برایِ پر باری مغز و دانش او می‌گذارند، بسیار سفر میروند، ساعتِ خاصی‌ به عبادتِ جمعی پرداخته که عنوان نمیکنم که باعثِ مزاحمت برایشان نشود، ...
‌سه شنبه 2 ارديبهشت 1393 - 14:12
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
...سفر را مانندِ آب خوردن انجام میدهند، حتی هنگامِ افطار کردنشان که با نانِ خشک است حضور داشته ام .به باورِ من تمامِ اینها بر طبق سیاستِ سیاست گذاران و نظریه پردازانِ آنها تصویب میشود و پیروان فقط موظف به اجرا هستند /، به شخصه مرحوم هویدا را وابسته به بهأیت نمیدانم چون عاشقِ ایران و خدمت به حکومتِ شاهِ فقید بود و اصل برایش آن بود نه بهأیت اما از خانواده بهأیی بر خواسته بود، یقیناً زنِ مسلمانی که زنِ بهأیی میشود به آن اعتقاد دارد که وصلت می‌کند ، حتما می‌دانید در اسلام زن نمی‌تواند با غیرِ مسلمان ازدواج کند اما مرد میتواند، چون در اسلام اصلِ نطفه از مرد محسوب میشود به همین خاطر تا دو سالگی که زن شیر میدهد قادر به نگهداری فرزندش است، / در موردِ ثابتی ، او هم از خانواده بهأیی مسلمان زاده بر خواسته، من نمیخواهم ننگی که مسلمانان ، خصوصا در قرنِ اخیر و خصوصا در کشورمان ببار آوردند یا دیگر مسلمانان بی‌غیرتِ دیگر را , کتمان کنم ، مگر خمینی ، خامنه ائی ، سپاه ، بسیج و کلِّ حکومت ادعایِ اسلامِ نابِ محمدی ندارند...
‌سه شنبه 2 ارديبهشت 1393 - 14:12
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
..... مگر این خیانت ، جنایت ، دزدی ، دروغ ، تقلب و ظلم از سوئِ آنان که ادعایِ مسلمانی دارند بر دیگرِ مسلمانان و خلقِ دیگرِ خدا روا نمی‌شود، علاوه بر این مگر مخالفان اسلام بر این عقیده نیستند که اسلام دینِ خشونت است بنابر این حرجی نیست که اینان اینگونه رفتار کنند و علاوه بر خشونت ، دزدی، غارت ، دروغ ، تهمت، سانسور ، اجبار در دین ، تحقیرِ زن هم که اینها انجام میدهند ، مخالفانِ اسلام بر آن باور داشته و می‌گویند اسلام اینگونه است، مسلمانان حاکم بر حکومتها از ایران گرفته و عربستان و القاعده و طالبان و اسد و عراق و ترکیه و امارات و دیگران هم که هر کدام با انجامِ همه آن یا برخی‌ از آن به این باور و نظرِ مخالفین صحه می‌گذارند و در تائیدِ نظرِ آنها عمل میکنند، خطاهایِ کلِّ مسلمانانِ جهان از هر گروه و دسته چنان است که با آبِ هفت دریا هم پاک نمی‌شود، ...
‌سه شنبه 2 ارديبهشت 1393 - 14:23
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
... بحثِ من بر سرِ ادعایِ شماست، ، و به قولِ شما از راهِ دل‌ نفوذ می‌کنید , چگونه فردی که زیرِ دستِ مادرِ بهأیی تا 15 سالگی رشد , شکنجه گر میشود و به گفته خودش و شما خدا ناباور، مگر این آئین با خشونت مخالف نیست ، اگر شما بلدید همان فرزندانِ خود را انسانی‌ بار آورید تا برسد به دیگران,/ با نظرِ شما مخالفم که کسبِ دانش باعثِ خرد ورزی میشود ، مقوله خرد چنان فراتر از دانش محدود است که انگار شما بالِ یک مرغ خانگی را با بال عقاب ‌می سنجید‌، دانشِ بدونِ خرد حتی در مذهب میشود حکومتِ فعلی‌ ایران، و در مقوله‌های دیگر فرد تبدیل میشود به بیلِ مکانیکی کسی‌ از شما راه کار میخواهد که امثال این فردِ بی‌ پرنسیب و در خود گم شده برای غرق نشدن هر بار دست آویزی می‌یابد، من نیاز به رهنمأیی شما ندارم ، خرد همیشه راهنما و استادِ من بوده و هست ، شما اینگونه افراد را دریابید که به تعالی شما برسند.
‌سه شنبه 2 ارديبهشت 1393 - 14:23
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
و نکته آخر, بله من معتقدم بهأیت هم یکی‌ از گروه هایی بود که به سرنگونی حکومتِ شاهِ فقید کمک کرد البته مدلِ خودش، سیاستِ دنیا بر تخریبِ فرهنگ و تمدنِ ایران گذارده شده بود و مکتبِ ‌شیعه که هر دو در دستِ حکومتِ با افتخارِ شاهِ فقید بود، بعدِ ۵۷ مسلمانان دیگر ، صرفنظر از القاعده و طالبان که دستِ سازِ سیاستِ غرب بود، هر روز در جوامع غرب عزتمند تر میشوند و پذیرأیی غرب از آنها بیشتر، و با کشورهایِ مسلمان در روابط گسترده تر، مشکل همان بود که عرض کردم ، شما و دیگر اقلیتها شرمنده دنیا نیستید، این امثالِ ما هستند که در حالِ حاضر واژه ایرانی مسلمان بودن برایشان جز شرمندگی نیست، کسی‌ را می‌شناختم که از نوکیشان بود بلافاصله که در برابر سوال کجأی هستی‌ ؟! جوابِ آماده داشت , : ایرانی اما مسیحی‌ هستم , میخواهد خوشتان بیاید یا بدتان ، در حقیقتِ ماجرا فرقی‌ نمیکند و بلأیی که بر سرِ ملیّت و مذهبمان آمد.
‌سه شنبه 2 ارديبهشت 1393 - 14:39
azadi199 - پاریس - فرانسه
شیرزنِ ایرانی‌ - استکهلم - سوئد- خوب عزیز، شما که به درستی‌ نوشتید که زن مسلمان نمیتواند با مرد غیر مسلمان ازدواج کند، به ذهنتان نرسید که پدر هویدا مسلمان بودنش را اثبات کرده باشد !؟ نظر به اینکه مادر هویدا تا آخر عمر مسلمان ماند و هم سفر حج مهدی بازرگان بود ؟ ( ماشالله به این هوش ! ) به این اظهارات فریدون هویدا ( برادر کوچیکتر امیر عباس ) :. من برای بار اول در ۱۴ سالگی (پس از مرگ پدر و آنهم از یک دوست) کلمه بهائی را شنیدم. - پیشنهاد می‌کنم که کتاب بسیار خوب معمای هویدا، نوشته دکتر عباس میلانی را حتما بخوانید.
‌سه شنبه 2 ارديبهشت 1393 - 20:22
azadi199 - پاریس - فرانسه
shirzan e irani - استکهلم - سوئد- و اما در باره پرویز ثابتی، همانطور که قبلا نوشتم، نظر به اینکه ایشان هم شهری بنده ( سنگسری) هستند، خیلی بعیّد میبینم که حتی خانواده آنها هم بهایی بوده باشند، چون در این صورت ما در جلسات دعا اینها را می‌‌دیدیم. ولی‌ با این‌حال من از خانواده که در ایران و سمنان هستند سوال خواهم کرد و جواب را در نهایت صداقت در همین صفحه خواهم نوشت. شما مطمئن باشید که نگرانی‌ ما در مورد ایران ده‌ها برابر بیشتر از شما هست، در این شک نکنید. امیدوارم که همه ما بتوانیم قدمی‌ در راه پیشرفت و آبادانی کشورمان برداریم.
‌سه شنبه 2 ارديبهشت 1393 - 20:35
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
azadi199 - پاریس - فرانسه - این احتمال دارد که پدرِ مرحوم هویدا به خاطرِ ازدواج با مادرِ هویدا اعلام کرده مسلمان است، همان گونه که گفتم به شخصه ایشان را بهأیی نمی‌دانم آنهم بنا به دلایلی که ذکر کردم، برایِ بی‌ هوشی‌ام مرا به هوشیاری و ای‌ کیو بالا خود ببخشید، همان گونه که شاهد هستید من بنا به نظرِ شما از هوش بهره ائی نبرده ام، / برای من سند ارزش ندارد به خاطرِ از پوشاندنِ بسیاری حقایق خیلی‌ چیزها ذکر نمی‌شود، برایِ دلخوشی خود بیاورید که به باورتان لطمه نخورد ، آخر بهأیان همه فرشته خو هستند و اصلا با واژه خطا نا آشنایند، متاسفم بگویم بسیار از روانِ انسانها غافل اید و فقط به فرمولهأیی که به خوردتان داده اند اکتفا می‌کنید.
‌چهارشنبه 3 ارديبهشت 1393 - 00:20
azadi199 - پاریس - فرانسه
shirzan e irani - استکهلم - سوئد- عزیز، این مطلب را از این جهت نوشتم که شما در چند کامنت قبلی‌ روی آن اصرار داشتید، و وگر نه قصد توهین و یا بی‌ احترامی نداشتم. خواهش من از شما و دیگر دوستان که با این آئین موافق نیستند این هست که مستند مطلب بنویسید، با ذکر منبع خبر، چون که ما در چند دهه گذشته از این شایعات ناجوانمردانه و کذب خیلی‌ آسیب دیده ایم.
‌چهارشنبه 3 ارديبهشت 1393 - 18:26
azadi199 - پاریس - فرانسه
shirzan e irani - استکهلم - سوئد- و اما در باره پرویز ثابتی، باید گفت که او در مورد فرزندانش بسیار هوشمندانه عمل کرده است. سایت ویکیپدیا مینویسد که دختر او پردیس ثابتی، متولد ۱۳۵۴ در تهران در ۳۸ سالگی به عنوان استاد یار در دانشگاه هاروارد مشغول به کار است، و به قول سی‌ آن آن ، ایشان در سال ۲۰۰۷ به عنوان یکی‌ از ۸ نابغه, که جهان را متحول خواهند کرد انتخاب شده اند. من ثابتی را خوب نمیشناسم، ولی‌ حدسم این است که انسان بسیار با هوشی باید بوده باشد, ولی‌ از این هوش و استعداد در مسیر درستی‌ استفاده نکرده، مخصوصا در سال‌های قبل از انقلاب. در مورد ایشان و خانواده پدری و مادری ایشان بیشتر تحقیق خواهم کرد.
‌چهارشنبه 3 ارديبهشت 1393 - 18:36
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.