افشـای راز 3 جنــایت
روزنامه ایران : گمشدن مرموز مادر و پسر ثروتمند در سفر به نمکآبرود پرده از راز سه جنایت آتشین برداشت.
زنگهای بیپاسخ
آذرماه سال گذشته زنی با مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران ادعا کرد خواهر 58 سالهاش به نام «رخساره» و «فرزان» پسر 19 سالهاش به نمکآبرود رفته و پس از دو روز، دیگر تماسهایمان را جوابگو نیستند و به طرز مرموزی گمشدهاند.
باتوجه به اینکه مادر و پسر همزمان ناپدید شده بودند بازپرس عموزاد از شعبه 13 دادسرا تیمی از اداره 11 پلیس آگاهی تهران با حساسیت ویژهای دست به کار شدند.
خاله خانواده که نگران بود در بازجوییها گفت: «رخساره» و «فرزان» روز پنجم آذرماه برای رسیدگی به امورات ملکی خانهشان واقع در خیابان ونک را ترک کرده و به نمکآبرود رفتهاند و ساعت 11 شب در تماسی شنیدیم به آنجا رسیدهاند. دو روز بعد از آن ما با تماسهای تلفنی از حال همدیگر مطلع بودیم که ناگهان تماسهای ما قطع شد و آنها دیگر پاسخگوی تماسهای من نبودند با خاموش شدن موبایلهایشان نگران شدم و پلیس را خبر کردم.
سفر به امریکا
همزمان با این تجسسها و در حالی که هیچ سرنخی از مادر و پسر به دست نیامده بود، مرد ناشناسی سوار بر خودروی « بی ام دبلیو» به خانه آنها در یک برج رفته و نزد نگهبان ساختمان ادعا میکند «رخساره» و «فرزان» ایران را ترک کرده و بهامریکا رفتهاند.
عجیب اینکه مرد ناشناس قصد داشته با کلیدی که به همراه داشته به خانه مادر و پسر گمشده برود که نگهبان این اجازه را به وی نداده بود.
پلیس جنایی که در جریان این مرد ناشناس قرار گرفته بود بلافاصله با بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته پی بردند خودرو به جوان 22 سالهای به نام محمد که مردی افغان است اجاره داده شد و در اختیار وی قرار دارد.
آدمکش آشنا
تصویر محمد از سوی نگهبان برجی که خانه مادر و پسر گمشده در آنجا قرار داشت شناسایی شد و کارآگاهان به تعقیب وی دست زدند تا این که روز سوم دیماه این مرد مرموز در منطقه محمدشهر کرج دستگیر شد.
محمد در بازجوییها گفت: با «رخساره» خانم و پسرش برای سرکشی املاکشان به نمکآبرود رفتم و 15 روز بعد به همراه آنها به تهران برگشتم و از آنزمان به بعد دیگر از سرنوشت آنها بیاطلاع هستم و احتمال میدهم کشور را برای سفر به امریکا ترک کرده باشند.
محمد دروغ میگفت چرا که بررسی از اداره گذرنامه نشان داد این مادر و پسر ایران را ترک نکردهاند و خاله خانواده نیز از این سفر ناگهانی اطلاعی نداشت.
چاه مرگ
این بار محمد چارهای جز اعتراف نمیدید. وی در ادعاهای تکاندهندهای گفت: مادر و پسر را کشته و اجسادشان را در داخل یک چاه سوزانده است.
وی به کارآگاهان گفت: «هزار و 600 سکه تمام بهار آزادی برای «رخساره» خانم خریدم و وی نیز در ازای سکهها چند چک به من داد، اما همه چکها در زمان سررسید برگشت خوردند؛ زمانی که برای سرکشی املاک به نمکآبرود رفته بودیم، باز درباره پولسکهها با هم صحبت کردیم و «رخساره» خانم گفت همه پولهای خود را از کشور خارج کرده و در حال حاضر پولی در اختیار ندارد و ادعا کرد هر زمان به امریکا برسد، پول سکهها را برایم ارسال میکند. من که به وی دیگر اعتمادی نداشتم نقشه قتل مادر و پسر را کشیده تا بتوانم دار و ندارشان را بهدست آورم.
وی افزود: «در مسیر بازگشت از نمکآبرود به سمت تهران بود که با طرح و نقشه قبلی و با استفاده از آبمیوه مسموم، مادر و پسر را بیهوش کردم و آنها را به داخل باغ خود در روستای «خوشنام» در ملارد بردم و در حالیکه هر دو کمی به هوش آمده بودند آنها را به داخل چاه داخل باغ انداخته و با ریختن بنزین، هر دو را آتش زدم.
قتل یک دختر
«محمد» جنایت خاموش دیگری نیز داشت که دختری 20 ساله به نام «زهرا» را به قتل رسانده بود. این مرد افغان دربازجویی ها گفت:«زهرا» دختر مورد علاقهام بود و قصد داشتم تا با او ازدواج کنم اما پس از آنکه با هم درگیر شدیم «زهرا» گفت که نمیخواهد با من ازدواج کند. برای انتقام از او با همان شیوه بیهوشی وی را نیز به داخل چاه انداخته و جسدش را به آتش کشیدم.
با اعترافات هولناک این مرد جنایتکار کارآگاهان جنایی تهران دریافتند خانواده زهرا نزد پلیس آگاهی شهریار ماجرای گم شدن دخترشان را اطلاع دادهاند.
وقتی کارآگاهان اداره 11 تهران از «محمد» شنیدند که دو هموطنش به نامهای «نبی» و «پیروز» 22 و 20 ساله وی را در جـــــــنایتها همراهی کردهاند آنان را نیز بازداشت کردند و با راهنمایی سه مرد جنایتکار روز 25 فروردین ماه به همراه بازپرس عموزاد، بازپرس احمدی از دادسرای ملارد، پلیس آگاهی شهریار، تیم تشخیص هویت، تیم آتشنشانی و پزشکی قانونی به باغ «محمد» رفته و ساعت 5/4 عصر توانستند اجساد سوخته «رخساره»، «فرزان» و «زهرا» را از قعر چاه بیرون بکشند.