.ایستگاه شکم؛ گوشت‌خواران به پیش

دنی میتزمن

بولونیا - شمال ایتالیا

 

امیلیا رومانیا منطقه‌ای در شمال ایتالیاست که به اغذیه‌فروشی‌های باکیفیتش شناخته می‌شود؛ پرهیز از غذاهای گوشتی در اینجا کار دشواری است.

یکی از اسامی مستعار شهر محل زندگی من "بولونیا لا گراسا" یا "بولونیای چاق" است.

در اینجا رژیم غذایی همان قدر مدیترانه‌ای است که در هندوستان.

مارتادلا، نوعی سوسیس که در جاهای دیگر، بولونیا خوانده می‌شود و پدربزرگ کالباس آمریکایی به حساب می‌آید، از این شهر می‌آید. همچنین راگوی معروف بولونیا.

در این شهر، گوشت حکمفرمایی می‌کند.

ولی عادلانه نیست که تنها روی بولونیا انگشت بگذاریم. در‌ واقع، می‌توان کل منطقه داخلی امیلیا رومانا در شمال ایتالیا را "امیلیا لا گراسا" نامید.

شهر پارما، زادگاه ژامبون پارما، تنها یک ساعت با اینجا فاصله دارد؛ حتی مودنا، در ۲۰ دقیقه‌ای اینجا، نیز غذاهای سنتی خودش را دارد که از گوشت خوک تولید می‌شود و معمولا این موقع از سال خورده می‌شود.

 
در این شهر، گوشت حکمفرمایی می‌کند

اینجا احتمالا تنها جایی است که می‌توانید در آن میدانی پیدا کنید که وسطش یک مجسمه برنزی خوک قرار دارد.

قدیس‌ها و قهرمانان ملی را فراموش کنید؛ اینجا گوشت پادشاه است.

این غذاهای گوشتی برای بسیاری از بازدیدکنندگان یکی از جاذبه‌های منطقه به شمار می‌آید، ولی من از نظر غذایی، بدترین مکان را برای زندگی انتخاب کرده‌ام.

مشکل اینجاست که من گوشت نمی‌خورم. این موضوع برای مردمانی که گوشت سرخ‌کرده و کبابی را غذایی لذیذ می‌دانند، قابل درک نیست.

آنها با حیرت و ترحم به من نگاه می‌کنند.

"تو گوشت نمی‌خوری؟" این سؤال را با لحنی از من می‌پرسند که یاد روزی می‌افتم که دختری در مدرسه به من گفت به شکلات حساسیت دارد.

"به انتخاب خودت گوشت نمی‌خوری؟" حالا کمی انزجار هم به حیرتشان اضافه شده است. با سرافکندگی و طوری که انگار می‌خواهم خودم را از رانده شدن نجات دهم، می‌گویم: "خب، البته ماهی می‌خورم. یعنی گیاهخوار نیستم."

گیاهخواری در اینجا نوعی بیماری عجیب و غریب به شمار می‌آید و کلمه "وگان" تقریبا به کلی ناشناخته است.

وگان زیرمجموعه‌ای از گیاهخواری است و پیروان این رژیم غذایی هر نوع محصول حیوانی را چه در غذا و چه در مواد مصرفی خود حذف می‌کنند.

اگر فکر می‌کنید که مبالغه می‌کنم، باید بگویم که اخیرا همسایه‌ام از من خواست تا برای ارزیابی بازار با او همراه شوم.

او می‌گوید: "دنی، دوست داری برویم کمی پروشوتو کوتو امتحان کنیم؟" پروشوتو کوتو نوعی ژامبون پخته است.

با خنده می‌گویم: "گابریلا، من گوشت نمی‌خورم. یادت هست؟" با تعجب به من نگاه می‌کند و می‌گوید: "ولی این گوشت نیست. پروشوتو کوتو است."

لبخند من تبدیل به قهقهه می‌شود.

رفتن به یک رستوران سنتی (یا تراتوریا) هم تجربه جالبی است.

همیشه می‌دانم که قرار است چه چیزی بخورم: تالیاتلی با قارچ. دلیلش این نیست که علاقه خاصی به تالیاتلی یا قارچ دارم، بلکه می‌دانم که این تنها غذای غیرگوشتی است که در اینجا گیرم می‌آید.

البته نباید بی انصاف بود: تورتلینی با ریکوتا هم هست، ولی من چندان علاقه‌ای به آن ندارم.

گارسون‌ها، برخلاف مردم عادی، هنگامی که جمله کفرآمیز "من گوشت نمی‌خورم" را می‌شنوند، جا نمی‌خورند.

آنها با خونسردی می‌گویند "اشکالی ندارد."

نبرد غذایی بولونیا

 
در سال ۱۹۸۲ میلادی، اتاق بازرگانی بولونیا به آکادمی آشپزی ایتالیا دستور داد تا یک دستور پخت رسمی تهیه کند
مواد لازم شامل پانچتا، شراب سفید و شیر است
باید با تالیاتلی، و نه اسپاگتی، سرو شود
در سال ۲۰۱۰ گروهی از آشپزهای ایتالیایی اقدام به برپایی روز جهانی برای ترویج "دستور پخت اصلی" کردند

بعد مکالمه‌ای که بارها شنیده‌ام، تکرار می‌شود. اول می‌گویند: "گوشت نه، ولی یک کم «آفتاتی میستی» چطور؟" برایشان توضیح می‌دهم که ژامبون سرد هم با اینکه شبیه به خود حیوان نیست، از گوشت تولید شده است.

بعد می‌گویند که خیلی از پاستاهای آنها گیاهی است.

می‌گویند: "تورتلینی خانگی هم داریم." توضیح می‌دهم که داخل خمیر تورتلینی هم،با اینکه دیده نمی‌شود، از گوشت پر شده است.

ولی از همه جالب‌تر هنگامی است که می‌گویند یک سس سبزیجات خیلی خوشمزه دارند.

می‌گویند: "نخود و پیاز دارد. خب، یک کم هم بیکن (گوشت نازک خشک شده) دارد، ولی خیلی کم. اصلا متوجهش نمی‌شوید." اینجاست که خنده‌ام می‌گیرد و همان تالیاتلی با قارچ را سفارش می‌دهم.

انتخاب غذای اصلی آسان‌تر است: هیچ حق انتخابی نیست.

حتی اگر ۱۰ غذای اصلی در فهرست غذا (منو) باشد، هیچکدام نیست که از گوشت درست نشده باشد. این روزها دیگر سوال هم نمی‌کنم. فقط یک بشقاب سبزیجات کبابی سفارش می‌دهم، چون امکان دارد که سیب زمینی را در روغن حیوانی سرخ کنند.

اهالی امیلیا کریسمسی را که گذشت با غذاهای محلی گوشتی‌شان جشن گرفتند. یکی از آنها کوتکینو است؛ سوسیس بزرگی که آب‌پزش می‌کنند و شب سال نو با عدس سرو می‌شود.

یکی دیگر زامپونه است که شبیه به کوتکینو است ولی با پاچه خوک درست می‌شود. این، غذای مخصوص کاستلنوو رانگونه است؛ شهر کوچکی در نزدیکی مودنا که زمانی جمعیت خوک‌هایش بیشتر از جمعیت انسان‌هایش بوده است.

در اینجا هر سال در زمستان جشنواره سوپرزامپونه برگزار می‌شود که در آن، تولیدکنندگان محلی برای شکستن رکورد جهانی خودشان در بزرگترین زامپونه جهان، با یکدیگر رقابت می‌کنند.

بله، درست حدس زده‌اید. اینجا همان شهری است که مجسمه خوک در میدان اصلی‌اش قرار دارد: درست روبروی کلیسا. هر چند کشیش دل خوشی از این موضوع ندارد.

احتمالاً او هم گیاهخوار است.

+49
رأی دهید
-22

winnie1987 - بيرمنگهام - يوكي
یام یام یام
جمعه 13 بهمن 1391 - 02:37
Dracula - ترانسیلوانیا - رومانی
به به عجب گزارش اشتها آوری..منکه بعدش رفتم کلی انواع ژامبون خریدم.پیش بیاد حتما یه سفر میرم این منطقه ایتالیا تا این ژامبونها و گوشتهای خوشمزه رو امتحان کنم.
جمعه 13 بهمن 1391 - 03:35
Geelongcat - سیدنی - استرالیا
من هم اینجوریم - گوشت نه - مرغ نه -- ولی‌ ماهی‌ و سبزیجات بله.
جمعه 13 بهمن 1391 - 07:50
massoudoslo - اسلو - نروژ
به به
جمعه 13 بهمن 1391 - 10:48
hassan5 - تهران - ایران
انسان حیوانی است گوشت خوار.از وقتی که ادم گوشت را شناخت توانست فکر کند و کار کند و بدینوسیله ادم متفکر شد!؟!انهائیکه گوشت نمیخورند یک چیزیشان میشود
جمعه 13 بهمن 1391 - 17:29
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.