نامه ی محمد نوری زاد به رییس قوه ی قضاییه : جرات کنید و احمدی نژاد و رهبری رابه محکمه فرابخوانید

سلام به محضرحضرت آیت الله شیخ صادق آملی رینه ای لاریجانی
 
اگر از من مکدر نمی شوید، یک حقیقت جاری را با شما درمیان بگذارم. حقیقتی که چندان هم ازنگاه اطرافیان شما پنهان نیست. حقیقتی که “لازمه اش” ازمقام شامخ شما ارتزاق می کند.
 
و به تعبیری: حیات و مماتش به وجود مبارک شما بند است. و آن این که: جناب شما، فارغ از همه ی هیاهوهایی که برایتان آراسته اند، نفر ششم دستگاه معهود خویشید. چه بشود که با ارفاق و اغماض بشوید نفر پنجم.
 
این حقیقت جاری، همان است که به وجود مبارک شما محتاج است. برای چه؟ تا آن چهار پنج نفری که نفوذشان از جناب شما بیشتر و نافذتر است -بی حضور شما- آجرهای رفاقت و رعایت را برهم بچینند و چفت و بست ظاهری اش را برای شما باقی گذارند.
 
مثلا با شرمندگی بگویم که جناب رییسی، شاید بیست برابر شما در دستگاه قضایی نفوذ دارد. و شما برای او، آنسوتر از تعارفات معمول و متداول، “مکملی” بیش نیستید. و مگرجناب اژه ای، که از صندلی وزارت به کرسی دادستانی تنزل فرمود، پس و پشت تبسم های متداولش را برای شما معنا می کند؟ یا جناب حجازیِ بیت، مگر برای استقلال دستگاه قضا و قعی می نهد که مأموران و بازجویان وزارت اطلاعات، آنگاه که برای متهمین یا بهتر بگویم: سوژه های خود سه سال و چهارسال و ده سال حبس وشلاق دیکته می کنند، سه قاضی فلک زده ی شما – آقایان صلواتی و پیرعباس و مقیسه – را بقدر یک رهگذر اطراف دادسرای انقلاب بحساب آرند؟
 
شاید برمن بربخروشید و بفرمایید که نخیر، من نفراولم. با شرمندگی می گویم: نیستید. با اطمینان می فرمایید: هستم. به آرامی می گویم: نیستید. برافروخته می فرمایید: اگرمی خواهی قدرت ونفوذ و استقلال و برتربودن مرا بیازمایی یک نمونه بگو تا قاطعیت وبُرد و تامّ الاختیاربودن مرا تماشا کنی.
 
می گویم: گرچه من خود به پایان این هماورد طلبی شما واقفم اما این شما و این چند نمونه ای که می آورم:
 
۱ – برادران خودتان را به محکمه بخوانید. هم رییس مجلس را و هم آن یکی را که کمی شوخ است و سخن به مطایبه می راند و از جایگاه یک مترسک حقوق بشری مدعی است که “درایران، ما زندانی سیاسی نداریم و شکنجه ای هم در کارنیست و همه چیزنظام در امن و امان و صحت و سلامت و انصاف وعدل است.” به اولی بگویید: گذشته از این که شما یک نظامی هستی و در کار سیاست دخول کرده ای و این دخول سراسیمه ی تو و طایفگان سپاهی ات مخالف قانون و فرمان امام و اساس حکومت است، اسنادی نیز برای من ارسال شده که نشان می دهد دست تو به اموال مردم آلوده است. من از جایگاه مدعی العمومی تو را به محکمه می خوانم. بیا و به پرسش های تمام نشدنی ما پاسخ بگو.
 
به آن یکی هم که شوخ و شنگ است بفرمایید: اخوی، شما که به کشاورزبودن خود می نازی و اجداد کشاورزت را شاهد مثال می آوری و به گندم وجوی کاشته ات اشاره می کنی و نکته ای ازشترمرغ هایت نمی گویی، دریک قلم بما بگو این صدها هکتار زمینی را که در همین چندسال اخیر صاحب شده ای از کجا آورده ای؟ تو که مثل خود من اهل اطراف آمل و رینه و پردمه ای. در ورامین چه می کنی؟ نه ارث پدری ما راه به این سوی می کشد و نه اگر کلاه ما به ورامین می افتاد راهمان را کج می کردیم. به وی بفرمایید: اخوی، شما که به گندمکاربودن  و جوکاربودن خود می نازی، به ما بگو در یک شرایط مساوی، این همه برخورداری از درهای گشوده آیا برای دیگران هم مهیا بوده است؟ یعنی یک آدم بی نشان هم اگر در کنار شما قرار می گرفت آیا می توانست صبح به اداره ی ثبت ورامین داخل شود و ساعتی بعد با سندهای منگوله دار از آنجا بیرون بزند؟
 
نیزبه ایشان بفرمایید: اخوی محترم، اگر بفرض محال دروغ گفتنِ مردم امری پذیرفتنی باشد، دروغ گفتن مسئولین جرمی محرز و قابل پیگرد است. این که شما می گویی ما درایران شکنجه و زندانی سیاسی نداریم، نه یک دروغ، که یک جرم آشکار است. به وی بفرمایید: اخوی، پیش هرکس اگر معلق می زنی پیش خود ما مزن. که ما خود بهتر از هرکسی می دانیم در دستگاه قضایی مان چه می گذرد. ما که بهتر می دانیم این براداران امام زمانی اگر بروند کلاه یکی را بیاورند، سرطرف را می آورند.
 
به وی بفرمایید: ما خودمان در داستان کوی دانشگاه هرچه پرپرزدیم، این برادران امام زمانی یک برگ سند ندادند دستمان. چرا بدهند؟ چاقو مگر دسته اش را می برد؟ ما مگرمی توانستیم آن بسیجی هایی را که به کوی دانشگاه حمله کردند و چشمها را دریدند و تن و بدن دانشجویان را سیاه کردند و اموالشان را دزدیدند و تخریب کردند، محاکمه کنیم و به زندانشان بیاندازیم؟ یکی از اینها را که به زندان می انداختیم فردا مگر تره برای ما و اشارات ما و فرامین بعدی ما خورد می کردند؟ پس ای برادر، دروغ ممنوع. لطفاَ زیپ دهانت را بکش و بیش  از این آبروی نداشته ات را برطبق رسوایی مریز.
 
۲ -  اگر معتقدید فرد نخست و مستقل دستگاه قضایی هستید، ازهمان جایگاه مدعی العمومی، این آقای احمدی نژاد را بخاطر سالها تحقیر ایرانیان و تاراج اموالشان و برکشیدن دزدان و داخل کردن دزدان به جایگاه مسئولیت، یک بار، آری یک بار، به محکمه بخوانید. شما سه برادر عجبا که چقدر ترسو هستید. همه ی غوغای شما در شعار های پرطمطراق و توخالی محدود است.
 
گرچه این احمدی نژاد هم در شعارگویی و شعارخواری دست کمی از شمایان ندارد اما هرچه که ندارد، یک عربده هایی به اسم جسارت دارد. از او یاد بگیرید و یک یا اللهی بگویید و چنگ درچنگ او بیاندازید. اولی درمجلس و دومی دردستگاه حقوق بشری وشما نیز در دستگاه خودتان. دستگاه ها را بکار اندازید و یک سمفونی نترسیدن بکار اندازید. مردن یک بار و شیون یک بار.
 
از چه می ترسید؟ سند ومدرک علیه شما دارد که دارد. این همه خفت را چرا با خود حمل می کنید؟ پاچه ها را وربکشید و به میدان بیایید. در یک قلم از محمد رضا رحیمیِ دزد شروع کنید و بعد از صادق محصولی و مشایی و پاسداران دزدی که دست به دست احمدی نژاد داده اند، دست به گلوی خود او ببرید. البته نه برای گروکشی و دعواهای بین المجالسی. بل بخاطر سالها دزدی و تحقیری که آوار احمدی نژاد و یارانش بر سر مردم ایران و تاریخ این سرزمین فرو باریده اند.
 
۳ – اجازه بدهید جلوتر نروم. از این روی فرد خام و ناپخته وبی تجربه ای چون شما بر سر دستگاه قضا گمارده می شود که حرف شنو باشید. و البته ماشین امضا. اگر بنا بود شما کارکشته و استخوان خرد کرده ی دستگاه قضا بودید و هرازگاهی فرمانروایان خود را به قانون و تبصره های قانونی ارجاع می دادید و یک “نمی شود” تحویلشان می دادید، کارها به کامشان تلخ می شد که. شما “باید”، آری “باید” خام و ناپخته می بودید.
 
۴ – من اگر خیلی بخواهم آرمانی بیندیشم باید می گفتم: شما در مقام رییس دستگاه قضا باید شخص رهبر را بخاطر خیلی کارهایی که در پس و پشت حقوق بدیهی مردم کرده و می کند به محکمه فرا بخوانید. و مثلا از وی بخاطر حساب های مالی ناپیدا و نامشخصش پرسش کنید. که چرا پول های مردم را و میزان آنها را آشکار نمی کند و بی اجازه ی مردم به جاهای مختلف پول سرازیرمی کند. راز خام بودن شما و اطاعت بی چون و چرای شما به همین مواقف مربوط است. خنده دار نیست این جمله ی شما که فرموده اید: ما مطیع هماره مقام معظم رهبری هستیم؟ ظاهراَ شما باید مستقل باشید.
 
۵ – اجازه بدهید از تخته سنگ های عظیم الجثه ی سر راه شما نگویم. که خود می دانم شما نه مرد این خطرهای قضایی هستید و نه اساساَ شما را بر این جایگاه بلند نشانده اند تا به درون این درهای بسته سر فرو برید. پس، از چند سنگ ریزه ی قضایی با شما می گویم تا ببینیم میزان قدرت شما تا کجاست. مثل سنگ ریزه ای به اسم حقوق مدنی یک زندانی.
 
بعنوان نمونه خود مرا ممنوع الخروج کرده اند. از همان سه سال پیش. حالا که پرونده ام مختومه شده، همچنان ممنوع الخروجم. یک خودی نشان بدهید و از جایگاه پنجمی دستگاه قضا خود را به جای واقعی خود بکشانید تا ببینیم دستخط مبارک شما تا کجاها بُرد دارد. بخواهید زندانیان سیاسی مثلا به مرخصی بروند. بخواهید سالهای زندانی اینان به قدر واقعی اش تقلیل پیدا کند. و نه به اندازه ای که بازجوها به قاضیان شما دیکته می کنند.
 
۶ – من ازآقای طائب رییس اداره ی اطلاعات سپاه بخاطر ساخت فیلم علیه من و انتشارآن درفضای مجازی، به دادسرای ویژه ی روحانیت شکایت بردم. به قاضی که خود روحانی بود گفتم: یعنی می شود باور کرد که شما طائب را به اینجا بکشانید و بخاطراین جرم آشکار زندانی اش کنید؟ گفت: ما بزرگتر از طائب را هم به اینجا می کشانیم. که همانجا به وی گفتم: شوخی نفرمایید.
 
اکنون بعد از ماه ها جواب آمده که شکایت شما بی مورد است. یک تکانی به قلم مبارک خود بدهید ببینیم می توانید یک روحانی در اندازه ی طائب را بخاطر یک جرم آشکار و محرز و غیرقابل انکارش به محکمه بخوانید و به دست یک قاضی مستقل بسپاریدش؟ گرچه من به شما حق می دهم که چنین نکنید. چرا که این ناپختگی و حرف شنوی غلیظ شما بوده که شما را تا این مقام بالابرده. وگرنه ما و شما به نقض غرض مبتلا می شدیم.
 
۷ – من از آقای ضرغامی و مدیر سایت باشگاه خبرنگاران جوان بخاطر انتشار همان فیلم های غیراخلاقی که اداره ی اطلاعات سپاه علیه من ساخته بود شکایت کردم. بعد ازسه چهار ماه مرا خواسته اند که مدرکت کو؟ من همه ی مدارک را به آنها تحویل داده بودم. اما پرونده ی من از مدارک خالی بود. به قاضی شعبه ی چهار دادسرای ویژه ی فرهنگ و رسانه گفتم: چشم، من بازبرای شما مدرک می آورم. اما شما جرأت می کنی آقای ضرغامی را دست بسته به اینجا بیاوری و یک میلیارد خسارت بخاطر تخریب عاطفی و روانی خانواده ام از کیسه ی فرد خاطی بگیرید و به من بدهید؟ کاری که درجاهای دیگر و کشورهای دیگر به راحتی صورت می پذیرد. پوزخندی زد و با چهره ای عبوس و طلبکار گفت: از این خبرها اینجا نیست. اینجا فرهنگ و رسانه است. دلت خوش است بنده ی خدا.
 
گلی به گوشه ی جمال این قاضی که مرا “بنده ی خدا” خطاب کرد. اگرچه به مسخره. اما بازجویانی که پرونده های قضایی متهمان سیاسی را برای شما مهیا می کنند، ما وخانواده های ما را فاحشه هایی تعریف می کردند که “نظام لطف می کند که تکه ای نان جلوی ما می اندازد”.
 
حالا شما با ورود به جایگاه نخست دستگاه قضایی ببینیم می توانید آقای ضرغامی را دست بسته و چشم بسته به همان سلولهایی بیندازید که ما ماه ها درآنجاها حبس بودیم و درفشار جسمی و روانی؟ با این تفاوت که ما یک چند خط مطلب انتقادی نوشته بودیم و وی نه نوشته که فیلمی در حوزه ی خانوادگی و خصوصی علیه من منتشر کرده است. تا ببینیم نه میزان استقلال شما در بُعد قضایی، که میزان مسلمانی شما چه اندازه است.
 
۸ – سه سال است که دزدان اطلاعات و دزدان سپاه، لوازم شخصی مرا برداشته و برده اند. چندی پیش با هزار مکافات برای چندمین بار به قاضی اجرای احکام زندان اوین مراجعه کردم و در این خصوص از وی پرسش نمودم. که: بالاخره داستان این اموال شخصی من چه می شود؟ پاسخ وی همان بود که خود می دانستم: برای ما نفرستاده اند.
 
شما برای این که میزان استقلال و نفر اول بودن خود را در دستگاه قضایی کشور به ما ثابت کنید، نمی خواهد به سراغ برادران خود بروید. یا دزدانی چون احمدی نژاد و همدوشانش را به سلول های نفرت و قانون بسپرید. یا بسیجیان قلچماقی را که فاجعه ی خونین کوی دانشگاه را رقم زدند به زندان بیاندازید و از آسیب دیدگان آن فاجعه پوزش بخواهید، یا رهبر را برای پاره ای توضیحات به دستگاه تحت امر خود فرا بخوانید. یا طائب را و ضرغامی را با چشمان بسته به سلول انفرادی بیاندازید. من و شما نیک می دانیم که اینها شدنی نیست. دلیلش را خودمان می دانیم. هم ما و هم شما.  اما بیایید و برای اثبات نفر اولی خود دستور بدهید دزدان اطلاعات و دزدان سپاه، این اموال شخصی مرا به من بازبگردانند. من قول می دهم، امضا می دهم، به محض دریافت اموالم، یک نامه ی بلند بالا بنویسم و منتشرکنم و در آن با صدای بلند فریاد بزنم: جناب آیت الله شیخ صادق آملی رینه ای لاریجانی نه نفر پنجم، که نفر نخست دستگاه قضایی است. حالا دیگران هرچه می خواهند بگویند بگویند.
 
۲۳/۴/۹۱
 
با احترام: محمد نوری زاد
 

+146
رأی دهید
-54

time-to-say-goodbye - تورنتو - کانادا
بابا تو هم دلت خوشه ها، انقدر می‌کنن تو شکم اینا که تا ۲۰۰ سال دیگه هم صداشون در نمیاد
جمعه 23 تير 1391 - 23:31
فضول میرزا - استكهلم - سوئد
من که فکر نمیکنم فامیل ایشان رینه ای لاریجانی باشد، حتما بخاطر مصالحی جای دال را با نون عوض کرده ای!
جمعه 23 تير 1391 - 23:52
ghafas - مشهد - ایران
انا لله و انا الیه راجعون ....به حمید سمندریان سلام برسون !!
شنبه 24 تير 1391 - 00:17
IRAN+ISRAEL+USA 4EVER - مونیخ - آلمان
ایشان سوپاپ اطمینان رژیم جهل و جنایت و ادم خوار اشغالگر اسلامی هستند. ما مردم شریف ایران به چیزی کمتر از سرنگونی کامل حکومت اعدام و جهالت و پاکسازی کشورمان از این انگل‌های تازی تبار رضایت نداده و خواهان به دار کشیده شدن علی‌ خامنه‌ای معررف به علی‌ گدا به جرم جنایت بر علیه اقوام ایرانی‌ و تاراج ثروت‌های ملی‌ و ۱۰۰۰ کثافت کاری و جنایت دیگر در میدان توپخانه تهران هستیم.زنده باد قانون اساسی‌ مشروطه سلطنتی+ شاه.امین
شنبه 24 تير 1391 - 00:27
brother - لندن - انگلیس
باز این زر زد میگن ازادی نیست ولی این احمق هر چه دلش میخواد میگه بی عرضه از کار بیرونش کردن ناراحت است و زر میزند
جمعه 23 تير 1391 - 23:52
Nikta - تبریز - ایران
شما که دوست آقای خامنه ای و احمدی نژاد وامثالهم بودی با انتقاد از این دیکتاتور قرن این بلاها را به سرت آوردند، فقط خدا به داد زندانیان بی گناه که در چنگال این از خدا بیخبران اسیر هستند برسد. همه ما یک روز از دنیا میریم خوش به حال آنهایی که به جای خوردن حق مردم، دست مردم را گرفتند. به جای تظاهر و ریا قلبا خدا را شناختند و ازارشون به مورچه ای هم نرسید.
شنبه 24 تير 1391 - 00:39
naderan - یوتوبوری - سوید
مردم تا دیر نشده برخیزید.دنیا شما را حمایت میکنه.
شنبه 24 تير 1391 - 03:43
baran828 - تهران - ایران
یعنی اخر چی بسر این بنده خدا میاد؟!سرشو گرفته دستش ها.
شنبه 24 تير 1391 - 05:53
محمد طاهر حقیقتجو - کابل - افغانستان
به دادگاه کشاندن افرادی مثل احمدی نژاد و خامنه ای، خیلی بعید است، چون همه محاکم و دادگاه مال خود ایشان است و هر خواستۀ آنها در آنجا برآورده میشود. وای به حال مردمی بیگناه که مثل شما نمیتوانند اظهار نظر نمایند و در زندان های ایران فرسوده شده اند. شما که چندین بار بصورت مکرر شخص دادستان کُل را به ارزش تلقی نموده اید، آیا این درخواست شما مبنی بر محاکمۀ احمدی نژاد و خامنه ای غیر معقول نیست؟
شنبه 24 تير 1391 - 05:51
shayan-mir - کوآلالامپور - مالزی
brother - لندن - انگلیس: از این ادبیات ....دست بکش و یکم فکرتا بکار بنداز البته اگه مغز داری.این بنده خدا زندگی و خانوادش را به خطر انداخته اونوقت تو میگی از کار بیرونش کردند!!! بجای .... فکر کن البته از جمله اولت پیداست که ساندیس خوری:-))))))
شنبه 24 تير 1391 - 05:59
مانفرد - ایران - ایران
تو هم چپ وراست نامه بنویس/ما هم که فقط تو اینترنت اینها رو میبینیم ...راست یا دروغشو هم خدا میدونه.....از دختر 12 ساله بیگناه نمیگذرند اونوقت تو راست راست داری نامه مینویسی و همه رو به چالش میکشی؟....جالبه /هر زودپزی یه سوپاپ اطمینان میخواد
شنبه 24 تير 1391 - 07:32
برجعلی - كلن - المان
شرافت داشتن کاری است بس مشگل اما بی‌ شرافتی تا بخواهید آسان است . سوپاپ اطمینان خواندن این مرد که به راستی‌ مرد است ، یا دل نوشته‌هایش را ز‌ر زدن خواندن فقط و فقط از دهان انسان‌های بی‌ شرافت بیرون می‌‌آید . به راستی‌ که نوری زاد هم مرد است و هم شرافت دارد . ضمنا بهای شرافت داشتنش را بیش از اندازه پرداخته است . ز‌ر را هم کسانی‌ میزنند که در کشور امن با اسم مستعار هم شرافت گفتن حقیقت را ندارند
شنبه 24 تير 1391 - 08:12
Royan - کالیفرنیا - آمریکا
من تعجب میکنم که این توی ایران این همه نامه نگاری میکنه ولی هیچکس به دل نمیگیره و کاری بهش ندارند حالا چه کاسه ای پشت نیم کاسه است معلوم نیست ولی مثلا مادر ندا و سهراب اجازه ندارند عزا داری بکنند .
شنبه 24 تير 1391 - 08:23
ARTEMIS-SW - .پاريس - فرانسه
سوالی بی‌ جواب!!! مثل نوشتن مانیفست مستر گنجی از داخل زندان اوین!!! یک نفر یک کلمه ی مخالف میگوید کارش به شکنجه و اوین می‌رسد این شخص رسما انتقاد تند آب از آب تکان نمیخورد!!!
شنبه 24 تير 1391 - 09:41
brother - لندن - انگلیس
. shayan. با ادبیات اگر جانش در خطر بود هینهمه زر نمیزد پس ازادی و دمرکراسی وجود داره راستی ساندیس خوری شرف داره به کاسه لیس بودن غربیها
شنبه 24 تير 1391 - 10:35
anti-US - مونترئال - کانادا
در حرامی احمدینژاد همین بس که در همدستان او حرامزادگانی چون صادق محصولی وجود دارند که از بازمانده-های رژیم حرام اندر حرام حرامزادگان پهلوی دومند. مرگ بر پهلوی دوم شاه بزدل بیعرضه. مرگ بر احمدینژاد کثیف خونخوار. درود بر رضاخان که هرچند دیکتاتور بود اما دزد نبود و حداقل کشور رو از آخوندها پاک کرده بود که دوباره اون بزدل تاریخ (شاه دوم پهلوی) آخوندها رو وارد قدرت سیاسی کرد
شنبه 24 تير 1391 - 14:36
محسن ف - کرج - ایران
brother--تا دیروز این پاسدار خوب بود تا دهنش باز شد بد شد؟؟ ساندیس خوری واقعا لیاقت امثال شماست. ساندیس مثل بازیه موز واسه میمونه...رهبرانت تور ..حساب نمیکنن بیچاره و همین روزها رفتنین..
شنبه 24 تير 1391 - 15:54
ONLY BOY - اصفهان - ایران
حکومت فقط حکومت مولایم علی نه حکومت علی های تقلبی...
یکشنبه 25 تير 1391 - 10:25
محمد طاهر حقیقتجو - کابل - افغانستان
آقا توی زندان نامه نگاری میکند تا مردم فکر کنند که کسی است تا در برابر استبداد دینی وایستد، اما مردم ایران دیگه حالا همه نیرنگ های پشت پرده شما ها را بلد شده و لازم نیست بیش از این عوام فریبی کنید. بابا این حرف ها چیه میزنه وقتی کسی به آن عمل نمیکند و کسی نیست تا آنرا بشنود. راستش شما خیلی آرمانی فکر میکنید.
یکشنبه 25 تير 1391 - 12:19
maryamhedi - لوون - بلژیک
brotherاگه کاسه لیسی غربیها بده گورتو گم کن برو تو ایران ساندیستو کوفت کن
یکشنبه 25 تير 1391 - 15:47
andisheh mehr - لندن - انگلیس
خنده‌ام میگیره یاد حرف آقای جنتی می‌افتم که گفته بود آقای صادق لاریجانی در حوزه علمیه مشق‌هایش را خوب می‌‌نوشته وبه ریاست قوه قضایه منتخب شده اند. . کسی‌ که در حوزه علمیه مشق‌های خودش را خوب نوشته باشد و از بچه‌های اونجا نمره بیست گرفته باشد چه جوری می‌تونه خامنه ای را به محاکمه بکشه؟هااااها. . .
یکشنبه 25 تير 1391 - 15:43
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.