خواستگاری از دختران پولدار برای همسر شیک‌پوش

خواهر مهربان یک مرد وقتی به خواستگاری دختران پولدار می‌رفت همیشه غم به چهره داشت که نشان از رازی می‌داد.


این زن می‌دانست برای تبهکاری‌های شوهرش باید نقش خواهر وی را بازی کند و به تماشای مهربانی‌های مرد زندگی‌اش برای دختر دیگری بنشیند.

چندی پیش دختری دانشجو با مراجعه به دادسرای منیریه ادعا کرد خواستگارش وقتی به بهانه هزینه‌های عروسی و عقد پول از وی گرفته است، ناپدید شده و دیگر خبری از وی در دست نیست.

دختر جوان که «مهشید» نام دارد به دادیار پرونده گفت: یک روز در اتوبوس BRT با زنی جوان آشنا شدم که ادعا کرد برادرش دارای مدرک مهندسی مکانیک بوده و در شرکتی خصوصی معاون رئیس است. وی افزود: آن زن که خود را «سحر» معرفی می‌کرد با بیان اینکه برای ازدواج وی با دختری مناسب جست‌وجو‌ی زیادی کرده است از من شرایط خانوادگی‌ام را پرسید. گفتم پدر و مادرم هر دو پزشک هستند و خانه‌مان در میرداماد است، الان هم خودرویم را چون آرم طرح ترافیک ندارد در ایستگاه مترو گذاشته و به مرکز شهر آمده‌ام.

وقتی شرایطم را شنید، گفت پدر و مادرش در اصفهان زندگی می‌کنند و پدرش یک مغازه‌دار در حوالی میدان امام است، البته ته‌لهجه اصفهانی هم داشت که همین موجب شد باور کنم. اجازه خواست شماره‌ام را داشته باشد تا اگر تمایل داشتم به خواستگاریم بیایند، پذیرفتم و شماره را دادم.

مهشید آهی کشید و گفت: احساس کردم اینگونه ازدواج برایم بهتر باشد. فردای همان روز سحر به من زنگ زد و گفت با برادرش در محل قرار منتظر من است. پذیرفتم و در میرداماد همدیگر را دیدیم. «محمود» پسری شیک‌پوش و بسیار خجالتی بود، بیشتر از او خواهرش با من حرف زد. شنیدم پدر و مادرش به خاطر بیماری‌ای که دارند خواسته‌اند همه کارها صورت بگیرد و روز عقد آنها به تهران بیایند. البته در تماس با پدرش که سحر با موبایلش شماره را گرفت، من با مردی که صدای پیرمردگونه داشت حرف زدم. او مدام می‌گفت عروس خوبم! و خیلی برایم این لحظات شیرین بود.

همان شب خانواده‌ام را در جریان قرار دادم. آنها پذیرفتند آقا مهندس خجالتی را ببینند. 2 روز بعد سحر و محمود به خواستگاری‌ام آمدند. زن جوان طوری حرف می‌زد که کسی نمی‌توانست خام نشود. هر شرطی گذاشتم، پذیرفتند؛ حتی میزان مهریه که عدد سال تولدم بود. خیلی خوشحال بودم و قرار گذاشتیم یک ماه بعد مراسم عقد بگیریم. از فردای خواستگاری من و محمود مدام همدیگر را می‌دیدیم و حرف می‌زدیم. مرد خوبی به نظر می‌رسید، همیشه سعی داشت هر چه می‌گویم را تایید کند. این مقداری غیرعادی بود تا اینکه یک روز دیدم دلواپس است. وقتی پرسیدم، شنیدم مدتی پیش دسته چک پدرش را دزدیده‌اند و با وجود اینکه پلیس در جریان است دزدان چک‌های بلامحل کشیده‌اند و حساب بانکی پدرش که مرد آبروداری است مسدود شده و طول می‌کشد تا اجازه برداشت داشته باشد. دلداری‌اش دادم اما نگرانی او بیشتر بابت هزینه‌های مراسم عقد و خرید طلا و جواهرات بود که باید پول را از پدرش می‌گرفت. ابتدا گفت پدرش از همکارانش قرض می‌گیرد، روز بعد با ناراحتی ادعا کرد پدرش گفته نمی‌تواند چنین کاری بکند و آبروی چندین ساله‌اش در خطر است. دیدم شرایط بدی است، پیشنهاد دادم پول را از من و پدرم قرض بگیرد و وقتی حساب بانکی پدرش باز شد آن را پس بدهد.

ابتدا نپذیرفت، وقتی اصرار کردم قبول کرد و همان شب هر چه در حساب خودم داشتم را برداشت کردم و از پدرم نیز نزدیک 35 میلیون تومان قرض گرفتم و 50‌میلیون تومان به محمود دادم. خیلی از من عذرخواهی کرد. ساعت 9 شب بود که رفت تا صبح بیاید با هم برای خرید به بازار برویم، دیگر خبری از او نداریم و پس از 3 روز انتظار فهمیدم فریب خورده‌ام و ازدواجی در کار نبوده است.

وقتی این دختر جوان اصرار کرد داماد فراری دستگیر شود، تیمی از پلیس پایتخت وارد عمل شد و هنوز یک هفته نگذشته بود که تجسس‌ها نشان داد تاکنون نزدیک به 5 دختر در مناطق مختلف تهران اغفال شده و از همین زن و مرد تبهکار شکایت دارند. هیچ ردپایی از کلاهبرداران در دست نبود، حتی در آلبوم مجرمان عکسی از محمود یا سحر به دست نیامد تا اینکه دختری با مراجعه به پلیس ادعا کرد خواهر و برادری در خواستگاری از وی رفتار عجیبی داشته‌اند و وی مطمئن است آنها کلاهبردار هستند. «سارا» به ماموران گفت: مدتی پیش از دختردایی‌ام شنیدم یکی از دوستانش از دختر و پسری که می‌گفتند خواهر و برادر هستند رودست خورده و آنها به بهانه عروسی و ازدواج پیش آمده و از وی کلاهبرداری کرده‌اند. همین اتفاق برای من نیز افتاد و زنی به نام «رویا» در مترو سراغم آمد و با چربزبانی خواست با برادرش عروسی کنم. پذیرفتم، بعد شنیدم پدر داماد که در کار واردات است به خاطر ماندن بارهایش در گمرک با مشکل مالی زیادی مواجه شده، همان لحظه به یاد دختردایی‌ام و داستان دوستش افتادم. وقتی به داماد که «حسین» نام دارد گفتم می‌خواهد به وی قرض بدهم، خیلی زود پذیرفت و من سریع نزد پلیس آمدم.

با ادعای این دختر باهوش، پلیس خیلی زود سر قرار آخر داماد و سارا حاضر شد و وی را دستگیر کرد. ساعتی بعد نیز همدست وی که تجسس‌ها نشان داد همسرش است در خانه‌شان واقع در یوسف‌آباد به دام افتاد.

نام واقعی زن کلاهبردار «ساحره» بود. وی وقتی بازجویی شد به کارآگاهان گفت: تاکنون 18 بار به خواستگاری دخترانی رفتم که قصد داشتند با شوهرم ازدواج کنند و نزدیک به 500 میلیون تومان به جیب زده‌ایم. وی افزود: شوهرم مردی جذاب و خوش‌تیپ است و همین کافی بود تا دختران پولدار را فریب بدهم. گاهی حسادت می‌کردم اما از آنجا که «ناصر» مردی سالم است، می‌دانستم خطایی از وی سر نخواهد زد. ناصر نیز گفت: من فقط دستورات همسرم را انجام می‌دادم و خودم هیچ نقشه‌ای نداشتم. بنا بر گزارش خبرنگار «وطن‌امروز»، پلیس توانسته 18 دختر فریب‌خورده را شناسایی کند و تحقیقات برای دیگر اقدامات تبهکارانه این زوج ادامه دارد.

+151
رأی دهید
-68

mobareze khamoosh - پردیس - ایران
متاسفم برای دختر‌های ایرانی‌ که باورشون شده بدونِ مرد وجودشن تکمیل نمیشه،و با اینکه سطح مردهای ایرانی‌ خیلی‌ پایین تر از زنهاست باز خودشون رو مفت میفروشند!!
‌چهارشنبه 5 بهمن 1390 - 23:44
milad bandar - بندرعباس - ایران
از این دختر آخریه خوشم اومد دختر زبل و باهوشیه،کسی شماره شو نداره،میخوام ازش بخوام عروس نه نه م شه!!!!!
‌چهارشنبه 5 بهمن 1390 - 23:45
milad bandar - بندرعباس - ایران
بار کج به منزل نمیرسه!
‌چهارشنبه 5 بهمن 1390 - 23:46
new-iran - منچستر - انگلیس
mobareze khamoosh - پردیس - ایران. یه دکتر بری، خوب میشی.!!
‌پنجشنبه 6 بهمن 1390 - 00:37
myth-1 - منچستر - انگلیس
mobareze khamoosh - پردیس - ایران. یعنی منظورت اینه بابات سطحش از مادرت پایین تره .این بود منظوره پر محتوای شما؟ واینه سطح و داناییه شما!!!!؟؟
‌پنجشنبه 6 بهمن 1390 - 08:35
shahram407 - تهران - ایران
واقعا که!!! زنه چی گفته: از انجا که ناصر مرد ((سالمی)) بود... معنی سلامت روهم فهمیدیم!!! همچین زن کلاهبرداری همچون شوهر سالمی هم لازم داره دیگه!! زن از مرد بدتر مرد از زن شیادتر!!! باید جفتشون رو بندازن تو یک زندان تا. معلوم شه تقصیر کدومشون بیشتره!
‌پنجشنبه 6 بهمن 1390 - 08:50
YAS ABI - ببرسل - لز
میلاد بندر - بندرعباس - ایران. با حل گفتی‌، ولی‌ همون دختر اولیها بهترند. پول بهت میدن که مشکله پدرتون که تو گمرک کار می‌کنه بر طرف بشه بعدش هم تو ۴۰۰ میلیون گرفتی‌ ... آخه دختر پولداره دانشجوی بی‌ شعور نگفتی بریم خونتونو ببینیم؟ اصلا می‌خواد طلا بخره خوب پول تو جیب خودت باشه برین طلا بخرین. قراره عروسی‌ هم بدون حضور پدر و مادر طرف بوده، شرکت پسر رو هم ندیدی؟ چون کوت شلوار تنش بود آدم خوبیه.. عدم نمیدونه چی‌ بگه والا
‌پنجشنبه 6 بهمن 1390 - 09:22
felora - تهران - ایران
یکی ازدوستان خانوادگی ما اقای وکیلی هستن که میگن متاسفانه در تهران وبعضی از شهرهای دیگه از هر 5 ازدواج 3تا به طلاق ختم میشه و این اصلا ربطی نداره به اینکه ازدواج سنتی واز خواستگاری خانواده بوده یا دختر وپسر خودشون اشنا شدن . واقعا وضع عذاب اوری شده توی ایران !
‌پنجشنبه 6 بهمن 1390 - 10:38
mobareze khamoosh - پردیس - ایران
manchesters !بله دوستان،مرد‌های ایرانی‌ در باطن همون مرد‌های جاهلِ قدیمند ،با دو تفاوت:بدونِ مردانگی (معرفت و مرام)ِ مرد‌های قدیم و با یک تغییرِ اساسی‌ عشق به تظاهر به روشن فکری.حالا قضاوت با شماست که این آاشِ شوله قلم کار خوبه،بده؟!!!
‌پنجشنبه 6 بهمن 1390 - 10:39
farid turkeh - ايران - ايران
وقتی این دختر جوان اصرار کرد داماد فراری دستگیر شود، تیمی از پلیس پایتخت وارد عمل شد( یعنی‌ وقتی‌ حق حساب دادن)
‌پنجشنبه 6 بهمن 1390 - 10:59
myth-1 - منچستر - انگلیس
mobareze khamoosh - پردیس - ایران. شما خانوم ملکوتی و اسمانی هستی و امیدوارم هرچه زودتر از شراین خوکهای ایرانی نجات پیدا کنی و با یه مرد خارجی بقیه عمر عرفانیه خودتو ادامه بدی.
‌پنجشنبه 6 بهمن 1390 - 15:30
celtic warrior - سلتیک - اسکاتلند
mobareze khamoosh_ایران_پردیس. اینجا نیا مثل پسته ی بی مغز دهن بازکن اگه عقده داری اینجا جای خالی کردنش نیست پس دخترخوبی باش و حرفهای گنده تر ازدهنت نزن
‌پنجشنبه 6 بهمن 1390 - 19:51
Ramin.s - رستم آباد گیلان - ایران
پردیس،ایران اگه همه دخترهای ایرانی مثل شما فکر میکردن الان ماهم به سرنوشت دایناسور ها دچار میشدیم.
‌پنجشنبه 6 بهمن 1390 - 16:39
celtic warrior - سلتیک - اسکاتلند
mobareze khamoosh_ایران_پردیس. اینجا نیا مثل پسته ی بی مغز دهن بازکن اگه عقده داری اینجا جای خالی کردنش نیست پس دخترخوبی باش و حرفهای گنده تر ازدهنت نزن
‌پنجشنبه 6 بهمن 1390 - 19:51
mobareze khamoosh - پردیس - ایران
celtic و بقیه دوستان!!چیه؟لابد خیلی‌ دلتون می‌خواست الان دستتون بهم می‌رسید و با چاقو یا اسید منطقتون رو حالیم میکردید،نه؟،ها ها
‌پنجشنبه 6 بهمن 1390 - 21:20
beautysmile - ناتینگهام - انگلستان
خریت تا کی‌؟ آخه کدوم آدم عاقلی تحقیق نکرده و خانواده داماد رو ندیده بهشون پول قرض میده اونم تو این آشفته بازار.دخترا رو ابرا سیر می‌کنن پس نقش پدر مدارا چی‌ می‌شه این وسط؟؟
‌پنجشنبه 6 بهمن 1390 - 22:22
celtic warrior - سلتیک - اسکاتلند
mobareze khamoosh_ایران_پردیس. این دیگه چه حرفی بود زدی ؟؟ تو یه عده بیمار روانی را به عنوان نماینده مردان ایرانی معرفی میکنی؟ سطح بالابودن زنان ایرانی هم کاملا مشخصه بامهریه شماعزیزان سالی 11000مردایرانی به زندان میروند آیا این نشانه ی سطح بالابودن زنهای ایرانیه ؟/یه نصیحت بهت میکنم هروقت خواستی چیزی بنویسی اول درباره ی چیزی که میخوای بنویسی فکرکن بعد بنویس .
‌پنجشنبه 6 بهمن 1390 - 22:52
new-iran - منچستر - انگلیس
celtic warrior و myth-1. دوستان ولش کنید.طرف کلی "مبارزه!" کرده ولی شوهر درست حسابی گیرش نیومده حالا داره .... میگه.ها ها
‌پنجشنبه 6 بهمن 1390 - 22:25
mojtaba hashemi - دبی - امارات عربی متحده
دخترای شهری عقلشون کمه
جمعه 7 بهمن 1390 - 13:11
asal55290 - مشهد - ایران
شوهر منم خوش تیپه ها ها هتااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.
یکشنبه 9 بهمن 1390 - 06:19
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.