نوری‌زاد: شهروندان از آیت‌الله خامنه‌ای شکایت کنند

محمد نوریزاد در نامه هجدهم از همگان دعوت کرده ‌است تا دست به قلم ببرند و و شکواییه خود از آیت‌الله خامنه‌ای را بنویسند. آقای نوریزاد در گفت‌و‌گو با دویچه وله هدف از این کار را ایجاد شکاف در دیوار بتونی مسئولان می‌خواند.

 
 به گفته محمد نوری‌زاد، خروج حسین علایی از سپاه فتح باب خروج دیگران از سپاه خواهد شد

 

محمد نوری‌زاد، روزنامه‌نگار و کارگردان منتقد حکومت ایران در نامه هجدهم به آیت‌الله خامنه‌ای از همه اقشار جامعه تقاضا کرده است، «دست به قلم ببرند و نامه‌هایی شکوه‌گون» خود از آیت‌الله خامنه‌ای را به دستگاه قضایی کشور بنویسند، «بی‌آنکه قلم خود را به الفاظ ناشایست بیالایند».

محمد نوری‌زاد در این نامه خود را شاکی و آیت‌اله خامنه‌ای را متهم معرفی کرده است. نوری‌زاد نوشته است، «ساحت سوم را به برجِ بلند قاضی‌القضات کشورمان جناب لاریجانی احاله می‌دهیم.»

این روزنامه‌نگار و کارگردان منتقد حکومت ایران در ادامه نامه هجدهم به بیان شکوائیه خود از آیت‌الله خامنه‌ای پرداخته است.

در شکواییه محمد نوری‌زاد، آیت الله خامنه‌ای به «شفاف نبودن مواضع پولی»، «آسیب رسیدن به ذخایر انسانی و اعتباری و معرفتی و ایمانی و پولی مردمان ایران چه درداخل و چه در سطح جهان»، «رواج فضای امنیتی و رعب و وحشت درکشور توسط دستگاه‌های تحت امر ایشان» «سرعت گرفتن فرارمغزها»، «به حاشیه رفتنِ قانون»، «رواج سانسور شدید» و... متهم شده است.

محمد نوری‌زاد در گفت‌و‌گو با دویچه وله به محتوای نامه هجدهم پرداخته است. او همچنین درباره حسین علایی رئیس سابق ستاد مشترک سپاه که مقاله‌ی اخیر در روزنامه اطلاعات با واکنش تند هواداران آیت‌الله خامنه‌ای مواجه شده می‌گوید: «حسین علایی جزو سالم‌ترین شخصیت‌های سپاهی ماست. زندگی‌اش سالم است، گذشته‌اش سالم است.»

 

دویچه ‌وله: در نامه‌ هجدهم، اتهاماتی را علیه آیت‌الله خامنه‌ای برشمرده و نوشته‌اید که، «مهم حضور آیت‌الله خامنه‌ای در محکمه است». فکر می‌کنید اگر دیگر شهروندان به دعوت شما پاسخ گفته و از آقای خامنه‌ای به قوه قضاییه شکایت کنند نهایتا به حضور ایشان در دادگاه ختم خواهد شد؟

محمد نوری‌زاد: بدیهی است که نه! تنها اراده‌ای که من دارم، پس زدن یا ایجاد شکاف در دیوار بتنی غیرقانونی و نانوشته‌های است که در اطراف مسئولان بالا برده‌شده است.

هرگز در این ۳۳ سال به ما اجازه ندادند که به آن سوی دیوار برویم. وظیفه این دیوارها، صیانت از این افراد بوده و این‌که هیچ پرسشی از مردم، به آن سوی دیوار نرود.
 
این حق قانونی و بدیهی ما است که بتوانیم از مسئولان شکایت کنیم و خطای آن‌‌ها را برشماریم و آن‌ها را به محکمه فرابخوانیم.

فرضا اگر ما یک کشور کمونیستی، غیردینی و غیراسلامی بودیم، طبیعی بود اما حالا که ما مسلمانیم، اتفاقا باید انگیزه‌های بسیار شکوهمندتری باشد برای این‌که به راحتی بتوانیم از رهبر و از دیگران شکایت کنیم و آن‌ها را به محکمه فرا بخوانیم.

این‌که شما رهبر را به دادگاه فرا بخوانید و او با پای خودش بیاید و در محکمه پاسخ دهد، شدنی نیست و اصلا طنز است.

همین الان زندانی‌های سیاسی ما را در محاکم غیرقانونی و غیرعلنی، با جرایم از پیش مشخص بدون هیات منصفه محاکمه می‌کنند و کسی هم به آن‌ها نمی‌کند؛ من چگونه می‌توانم رهبر را به دادگاه فرابخوانم.
 
اما طرح چنین قضیه‌ای و بدیهی شدن چنین ماجرایی پسندیده است. این‌که همگان دست به قلم ببرند و از ایشان شکایت کنند و طرح این شکایت‌ها در عرصه‌رسانه‌ها، بسیار پسندیده است.

ما از این طریق در این دیوار ترک ایجاد می‌کنیم. بدیهی شدن چنین چیزی نشان از یک حق مغفول و فراموش شده است.

به نظر شما به چه علت آیت‌الله خامنه‌ای تاکنون در هیچ گفت‌وگویی با هیچ رسانه‌ی داخلی و یا خارجی حاضر نشده است؟ رهبر پیشین جمهوری اسلامی دست‌کم چندین بار با رسانه‌های خارجی گفت‌وگو کرده بود. علت خودداری آقای خامنه‌ای از مواجهه با رسانه‌ها چیست و آیا اطلاع دارید که کسی تا به‌حال چنین درخواستی کرده باشد؟

 اتفاقا در یکی از نامه‌های قبلی به همین مهم اشاره کردم که شما (آیت‌الله خامنه‌ای)  تا به‌حال در هیچ گفت‌وگو و در هیچ نشست خبری شرکت نکرده‌اید.

راز این عدم شرکت در این است که بسیاری از مسئولیت‌ها به ایشان ختم می‌شود. کار خبرنگار در چنین نشست خبری از دو حال خارج نیست؛ یا باید پرسش‌های کلیشه‌ای مطرح کند، از قبیل این‌که نظر شما راجع به شهید چیست، نظر شما راجع به آمریکا چیست؟… یا به محض این‌که فراتر از این پرسش‌های کلیشه‌ای، به مسائل روز جامعه بپردازد، طبیعی است که وارد ماجراهای حساسی می‌شود که اتفاقا بنا بر این است که وارد چنین قسمت‌هایی نشود و پرسیدن در آن زمینه‌ها باب نشود.

متاسفانه این موضوع برمی‌گردد به‌این که ما یک حریم تقدس نانوشته‌ای برای ایشان ایجاد کرده‌ایم و ایشان را فراتر از پرسش، در جایگاهی نشانده‌ایم که انگار پرسیدن در شان ایشان نیست. حال آن‌که بزرگان دینی ما، در معرض پرسش و انتقاد قرار می‌گرفتند.

روز شنبه ۲۴ دی‌ماه عده‌ای بسیجی مقابل منزل حسین علایی، رییس سابق ستاد مشترک سپاه تجمع کرده و علیه او شعار دادند. هم‌چنین ۱۲ سردار سپاه  مقاله ‌آقای علایی در روزنامه‌ی اطلاعات را پاشیدن نمک بر زخم رهبر انقلاب تعبیر کرده‌اند. به نظر شما، چرا بسیجی‌ها و سپاهیان، برشمردن دلایل سقوط حکومت پهلوی را توهین به رهبری تعبیر کرده‌اند؟

 پاسخ در سئوال شما مستتر است. ایشان (حسین علایی) به در گفته و دیوار شنیده است! ایشان گفته است شاه با چنین مشکلاتی روبرو بود و مثلا اگر این کارها را نمی‌کرد، ای بسا برقرار می‌ماند. ‌آن‌ها به خودشان گرفته‌اند، چون‌که آن مشترکات به عینه وجود دارد.

افسوس من از این است که جوانی که هنوز دست چپ و راست‌ خود را نمی‌شناسد، نه بویی از جنگ به مشامش خورده و نه سختی‌های آن روزگار را تحمل کرده، امروز می‌رود پشت در خانه ‌حسین علایی و مثلا او را "منافق" خطاب می‌کند. 

حسین علایی جزو سالم‌ترین شخصیت‌های سپاهی ماست. زندگی‌اش سالم است، گذشته‌اش سالم است. یک‌شبه او را "کفتار" می‌کنند، یک‌شبه او را "‌شمربن ذی‌الجوشن" می‌کنند.

دلیل آن این است که می‌گویند: تا زمانی که با ما و در کنار ما هستی و هم‌چنان تایید کننده‌ی رفتار ما هستی، در گردونه ‌ما هستی. ولی به محض این‌که از ما بپرسی چرا یا این‌که بخواهی متعرض رفتار ما شوی، ما آن‌چنان با تو برخورد می‌کنیم و تو را آن‌چنان به دوردست‌ها می‌تارانیم که کم‌ترین‌آن منافق،  شمربن ذی‌الجوشن یا کفتار خطاب کردن است.

این نشان‌ می‌دهد ما بلد نیستیم یا نمی‌خواهیم بدانیم که چگونه با معترضان و مخالفان رفتار کنیم. علت آن است که رواج اعتراض مبتنی با فروپاشی خود ما خواهد بود. حال آن‌که جامعه‌ی سالم به نقد پروبال می‌دهد و از نقد استقبال می‌کند.
 
آقای علایی عزیز، به همین دلیل مورد تعرض جماعتی قرار می‌گیرد که نمی‌خواهند آشفتگی در حوزه ‌سپاه ایجاد شود. چون خروج آقای علایی از مجموعه‌سپاه می‌تواند فتح بابی باشد برای خروج آشکار دیگرانی که مترصد گشایش هستند و این باعث آشوب و آشفتگی‌ در مجموعه و بدنه‌ سپاهی ‌می‌شود که الان اصرار دارند بدنه سپاه یک‌دست است.

متن نامه هیجدهم  محمد نوری زاد : من یهودی تو علی !

سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران
من این نامه را برای جناب شما سه چهار ماه پیش، درست فردای همان روزی نوشته ام که برادرانِ سپاهی به خانه ی روستایی و پدری من هجوم آوردند و بساط فیلمسازی مرا بار کردند و بردند تا به گمان خود اجازه ندهند من ازوحشت سرای اطلاعات وسپاه برای شما فیلم بسازم و شما را ازچند وچون رفتارهیولاگونشان با متهمان آگاه کنم.
اما اکنون، بنا بر انتشار آن دارم. به این دلیل که انتشار این نامه، آنهم درست بیخ گوش انتخابات مجلس، نه یک حرکت مغرضانه و ناجوانمردانه، که عین درستی و فرصت سنجیِ مشفقانه است. شاید انتشار این نامه، و سیل نامه هایی که بعد ازاین به سمت خانه ی شما روی خواهد آورد، جناب شما را برآن متمایل کند که زمان انتخابات را به فرصتی دیگرموکول فرمایید. معمولاً برگزاری انتخابات در یک کشور به شرایطی چند محتاج است که نخستینِ آن، وضعیت منطقی و متعادل جامعه است.
متأسفانه این روزها روند اوضاع درکشورما متعادل نیست. شمّ درست رهبریِ شما اتفاقاً همین روزها باید بکار افتد. ما صدای غلغل هزار حادثه را از درون این جامعه می شنویم. ظهور این همه بحران داخلی و بین المللی، و رواج و گسترش این همه فضای امنیتی برای محدود کردن معترضان و منتقدان، و حتمی شدن این همه انشقاق میان مردم، و پرهیز معترضان ازشرکت در انتخابات، نشان دهنده ی اوضاع نامتعارف در کلیتِ کشوراست. اطمینان دارم انتشار سیل آسای نامه هایی که بلافاصله بعد از انتشار این نامه شما را مخاطب خود قرار خواهند داد، علاوه بر ترغیب جناب شما برای به تعویق انداختنِ زمان انتخابات، ما و شما را به گردونه ای از آزمونهای اعتقادی مان نیز درمی اندازد تا بداینم رفتار ما تا کجا با آنچه که پیوسته شعارش را می دهیم، تناسب دارد.
پیش ازآوردن اصل نامه اجازه بدهید به یک خطای خودمانی اشاره کنم. این خطا، هم توسط ما که مخاطبان آرام و شنوای شما بوده ایم، هم توسط شما که مبدعِ تلفیقِ تاریخیِ اندیشه های خود بوده اید، درمیان ما رواج یافته است. منتها دربرآمدنِ این خطا، شاید آن کسی که بیش ازهمه ی مردم ایران سهم و نقش داشته، خودِ شما باشید.
بدون لکنت بگویم: این شما بوده وهستید که دراین سالهای رهبری، مرتب از ” عوام و خواص ” فرموده اید، وازفتنه ها و توطئه ها و خروج مخالفان از گردونه ی اطاعت ازعلی(ع). این شما بوده و هستید که به تناسب روحِ سخن، ازعبرت های عاشورا سند آورده اید. نیزبه تأسی از جناب شما، این هواداران و امامان جمعه ی شما بوده و هستند که مرتب به سرنوشت خوارج اشاره می فرمایند، و معترضان را با آنان یکی، و شما را با علی (ع) مترادف می دانند. مگراین خود شما نبوده و نیستید که مخالفان سیاسی خود را به چونیِ سرنوشت طلحه و زبیر انذارمی دهید؟ طوری که شنونده ی سخنان شما بلافاصله می داند: کسی که مخاطبان خود را به گسستِ تاریخیِ طلحه و زبیراشارت می دهد، غیرمستقیم به علی بودن خود بشارت می دهد.
درتازه ترین گویشِ اینچنینی خود، دردیدار با حامیانِ قمیِ خود به وضعیت فعلی ایران اشاره فرمودید. که: وضعیت فعلی ایران، همسنگ بدر و خیبراست. این یعنی: جایگاه شما همان جایگاه پیامبراست و وضع مخالفین شما همان وضع کفارقریش و یهودیان مدینه.
این ترادفِ بی دلیل و بدون پشتوانه، گرچه در بزنگاههای نیاز، مردمان عوام را به جانبداری ازما و شما بسیج کرده اما دربسیاری از مواقع، به دشواری کارما نیزانجامیده است. رازاین دشواری را درهمین نامه با شما خواهم گفت. اما چرانگویم: ایکاش شما همچنان یک طلبه ی جویای حق باقی می ماندید وبا خطابه های شورانگیز خود به همه ی ما راه می نمودید و هرگز به جایگاهی که سرشاراز رسالت و مسئولیت است دخول نمی کردید. بنا به تکرار همان علی علی ها، و عوام وخواص ها، و خوارج گویی ها، اکنون شما چه بخواهید و چه نخواهید، هرقدم تان با قدم های علی و اولاد علی مقایسه می شود، و دستگاههای این نظام اسلامی نیز با: آنچه که پیامبرو امامان می گفتند و سفارش می فرمودند.
مردم در مواجهه با هرفلاکتی که مثلاً در دستگاه قضاییِ ما دست به دست می شود، و آسیب های آشکاری که در دولت و مجلس وهرکجا به جان جامعه می نشیند، بلافاصله شما را درجایگاه متولی ومقصر اصلی می نشانند و از شما انتظار پاسخگویی و پوزش خواهی – همانند علی(ع) – دارند. این که: حالا که شما خودت را علی می دانی و مابقی را کوفی، بفرما، این شما و این فاجعه ای به اسم تحقیرو غارت و عقب ماندگی. این شما و این رواج بی ادبی، و رواج دزدی درمیان حامیان شما. بیا و مثل علی پاسخ بگو باش و همانند او از مردم و از تاریخ عذر بخواه! واما اصل نامه:
” من یهودی تو علی”
سلام به رهبرگرامی،
درعالم خیال، هم شما برقله ی بلندِ برتری بنشینید، وهم من بنا به دلایلی که خواهم آورد، خفیف وخوار می شوم. حُسنِ عالم خیال دراین است که هم ما هم شما می توانیم درهرکجا قرار گیریم و به قالب هرکس فرو شویم. اگر موافق باشید، من و شما با هم به دوردست های ایمانیِ خویش سفر می کنیم. و مردمان امروزِ ایران و جهان را به تماشای این سفر خیالین فرا می خوانیم.
با پوزش از یهودیان شریف سرزمینمان ایران، بنا را براین بگذاریم که من محمد نوری زاد، یک یهودیِ عنود و بد کردارم. ازاین فرودست ترآیا؟ وباز بنا را براین بگذاریم که: سیدعلی خامنه ای، مالک اشتر نخعی که نه، بل خود امیرمومنان علی(ع) است. از این فرا دست ترآیا؟ ساحت سوم را به برجِ بلند قاضی القضات کشورمان جناب لاریجانی احاله می دهیم. که توسط خود شما که نه، بل به حکم مستقیم علی مرتضی بر مسند بی بدیل قضاوت جلوس فرموده است. نیک تراز این آیا؟ پس شکوائیه ی بی ریای من بدینصورت به محضرقاضی القضات حضرت خامنه ای تقدیم می گردد:
شاکی:
یهودی بد سابقه و بدکرداری به اسم محمد نوری زاد. ایرانی الاصل. کارمند بازنشسته. به نشانیِ ایران.
مشتکی عنه :
امیرمومنان سید علی خامنه ای. ایرانی الاصل و رهبر مردم ایران از بیست و سه سال پیش تاکنون. به نشانی بیت رهبری.
موضوع شکایت:
یک : شفاف نبودن مواضع پولی امیرالمومنین و نبود نظارت بر چند و چون هزینه های تحت امر وی.
دو: آسیب رسیدن به ذخایر انسانی و اعتباری و معرفتی و ایمانی و پولی مردمان ایران چه درداخل و چه در سطح جهان درزمان رهبری امیرالمومنین سید علی خامنه ای. و این که در زمان رهبری وی، اسلام از هرزمان دیگر خوار و خفیف تر شده و ایران درجدول های خفت جهانی، به مراتب بالایی دست یافته است.
سه: رواج فضای امنیتی و رعب و وحشت درکشور توسط دستگاه های تحت امر ایشان.
چهار: سرعت گرفتن فرارمغزها و کسانی که به هردلیل درکشورشان احساس امنیت نمی کرده اند.
پنج: به حاشیه رفتنِ قانون در کلیت کشور در زمان رهبری وی.
شش: برآمدن دزدان سیری ناپذیری چون سپاه پاسدارانِ تحت امرایشان و ورود بی درو پیکرِ این جماعت به خط قرمزهای اقتصادی و سیاسی و اطلاعاتی.
هفت: فرو شدن کشور به دامان حادثه های آسیب زا و تحمیل تحریمهای بین المللی برکشور و حتی بدهکار کردن نسل های آینده به مجامع جهانی. هشت: دایرشدن مجلس خبرگانِ بی خاصیت، و فیلترمشمئز کننده ای به اسم نظارت استصوابی برای آنکه علمای آزاده اما مخالف نتوانند به این مجلس ورود کنند. وبه همین دلیل، طولانی شدن دوران رهبری ایشان بدون این که دستگاه ومرجعی شهامت آسیب شناسی این دوران را داشته باشد.
نه: رواج سانسور شدید و از ریخت انداختن رسانه های ملی و مردمی و قفل بستن بر منبرها و تریبون ها.
ده: حقیرکردن ایرانیان درسطوح مختلف چه درداخل و چه خارج، بویژه حقیرکردن اندیشمندان و کارشناسان و روحانیان.
یازده: خوار و خفیف شدن دستگاه قضایی ومجلس شورا، وبرزمین کوفتن شأن قضا و نمایندگی، و روبیدن مفهومی به اسم استقلال دستگاه قضا وروبیدنِ شهامتِ نقد و اعتراض از کلیت مجلس.
دوازده: تربیت و گسیل اوباشان مذهبی به درخانه ی شخصیت ها وعلمای معترض و کوی دانشگاه و به هم زدن مجالس و تخریب منازل منتقدان درزمان رهبری وی و موضع گیری نکردن و پوزش نخواستن وی در این خصوص.
سیزده: خنده دارشدنِ اصل انسانیِ “ممنوعیت ورود به حریم خصوصی مردمان” با ورود هیولاهای اطلاعاتی و سپاهی به داخل منازل مردم و دزدیدن اموال شخصی آنان و شنود مکالمات تلفنی و انتشار اسرار خصوصی مردم دررسانه های جمعی درزمان رهبری ایشان.
چهارده: کشته شدن دهها نفراز منتقدان توسط دستگاههای تحت امرایشان و احاله ی این قتل ها به صهیونیست ها و پرهیزاز پوزش خواهی و روشنگری و معرفی مقصران فاجعه های خاموش. و شکنجه و اعتراف گیری ازعاملین درجه ی چند این کشتارها با این رویکرد که آنان به دستگاهها ومحافل استکباری و صهیونیستی و مجامع فساد وابسته اند. شرم آورترین سند این فاجعه ی فراموش نشدنی، نحوه و محتوای بازجویی از همسر سعید امامی است.
پانزده: آگاهی امیرالمومنین از مرگ هزاران نفر از شهروندان بخاطر توزیع سوخت های غیراستاندارد و مرگ های ناشی ازانتشار سیگنال های آسیب زا برای ایجاد پارازیت و پرهیزوی از فراخوانی مقصرین این فاجعه های جاری و ارجاع آنان به دستگاه قضایی.
شانزده: آگاهی ایشان از زندانی کردن و شکنجه ی معترضان سیاسی با دادگاهها و رأی های از پیش مشخص و زندانی کردن رهبران جنبش اعتراضی مردم بدون تشکیل دادگاه و آگاهی مولای متقیان از پرونده ها و انواع شکنجه ی مأموران سپاهی و اطلاعاتی با متهمین از قبیل زندان انفرادی، ضرب و شتم، فحش و ناسزا، تهدید، ارعاب، بهم ریختن امنیت روانی و خانوادگی و خصوصی متهمین.
هفده: سلب حق قانونی راهپیمایی معترضانه از مردم معترض، بنحوی که در تمام مدت طولانی رهبری امیرالمومنین خامنه ای حتی یک مورد به مردم اجازه ی راهپیمایی داده نشد.
وهجده: …..
رهبرگرامی،
با عنایت به شکایت آن مردِ یهودیِ کوفی ازعلی(ع) خلیفه ی وقت، وکشاندن خلیفه به محکمه ای که قاضی اش را خودِ خلیفه گمارده بود، ومحق شناخته شدن آن یهودیِ کوفی، و شکستِ خلیفه درآن محکمه ی تاریخی، من نیز که یک یهودی بدکردار این سرزمینم، از خود شما که خلیفه ی دوران ما هستید، به محضر قاضی القضات جناب شما شکایت می برم.
بدیهی است اینها که برشمردم، فعلاً اتهام وادعاست ونه جرمی اثبات شده. شما می توانید در محکمه ی مطلوبی که ما آرزوی برگزاری اش را داریم از خود دفاع بفرمایید. احتمال دارد مقصرباشید یا ازهمه ی اینها مبرا شوید. مهم: حضور شما در آن محکمه است. و نشان دادن این که: اگر آمریکایی ها با اعتنا به استقلال دستگاه قضایی شان می توانند رییس جمهورشان را به محکمه ای مستقل فرا بخوانند و جلوی چشم مردم دنیا مفتضحش کنند، نظام جمهوری اسلامی ایران نیز این ظرفیت را دارد که به تأسی از آموزه های اسلامی خویش، رهبرکشور را بنا به شکایت یک شهروند، یک یهودیِ معترض، به دادگاه بخواند و از رهبر بخواهد به پرسش ها و موارد اتهامی پاسخ بگوید.
اگر با من به محکمه آمدید و شانه به شانه ی من در حضور قاضیِ خود و در جلوی چشمِ مردم ایران و جهان به شکایت منِ یهودی پاسخ گفتید، ما و شما را معلوم می شود که هرآنچه در این نظام دست به دست می شود، بویژه رفتار و مواضع و سخنان خود شما، متاثر از خّلق و خوی خوبانِ ایمانی ماست.
دراین صورت، منِ یهودی خواهم دانست، وهمگان خواهند دانست: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، از حقیقتی آسمانی شیرمی نوشد ومسئولان نظام از رهبری تا ریاست دستگاه قضا جز فرابردن این حقیقت آسمانی، دأب دیگری ندارند.
واگرنه، آمدید و به شکایت من و به شکایت آنانی که حقوق تباه شده ی خود را از شما مطالبه می کنند، بهایی قائل نشدید، ویا حتی بلافاصله بعد از انتشار این نامه، دستور بازداشت و شکنجه ی این یهودیِ بدکردار اما شاکی را صادر فرمودید، به من و به همه ی تاریخ تشیع حق خواهید داد که راه و روش حاکمان و پادشاهان زورگوی تاریخ را پیش پای شما فرش کنیم، و خاکستر تباه شده ی آرزوهای این انقلاب نگون بخت را درمطلع فهم خویش بر سربیفشانیم، و قاضی شما و دستگاه های امنیتی و نظامی شما و نمایندگان و مأموران شما را درردیف عمله های ظلم جای دهیم.
رهبرگرامی،
من با اجازه ی شما و با اطمینان از سعه ی صدر شما و امنیتی که شخص شما برای ما فراهم خواهید آورد، و درراستای بازخوانیِ این حق فراموش شده، واین که شکایت از حاکمان دریک نظام اسلامی، حق حتمی و غیرقابل انکار شهروندان است، ازهمه ی اقشارجامعه، ازنام آشنایان تا گمنامان، از نمایندگان ادوار مختلف مجلس، از قاضیان سابق و اکنون، از دولتمردان و کارشناسان، از دانشگاهیان، از دانشمندان و فرهیختگان و اندیشمندان و روحانیان، از مهاجران و درخانه ماندگان، از نویسندگان و هنرمندان، از فرهنگیان و نظامیان، از زندانیان و خانواده های آنان، ازصنوف سیاسی وحتی صنوف صنعتی و بازرگانی، از دختران وپسران جوان، بویژه از بانوان، چه درداخل و چه خارج، از آنانی که به هردلیل جلای وطن کرده اند و درحسرت بازگشت به میهن خود می سوزند، وحتی از روستاییان بی نشان، تقاضا می کنم دست به قلم ببرند و نامه هایی شکوه گون به دستگاه قضایی کشورمان بنویسند و شکایت های مصلحانه ی خود را از جناب شما مطرح کنند. البته بی آنکه قلم خود را به الفاظ ناشایست بیالایند.
با نگارش این نامه ها، مردمان ما دریک حرکت خیرخواهانه وملی، به واشکافی و بازگوییِ خسارت ها و آسیب های سالهای رهبری شما خواهند پرداخت. بویژه آن آسیب هایی که شخص شما در ظهورآنها سهم و نقش مستقیم داشته اید. قصد ما از طرح این شکایت ها، هرگز به این نیست که به قول آقای شریعتمداری کیهان و همفکران ایشان با جاسوسان و دشمنان قسم خورده ودرکمین نشسته ی کشورمان دریک جبهه قرار گیریم. بل می خواهیم این سنت فراموش شده ی اسلامی را احیا کنیم و غبار از روی آن بزداییم. درست همان کاری که خود شما باید دراین سالهای طولانی رهبری، از مردم و از دستگاهها و از مجلس خبرگان می خواستید و نخواسته اید.
نخستین فایده ی این حرکت بزرگ این است که ما به جهانیان اعلام خواهیم کرد: چرا ازما بد می گویید؟ بیایید و خود به چشم خود ببینید و خود قضاوت کنید! اینجا ایران است. جمهوری اسلامی ایران. دراین کشور، همه ی اقشارجامعه، از درس خوانده تا بی سواد، از فقیر تا غنی، ازنام آشنا تا بی نشان، همه می توانند ازرهبرشکایت کنند و او را به محاکمه فرا بخوانند و اصلاً نیز به زندان و تنگنا درنیفتند.
پس من با اجازه ی جناب شما، وبا این تضمین که درجمهوری اسلامی ایران، نقد مسئولان و حتی نقد وشکایت ازشخص رهبری درراستای امربه معروف و نهی از منکر قرار دارد و هیچ عاقبت تلخ و هیج رفتار نانوشته ای برمنتقدین و شاکیان مترتب نیست، از همه ی مردم، بویژه آنانی که از شما بهر دلیل شاکی اند و مجالی برای طرح شکایت خود نیافته اند، دعوت می کنم با امنیت کامل و بدون ترس و بدون لکنت از شما به دستگاه قضایی خودمان شکایت برند و طرح دعوا کنند. این امنیتی که شما برای شاکیان و البته برای خود حقیر تدارک می بینید، نام شما را در امتداد حاکمان خوبی که سخن شاکیان خود را به دامان دشمنی درنمی اندازند و حتی به آن بها می دهند و خود با پای خود به محکمه می روند، ثبت و ضبط خواهد کرد.
باردیگر با صدای بلند تکرار می کنم: به پیربه پیغمبراین شکایت کردن از رهبر، مستقیماً به تأسی از شیوه ی مردمداری و مملکت داری علی(ع) است و هیچ ربطی به خط و ربط اجانب و دستگاههای جاسوسی و تحریک منافقان و معامله با دشمنان داخلی و خارجی ندارد. بلکه متأثر از رویه ای است که علی مرتضا به ما و به رهبر ما آموخته و ما را به پرهیزاز لکنت گرایی در برابر حاکمان تشویق و ترغیب فرموده است. خود شما نیک تراز همه می دانید اگراین پیشنهاد از چشمه ای درست نور نمی نوشید، تاریخ تشیع، هرگزبا لذت ازشکایت آن یهودیِ کوفی و به محکمه کشاندن امیرمومنان یاد نمی کرد و به آن واقعه غرور نمی ورزید.
سخن آخراین که: پیش ازفرارسیدن زمان آن محکمه ی خوب و خواستنی، خواهشمندم عجالتاً دستور فرمایید آندسته از برادران سپاه واطلاعات که به برداشتن وسایل زندگی مردم علاقه ی ویژه ای دارند، ابزارو وسایل شخصی من و سایرین را که سالها پیش برداشته اند و برده اند، به ما بازبگردانند. البته ما شکایت ازدزدی های تریلیاردی وآسیب های این دستگاهها را، وخراشی را که اینان به جان جامعه درانداخته اند، نه به برگزاری محکمه ای خیالین، که به برپایی محکمه های حقیقی درهمین نزدیکی ها موکول می کنیم. والسلام علی من التبع الهدی.


با احترام و ادب: محمد نوری زاد – بیست و سوم دیماه سال نود

+148
رأی دهید
-29

Republic of Iran - بوئنوس آیرس - آرژانتین
دلت خوشه آقای نوری‌زاد،ملت برند از این خامنه ای شکایت کنند بعد تازه شکایتشون را هم پیش نوچه خامنه ای (لاریجانی) ببرند.تو ایران یه نفر اگه بتونه از خامنه ای فقط انتقاد کنه حکمش اعدامه بعد شما میگی از ایشون برید شکایت کنیم.
یکشنبه 25 دي 1390 - 03:52
بابک - سبزوار - ایران
من هم از این الدنگ شکایت می کنم به محکه دادگاه لاهه به محکمه خداوند . من از این دیکتاتور خون ریز شکایت می کنم نه به لاری جانی که واقعا یک جانی است بلکه به مراجع بین المللی بجرم کشتن جوانان و مردان و زنان ما بجرم زندان کردن مردم بی گناه به جرم ترور و وحشت در ایران و جهان به جرم همکاری با القاعده و هوگوجاوز وووووووو حسن نصراله این جانی خون ریز و.......
یکشنبه 25 دي 1390 - 04:47
a.interchat - تهران - ایران
خوشم میاد که مردی دمت گرم
یکشنبه 25 دي 1390 - 06:10
mehr47 - تهران - ایران
آقا من از دست این بابا به خدا شکایت کردم خداوند بزرگ فرمودن داداش ما رو بی خیال شو که من هم نمیتونم با این جماعت آخوند در بیوفتم!! بذار ما همین بالا مالا ها نون و ماستمونو بخوریم. به شیطان هم گفتم گفت ثبت نام کردم دوره فوق دکترای رذالت تو بیت رهبری کلاس ها فشرده هست هنوز یه واحد هم پاس نکردم برو ما رو بی خیال شو.... حال شما بگید به کجا باید شکایت ببریم؟؟؟؟
یکشنبه 25 دي 1390 - 09:02
shahrooz93 - دبی - امارات
نامه‌اش واقعا زیبا بود. اما کو گوش شنوا.
یکشنبه 25 دي 1390 - 09:40
ملاصدرا - شیراز - ایران
سلام بر دکتر محترم و مودب نوریزاد.بخدا قسم اگر من هم به اندازه ی شما که نه ؛به اندازه ی 10%شما شهرت داشتم که به زیر آب کردن سرم ذره ای برای حکومت خرج می داشت حاضر بودم مستقیما به عدلیه مراجعه و شکایت کنم چون در عین حال که نان بخور و نمیری دارم ولی دلم از حیف و میل سرمایه های مملکت و تحقیرهای روا داشته شده در حق مردم با تمدن ایران زمین و همه ی آنچه شما نوشته اید خیلی خون است.ولی افسوس که بیان اینهمه درد دل شیر می خواهد که من ندارم و امیدوارم که شما که خداوند اینچنین دل شیری بهتان داده است را در پناه خود برای این سرزمین نگه بدارد.آآآآآآآمیننننننن.
یکشنبه 25 دي 1390 - 10:43
dara20 - تهران - ايران
انروزها که بلبل نغمه سرای رژیم وقاحتی بودی و بیشرما نه‌ قلم در دشت سیاهی و تباهی حکومت بر کاغذ پاره ولایت شیطان می‌زدی ملتی را که زیر یوغ اربابان عمامه بسرت جان و مال و ناموسشان تباه میشد را نمی شناختی!!! عجبا که دست روزگار تو را نیز هر چند نیم بند در خیل قربانیان نظام انسان ستیز اسلامی تان قرار داد. انروزها را فراموش نمی‌شود کرد که برادر در قتلگاه آوین ناجوانمردانه بی‌ هیچ گناهی تیرباران شد و امثا ل تو در مدح جلاد جماران مدیحه سرائی میکردید. ما از تک تک شما آمران و عاملان جنایت اسلامی شکایت داریم. هستیم تا وقتش فرا رسد آنوقت شما هستید و عدالت مردمی.
یکشنبه 25 دي 1390 - 11:04
m.noor - شارجه - امارات
با درود.اگر جای باشد که هر کسی‌ بتواند از گرگ علی‌ خامنه‌ای شکایت کند ۶۵ میلیون نفر از او شکایت میکردند.م.ن
یکشنبه 25 دي 1390 - 11:08
ariya777 - تهران - تهران
توام دلت خوشه ها!. الان از یه مامور ساده ی سپاهی نمیشه شکایت کرد چه برسه به خامنه ای
یکشنبه 25 دي 1390 - 12:13
سيامك - وپرتال - المان
ایول اقاى نوریزاد.قابل توجه طرفداران امام حسین .این کارى که این بابا داره الان میکنه از لحاظ معنوى کمتر از امام حسین نیست .فقط ما امام حسین را بزرگش میکنیم چون نوه پیغمبر عزیزمون هستش.کوشن اونهایى که یه عمر سینه زدند و قیمه مفت خوردند.الان وقتشه که نشون بدهند این قیمه ها خاصیت هم دارد و اونها میتوانند به موقعش هم پشت سر حق در بیایند و مقابل ظلم به روش خودشون بیاستند.اگر رهبر این جمهورى اسلامى این نامه را بخونه و تغییرى در اعمال خود ندهد باید بدونه که از همه بى غیرتهاى عالم هم بى غیرت تر است.یقین داشته باشید اگر همین امام زمون خودمون هم الان ظهور کنه سریع یکسرى افراد معلوم الحال میروند محل اقامتش شعار میدهند خواص بى بصیرت بصیرت بصیرت و فرداش هم کت بسته میبرندش اوین بند ٢٠٩ و ماه دیگه میارندش تو تلویزیون و اعتراف میکنه که..........خداوندا به هممون صبر فراوان اعطا بفرما.امین 
یکشنبه 25 دي 1390 - 13:27
haghighatgo - برلین - آلمان
من در تعجب و شگفتی هستم که تحصیل کردها و سیاست مدران درون و برون مرزی ایران + شهروندان یارانه بگیر شده باورشونه شده که ولایت فقیه و جنونهوری اسلامی مسئول این فاجعه ها هستش ...نه بابا اونهائیکه این ها سر حکومت گذاشتن غربی ها بودن و هستن ...غربی ها و یهودی ها نفت سیاه "مجانی" خلیج رو بمراتب از خنده و ساز و آواز مردم ایران می پسندند....حالا تازه غربی علنا" همین مدل حکومت ظالم اسلامی پر منفعت براشون رو دارن تو تونس و لیبی و مصر و....راه می اندازن ..حالا یه عده پیدا شدن که که میگن شهروندان از بچه پلنگ های غربی تو ایران پهلوی پلنگ های غربی شکایت کنن !!.
یکشنبه 25 دي 1390 - 13:39
paya55 - اورارتو - ایران
اندکی صبرباید........سحرنزدیک است
یکشنبه 25 دي 1390 - 15:27
a.ahooraei - دوسلدورف - آلمان
امثال آقایان نوری زاد ، از روز اول باید میدانستند که با این شیاد و شارلاتان در زیر یک صقف بودن بمنزله خود در دام دیو و دد رها کردن است، آقای نوری زاد اگر شما جدیداً به این نتیجه رسیده اید که دیواری بین شما و رهبرگرامی ات و یا اسلام عزیزت ایجاد شده، ما الآن چند دهه است ( با وجود اینکه سنمون به تو قد نمیده) پی بردیم که: این خود اسلام است که سدی میان درک انسانها حقوقه حقئ آنها ایجاد کرده و چنان حصاری دور این خلق ناتوان کشیده که جرأت فراتر از این چهاردیواری را نگاه کردن را ندارند، گر نه دچار چنان عذابی در دنیای خیالی ایشان' جهنم' میشوند و چنان عذاب طولانی انتظار اینها را میکشد که اصلاً فکر کردن و پرسش داشتن در این دنیای زندگی کوتاه و ناچیز ، ارزشی ندارد و آنها باید همچون بردگان سرسپرده تمام و کمال در اختیار فرمانهای الهی اسلام باشند تا روز مرگ رسد و فرشتگان والای درگاه ایزدی آنها را بحضور حوران و پریانی که در کنار حوض کوثر بی صبرانه -ادامه…
یکشنبه 25 دي 1390 - 15:54
a.ahooraei - دوسلدورف - آلمان
دنباله…/منتظرند ، برده و بتلافی روزهای سخت و سرشار از زهد و کناره گیری از لذات زودگذر دنیوی ، مابقی وجود را لذت ببرند،. اما من مانده ام که تکلیف زنان شما چیست و اون دنیا که منتظره زنان شما هست؟ آیا در ان دنیا غلامانی خرگنده آماده پذیرایی از همسران شما هستند یا اینکه این زنان نه این دنیا و نه آن دنیا دارند؟ 
یکشنبه 25 دي 1390 - 15:58
bojan - شیراز - ایران
دلت خوشه آقای نوری‌زاد
دوشنبه 26 دي 1390 - 10:51
korosh_oslo - اسکر - نروژ
آقای نوری‌زاد اوین اصلا جای خوبی‌ نیست. نمی‌شه از دست سر دسته الاغها بری عارض بشی‌.
دوشنبه 26 دي 1390 - 11:40
omidamsp145 - شیراز - ایران
چقدر این آقا بدبخت است فکر میکند وقتی نمک بگندد چه می شود . هرچه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک
‌چهارشنبه 28 دي 1390 - 10:11
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.