۳۰۰ نفر از اهالی محل به بی آزاری میثم لطفی شهادت دادند

300 نفر از اهالی محل به بی آزاری میثم لطفی شهادت دادند

مادر میثم لطفی، زندانی و متهم طرح "اراذل اوباش" که حدود 3 ماه پیش دستگیر شده بود بعد از ماه ها بی خبری فرزند خود را زندان "سوله کهریزک کرج" ملاقات کرد. وزن میثم به زحمت به 35 کیلو می رسد و به گفته مادرش از شدت گرسنگی و تشنگی همه غذاهایی که مادرش برای او برده را با ولع خوده و حتی یک دقیقه نتوانسته در معده خود نگه دارد. لطفی پیش از این به اتهام اقدام علیه امنیت ملی در 18 تیر 6 ماه به عنوان زندانی سیاسی در زندان اوین بود.

مادر میثم این بار اسناد عضویت فرزند24 ساله اش به عنوان فوتبالیست در تیم های تحت نظارت فیفا را ارائه داد. همچنین 300 نفراز اهالی محله مجدیه شهادتنامه ای را خطاب به ریاست سازمان تامین امنیت کشور امضا کرده اند که در بخشی از آن آمده است: اینجانبان کسبه و اهالی مجدیه جنوبی به استحظار آن مقام محترم می رسانیم در رابطه با فرد دستگیر شده بنام "میفم لطفی" که بعنوان شرور محله معرفی گردیده، هیچگونه اذیت و آزاری از طرف نامبرده به ما وارد نگردیده است. این نامه با این جمله شروع شده است: یکساعت عدالت بهتر از یک سال عبادت است."

آخرین گفت و گو با مادر لطفی را در زیر می خوانید.

ظاهرا هفته پیش بعد از 80 روز با میثم ملاقات داشتید، وضعیت جسمی و روحی پسرتان چطور بود؟

خیلی بدتراز چیزی که بتوانید تصورش را بکنید. حداقل 50 کیلو وزن کم کرده بود. از بدنش به معنای واقعی کلمه یک پوست و استخوان مانده بود که آن هم یک جای سالم نداشت. یا زخم هایی بود که چرکی شده و یا جای کبودی باتوم و لگد بود. من نشناختم اش و خواهر میثم او را تشخیص داد. وضعیت روحی اش هم که با این شرایط مشخص است. هر روز کتک و تحقیر چیزی از اعصاب آدم باقی نمی گذارد. به من می گفت اگر تا یک هفته نتوانستی کاری انجام دهی فراموشم کن و بگذار یک باره اعدامم کنند و همه چیز تمام شود.

وضعیت زندان چطور بود؟

سوله کهریزک واقعا وحشتناک ترین جایی است که دیده ام. یک زندان بزرگ است که قبلا برای ترک معتادان دستگیر شده از آن استفاده می کردند ولی الان همه متهمان اراذل و اوباش را آنجا نگهداری می کنند. نزدیک 3 ماه است که هیچکدام از این زندانیان نور آفتاب را ندیده اند. جیره هر روزشان یک لیوان آب، یک کف دست نان خشک و یک سیب زمینی است که گویا یکی دو هفته ای است که یک شب در میان به جای سیب زمینی یک تخم مرغ می دهند. زندانیان روی موزائیک می خوابند و روزی یکبار حق استفاده از دستشویی دارند. وضعیت میثم و چند نفر بدتر از دیگران است. آنها را در بند دیگری نگه داشته اند که به آن "قفس شیر" می گویند.

میثم درباره کسانی که در زندان و زیر شکنجه کشته شدند چیزی نگفت؟

چرا اتفاقا یکی از این مرگ ها که هشتمین مرگ بر اثر شکنجه بود یکی دو روز قبل مقابل چشم میثم اتفاق افتاده و همین وضعیت روانی اش را بهم ریخته. گویا یکی از زندانیان را به قدری زده اند که شکم و طهال اش پاره شده و درجا مرده. چند نفر دیگر هم یا ضربه مغزی شده اند و یا بر اثر عفونت زخم هایشان مرده اند. البته پلیس مرگ اینها را به عنوان مرگ طبیعی اعلام کرده است. اینطور که میثم می گفت دو ماه اول سربازهای لبنانی متهم ها را می زدند و بعد از آن سربازها ایرانی بودند.

چه تغییری در پرونده میثم رخ داده که اجازه ملاقات دادند؟

نمی دانم. تا به حال هیچ حکمی به ما نشان نداده اند و همه اینها بیشتر نگرانم می کند. کاغد سفیدی به میثم داده اند که امضا کرده و به شدت نگرانم که شاید این ابلاغ حکم اعدام بوده باشد.

چرا چنین برگه ای را امضا کرده؟

می گفت انقدر کتک خورده که فقط برای تمام شدن این وضعیت حاضر به هر کاری شده است. به غیر از این مقابل دوربین به همه کارهای نکرده اش هم اعتراف کرده است. وقتی می گویم بچه ام 35-30 کیلو شده خودتان حساب تحت چه فشاری است.

آیا تا به حال زندانیان سوله هیچ اعتراضی نکرده اند؟

گویا در مجموع 7 روز اعتصاب غذای جمعی کرده اند. یک بار 3 روز و یک بار هم 4 روز. نان خشک ها و سیب زمینی هایشان را وسط سالن پرت کرده اند. در کل نتیجه چندانی نداشته ولی عده ای از کسانی را که بدحال تر بودند به زندان اوین فرستاده اند. برادر من هم بعد از همان اعتصاب به اوین منتقل شده است.

خبر احظار شما به دادگاه انقلاب هم صحت دارد؟

احظاریه ای دریافت نکردم اما خواهرم که پیگیر پرونده برادرم است می گفت قاضی به خاطر پیگیری های من عصبانی شده است.

نتیجه نامه ای که یکماه قبل نوشتید چه شد؟

هیچ نتیجه ای نداشت یا لااقل من جوابی دریافت نکردم. دقیقا همان جاهایی که امیدوار بودم کاری بکنند حتی نامه را از من نگرفتند. دفتر آقای شاهرودی که انقدر درباره حقوق شهروندی و ... حرف می زند حتی نامه را از من نگرفت. دفتر رئیس جمهور هم همینطور. بیت رهبری هم حتی من را راه نداد.

هنوز اتهام پسرتان را نمی دانید؟

نه من می دانم نه میثم. ولی به طور شفاهی گفته اند محاربه با خدا. میثم را وادار کرده اند به ده ها جرم اعتراف کند. به حمل و نگهداری قمه و... اعتراف کرده است.

چرا دفعه قبل درباره اینکه میثم فوتبالیست رسمی بوده اشاره ای نکرده بودید؟

آنقدر مستاصل بودم و انقدر موضوع اعدام برایم باورنکردنی بود که نمی دانستم چه بگویم. برای من حتی اعدام یک اوباش واقعی آن هم در دو ماه باور کردنی نیست. میثم طبق قرارداد شماره 25/20/11 از تاریخ 3/4/81 عضو رسمی باشگاه فجر سپاه بود. تا یکسال قبل از آن برای باشگاه "نفت تهران" بازی می کرد که هر دو باشگاه عضو فیفا هستند و همه قراردادها و کارتهای عضویت میثم را دارم. میثم فوتبال حرفه ای را از تیم "نوجوانان پرسپولیس" و تیم "شهرداری منطقه20 تهران" شروع کرد و سال 80 به اردوی تیم ملی دعوت شد که اسناد آن هم موجود است.

استشهاد محلی به پیشنهاد چه کسی جمع آوری شد؟

خود من درباره این استشهاد خبری نداشتم چون درگیر دادگاه و نامه نگاری به مسئولان بودم. این کار را خود همسایه ها و کسبه محل که ما را می شناختند کردند و فقط آمدند در خانه مان و یک برگه با حدود 300 امضا را به من دادند. منزل فعلی ما در حقیقت منزل مادری من است من و خانواده ام سال هاست در این محل ساکنیم و مردم محل ما را می شناسند. برادرم(که الان او هم به اتهام راذل اوباش در اوین است) خادم مسجد محل بود و اهالی مسجد هم پای همین نامه را امضا کرده اند.

+3
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.